درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1402/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /اشکالات ترتب/ الدرس 74

 

تا اینجا یک جمع بندی از مجموعه مباحث لازم است و آن اینکه آیا شرط وجوب مهم عصیان اهم است یا نه ؟ یعنی شارع بفرماید ازل النجاسة و إن عصیت فصل . در جواب این سوال علماء به مشکل رسیده اند و مشکل این است که عصیان مسقط امر است و با اسقاط امر وجود امر اهم محال می شود یعنی اگر خدا بفرماید ان عصیت یک امر محالی را فرموده چون با عصیان امر از بین می رود وقتی امری نباشد تزاحم نیست و مهم به تنهایی واجب می شود اینجا علما چند دسته شده اند

اول : عده‌ای گفته اند آنچه وجوب اهم را بر می دارد این است که امکان ذاتی یا وقوعی یا استعدادی نداشته باشد اما امتناع بالغیر مانعی ندارد و وجوب امر اهم را بر نمی دارد امتناع بالغیر یعنی عصیان و عصیان از طرف عبد است و چه اشکالی دارد خدا اهم را واجب کند و عبد امتناع بکند و امتناع بالغیر منافی با امکان ذاتی و استعداد و وقوعی نیست

دوم : عده ای می گویند ما قبول داریم عصیان مسقط امر است اما جایی که امر ملاک نداشته باشد چون اسقاط امر به دو صورت است اول با عصیان و دوم با نبود ملاک اما جایی که عصیان باشد و ملاک و غرض قابل استیفا باشد امر اهم اسقاط نمی شود

سوم : عده ای می گویند ملاک و غرض در جایی است که قابل تحصیل و ممکن الحصول باشد در حالی که اینجا ممتنع الحصول است چون در آنِ عصیان یک قدرت بیشتر نیست و نمی تواند هم امر اهم را اتیان و هم غرض مولا را تامین بکند و هر دو ممتنع الحصول است

جواب دسته اول و دوم به دسته سوم : که اگر امتناع بالغیر از عصیان ناشی شود امتناع ذاتی و وقوعی نیست و امکان ذاتی و وقوعی امر اهم باقی است لذا بر خدا لغو است که امری مسقط باشد و به عبد بگوید اگر عصیان بکنی و مهم را انجام بدهی یقینا امر به مهم امکان ذاتی و وقوعی و استعدادی دارد که خدا قید و شرط إن عصیت را می آورد وگرنه لغو است چیزی که امکان ندارد إن عصیت را بیاورد

محقق اصفهانی ره معتقد بود که مسقط امر عصیان نیست و میرزا معتقد بود که مسقط امر عصیان است و از نظر محقق اصفهانی مسقط امر یا ممتنع الحصول شدن غرض است و یا عدم امکان ذاتی است اما مثل میرزا قائل است که دو وجوب تخییری تشکیل می شود و ترتب تشکیل نمی شود اما نظر حق این است که تارة امتناع بالغیر با خطاب نمی سازد و اخری با ملاک و غرض نمی سازد یعنی تارة شارع نمی تواند خطاب کند که ازل النجاسة و إن عصیت فصل و اخری شارع می تواند چنین خطابی کند اما با غرض و ملاک از امر مناسبت ندارد

به نظر ما مشکل ما با خطاب است و نمی شود شارع بگوید و إن عصیت فصل و دلیل ما دو چیز است :

مولا است و باید قربة الی الله ازاله نجاست را انجام بدهد اما عدم اتیان امر باعث می شود که این امر تاثیر نکند وقتی علت تاثیر نداشت معلول محقق نمی شود وقتی آتش تاثیر نداشت حرارتی بوجود نمی آید اگر شارع بگوید ازل النجاسة و إن عصیت معنایش این است که ازل النجاسة تاثیر نمی کند و از تاثیر می افتد لذا از نظر ما مناسب نیست در متن خطاب و انشا ؛ إن عصیت بیاید

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo