درس خارج اصول استاد مهدی احدی‌

1402/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأوامر/مسألة الضد /ترتب/ الدرس76

 

الفاظ/ اوامر/مقدمه واجب/ مساله ضد/ ترتب

جهت چهارم : در ترتب شرط متأخر یا وجوب تعلیقی لازم نیست چون برخی اشکال کرده بودند که اگر قائل به ترتب شویم یا به نحو شرط متاخر یا به نحو وجوب تعلیقی است و چون علمای اصول در این دو اختلاف نظر دارند و عده ای منکر شرط متاخر یا وجوب تعلیقی هستند ترتب بی اساس است با این جهت چهارم می خواهیم بگوییم که نیازی به شرط متاخر یا تعلیق در وجوب نیست چون قائلین به ترتب می گویند زمان موضوع و زمان حکم و زمان امتثال متحد است و اختلاف بین آنها رتبی است موضوع در اینجا عصیان اهم است و حکم وجوب مهم است و زمان امتثال اتیان به مهم است و هر یک از نظر زمان متحدند اما از نظر رتبه مختلف اند چون رتبه موضوع بر رتبه حکم مقدم است و حکم محمول قضیه است لذا اهم و مهم دو تا طلب اند و هر دو فعلی اند و هر دو در زمان واحدند اما اختلافشان در مرتبه هست چون طلب مهم مترتب بر ترک اهم است و لا عکس ، لذا عصیان اهم مقدم بر طلب مهم از نظر رتبه است

إن قلت : اگر کسی بگوید طلبیین فعلییین مستلزم جمع بین ضدین است و هو محال یعنی وقتی قائلید که طلب اهم و مهم در یک زمان فعلی اند مستلزم جمع بین ضدین شد و هر گز از خدا طلب محال تشریع نمی شود.

قلت : این دو طلب در عرض هم نیستند بلکه در طول همدیگر اند و مراد از طولیت که در جلسه قبل گذشت این است که مطلوبیت مهم منوط به ترک اهم است اگر هر دو در یک زمان مطلوبیت داشت طلب محال بود اما وقتی که دو طلب فعلی یکی مطلوبیت دارد و مقید به ترک مطلوبیت دیگری است اجتماع ضدین و طلب محال نمی شود

جهت پنجم : ترتب أحد الخطابین بر خطاب دیگر چهار صورت دارد

    1. صورت اول : ترتب أحد الخطابین بر عدم موضوع خطاب دیگر است مثلا ترتب خطاب تیمم بر فقدان آب یا بر عدم تمکن از استعمال آب است

    2. صورت دوم : ترتب أحد الخطابین بر عدم فعلیت خطاب دیگر است یعنی آن خطاب فعلی و منجز نشد و این خطاب فعلی و منجز شد مثلا کسی که از خرید و فروش سود زیادی برد و خمس بر سود واجب است اما این خطاب فعلی نمی‌شود چون گرفتار دین و بدهی است و خطاب وجوب تکلیف ادایی دین ، فعلی شد پس فعلیت خطاب خمس مترتب بر عدم فعلیت خطاب ادای دین است

    3. صورت سوم : ترتب احدهما بر عدم امتثال خطاب دیگری است یعنی امتثال أحد الخطابین رافع موضوع خطاب دیگر است لذا اگر بخواهد این خطاب فعلی و منجز شود منوط است به اینکه آن خطاب را امتثال نکند چون اگر آن را امتثال کند موضوع این خطاب از بین می رود مثل کسی که حساب سال خمسی دارد و در وسط سال هم سود و هم دین دارد و دین را وسط سال ادا می کند وقتی سال می رسد می بیند سرمایه زیاد نشده اینجا خمس فعلی نمی شود پس فعلی شدن خطاب خمس مترتب است بر اینکه در وسط سال ادا دین نکند

    4. صورت چهارم : ترتب أحد الخطابین بر عصیان خطاب دیگر است در صورتی که هم موضوع و هم ملاک باقی باشد اینجا باب تزاحم و قاعده ترتب است ، آن سه صورت قبل از مقام بحث ما اجنبی است چون دو خطاب فعلی با هم جمع نشده اند و هر کدام مترتب بر دیگری بود اما در مورد ترتب دو طلب فعلی است و در آن واحد جمع شده اند و ملاک هر دو باقی است و یک قدرت بیشتر ندارد و باید برای یکی از این دو طلب فعلی صرف کند ضمن اینکه در اینجا با امتثال مهم موضوع امتثال اهم باقی است چون اهم ملاک دارد به خلاف صورت قبل که آنجا وقتی ادای دین بکند دیگر ملاکی برای وجوب خمس باقی نمی ماند و لذا آن سه صورت از قانون ترتب اجنبی است

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo