درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1402/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /قاعده ترتب/ الدرس 66

 

مرحوم نائینی ره برای اثبات ترتب سه برهان اقامه می کنند و ما دو برهان ایشان را ذکر می کنیم:

برهان اول : در اینجا مانعة الجمع جاری می شود ، مانعة الجمع یعنی حکم به تنافی دو نسبت ، به همین جهت قابل اجتماع نیستند مثلا اگر آب شط فیضان کند یا زراعت غرق می شود یا به بیابان می رود و اینکه هم زراعت غرق شود و هم بیابان محال است چون یکی از این دو نسبت در مانعة الجمع واقع می شود و جمع بین آنها محال است یا آیه انا هدیناه السبیل امّا شاکرا و اما کفورا که این دو امّا ، مانعة الجمع است که هم شاکر و هم ناسپاس محال است بلکه یکی از این دو تا است ، اما این قاعده در بحث ما به این صورت است که در هیأت افعل دو نسبت است.

    1. اول : نسبت طلبیه بین آمر و ماده مثل توضاء که امر است و وضو را طلب می کند در اینجا اگر وضو بگیرد و تیمم اینجا بین دو نسبت طلبیه وضو و هم تیمم تنافی است.

    2. دوم : نسبت طلبیه و تلبسیه که نسبت طلبیه معلوم شد که ماده وضو و تیمم است اما نسبت تلبسیه یعنی کن فاعلا و متلبسا یعنی شما فلان امر من را انجام بده اگر دو تا نسبت تلبسبه باشند جمع بین ضدین است یعنی در همان آنی که متلبس و فاعل به ازاله هستی فاعل و متلبس به نماز هم باش که این جمع بین ضدین است و قاعده ترتب می آید یکی را نسبت طلبیه و دیگری را نسبت تلبسیه می کند لذا می گویند وقتی معصیت امر اهم را کردی و متلبس به امر مهم شد جمع بین ضدین لازم نمی آید چون جمع بین اهم و مهم مانعة الجمع است که یا متلبس به اهم باشد و بگذار مهم در نسبت طلبیه باقی بماند و یا متلبس به مهم باشد و بگذار که اهم در نسبت طلبیه باقی بماند پس در آن واحد هر دو مطلوبیت داشته باشند تکلیف ما لایطاق است و هرگز شارع ما لا یطاق را بر ما تکلیف نمی کند لذا به مجرد تلبس به مهم ، اهم از اتصاف مطلوبیت خارج می شود و فقط نسبت طلبیه اش باقی می ماند و دیگر مشکل جمع بین ضدین هم نیست.

برهان دوم : این را اقامه می کند برای نفی طلب جمع بین اهم و مهم که این برهان اصولی است که گاهی قید ، قید مطلوب است مثل طهارت که قید تحصیل صلاة است و گاهی قید طلب است مثل إن جائکم زید فاکرمه که وجوب اکرام مقید به آمدن زید شده است و باید دانست که قیود طلب ، قیود مطلوب نمی شود و در عین حال تحقق مطلوب بدون آن قید طلب هم ممکن نیست مثلا استطاعت قید وجوب طلب حج است و مثل طهارت نیست چون طهارت قید نماز است نه وجوب نماز لذا استطاعت قید حج نیست بلکه قید وجوب حج است اما همین حج اگر بخواهد در خارج محقق شود بدون استطاعت محقق نمی شود.

نتیجه گیری : حال ایشان از این دو برهان نتیجه می گیرند که ترک اهم قید طلب است نه قید مطلوب یعنی عصیان اهم مثل ازاله نسبتش به فعل مهم ، مثل نماز نسبت طهارت به صلاة نیست بلکه شرط وجود نماز است و لکن نماز به وصف مطلوبیت متصف نمی‌شود الا بعد از فرض ترک اهم به این بیان جمع بین ضدین لازم نمی آید چون هم مهم و هم اهم هر دو باهم متصف به مطلوبیت نمی شود چون اتصاف مهم به مطلوبیت متوقف به ترک اهم است و اگر با فرض وجود اهم ، مهم هم مطلوبیت پیدا می کرد دو تالی فاسد داریم.

فاسد اول : خلف فرض یعنی فرض ما این است که شرط مطلوبیت مهم عصیان اهم است و اگر بگویید با وجود عصیان اهم ، اهم مطلوبیت دارد خلاف فرض است و فرض ما این بود که شرط مطلوبیت مهم ، عصیان اهم است که اگر باز هم بگویید اهم مطلوبیت دارد این خلاف فرض می شود لذا قاعده ترتب جمع بین ضدین را از بین برد و می گوید در فرض مطلوبیت هم اهم مطلوبیت ندارد و فقط در نسبت طلبیه باقی می ماند.

فاسد دوم : اگر با ترک اهم ، اهم مطلوبیت داشته باشد اجتماع نقیضین می شود چون بین وجود و عدم یا فعل و ترک نقیض است که هم بخاطر مهم تارک اهم باشد و هم اهم متصف به مطلوبیت باشد یعنی اهم باید در همین زمان انجام شود و جمع بین نقیضین می شود لذا قاعده ترتب می آید و می گوید در صورت ترک اهم ، مهم مطلوب است نه اهم که در این صورت مشکل اجتماع نقیضین رفع شد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo