< فهرست دروس

درس خارج فقه ابوالقاسم علیدوست

98/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القضا/ آیات الاحکام دو/ جلسه‌ چهارم

 

آیه در نگاه اوّل این است. زنانی که می‌ترسید، ببینید نمی‌گوید زنانی که ناشزه شده‌اند! نه، زنانی که ﴿تَخافُونَ نُشُوزَهُنَ﴾. معمولاً معنای ﴿تخافون﴾ در این‌جا به معنای نگرانی. نگرانید از نشوزشان، ولی هنوز نشدند. ولی امارات نشوز پیدا شده است. با این‌ها سه کار کنید. ﴿فَعِظُوهُنَّ﴾ البتّه هیچ ترتیبی هم ندارد. چون با «و» آمده است. اگر با «ف» بود ترتیب را می‌رساند. چنانکه اگر با «ف» بود یعنی هر کدام بدون دیگری. امّا وقتی «و» می‌آید نه ترتیب را می‌رساند و نه وحدت گزینه را. حالا می‌بینید ممکن است همزمان، هم موعظه‌اش کنید، نصیحت کنید و عملاً هم خوابی را کنار بگذارید با آن. اگر گفتیم که مثلاً به قرینه‌ی مناسبات حکم و موضوع و قرینه‌ خارج، بگوییم نه، منظور ترتیب است. چون معمولاً مردم در زندگی‌شان وقتی چنین چیزی پیش می‌آید همین کار را می‌کنند. من و شما اگر فرزندمان اذیّت کرد اوّل موعظه‌اش می‌کنیم. بعد ممکن است چیزی که بنا بود برای او بخریم نمی‌خریم و بعد هم اگر لازم شد یک سیلی هم به او می‌زنیم. پس به نظر من این درست است که یک کسی بگوید چطور فقها ترتیب قائل شدند. مثلاً تحریر الوسیله می‌گوید اگر اماراتی نشوز دارد موعظه‌اش کنید، اگر ناشزه شد ﴿وَ اهْجُرُوهُنَّ﴾ و اگر اصرار ورزید او را بزنید. حالا من نمی‌خواهم بگویم حتماً این نظر درست است. یک مقدار دارد سوبسید می‌دهد به قضیّه. ولی این‌طور که ما داریم عرض می‌کنیم با کمک گرفتن از بیرون. اگر «ف» داشت ﴿فَعِظُوهُنَّ﴾، ﴿فاهْجُرُوهُنَّ﴾ و﴿فاضْرِبُوهُنَّ﴾. اگر این‌طور بود لازم نبود از خارج کمک بگیریم. در خارج هم این‌طور است که از اخص شروع می‌کنند به اشد و این‌جا همین‌طور است تقریباً باید بگوییم مراد ترتیب است. حالا یا مثل تحریر الوسیله آن‌طور ترتیب درست کنیم یا نه، بگذاریم دست خود شوهران.

اگر یک کسی با یک آسیبی رو به رو شود که می‌خواهد آن آسیب را حل کند. مثال زدم. پدری بچّه‌اش یک مشکلی پیدا کرده است. قاعدتاً چه کار می‌کند. اوّل یک استادی شاگردش کم کاری می‌کند. اوّل او را نصیحت می‌کند که پسرم، دانشجو، فلان. اگر نشد ممکن است یک امتیازی که باید بدهد را نمی‌دهد. نشد ممکن است سیلی‌اش بزند. ضمناً ظاهر این ﴿اضْرِبُوهُنَّ﴾ خود شوهران هستند. این خیلی مهم است. چون دارد ﴿وَ اللاَّتي‌ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ﴾؛ ﴿تَخافُونَ﴾ خطاب به چه کسی است؟ شوهران دیگر. قبلش بود ﴿الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساء﴾. ﴿وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ﴾ هم قطعاً شوهران هستند. ﴿اهْجُرُوهُنَّ﴾ خطاب به شوهران است. آیا می‌توانیم بگوییم ﴿اضْرِبُوهُنَّ﴾ خطاب به شوهران نباشد، خطاب به حکّام باشد. سیاق آیه می‌گوید شوهران. البتّه دلیل قاطعی هم نداریم که بگوییم حتماً شوهران. ممکن است سیاق را زیر بارش نرویم. نه این‌که بحث زدن است، بگوییم این زدن، زدن تعزیری است. اگر زدن تعزیری باشد می‌شود زدن حاکم. مقابل زدن شوهر که زدن تأدیبی است. این‌ها با هم فرق می‌کند. زدن تأدیبی نباشد شدید باشد، نباید مبرّح باشد، ناراحت کننده باشد. ولی زدن تعزیری باید ناراحت کننده باشد. در تعزیر که نان و حلوا نمی‌دهند، منتها خیلی سیاق... چون بعدش هم است. حالا اگر قبلش هم بود من سیاق خیلی زمین‌گیرم نمی‌کرد. بعدش هم دارد ﴿فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ﴾؛ ﴿أَطَعْنَكُمْ﴾ یعنی چه؟ شوهران را.

﴿فَلا تَبْغُوا﴾ دیگر خودتان را لوس نکنید و ستم کنید به زن‌ها. باز هم شوهران است. قبلش شوهران، بعدش شوهران، این وسط بگوییم حکّام.

‌اجازه بدهید می‌رسیم. لذا آقای علی اکبر غفّاری یک ترجمه‌ای دارد در کتاب من لا یحضره الفقیه. –کلمه‌ کتاب جزء اسم کتاب است؛ کتاب من لا یحضره الفقیه- صدوق من لا یحضره الفقیه ننوشته است. صدوق چه نوشته است؟ کتاب من لا یحضره الفقیه. کتاب السّرائر. بعضی وقت‌ها این‌طور نیست، مانند جواهر الکلام. آقای غفاری در ترجمه‌ی کتاب «من لا یحضره الفقیه» این‌طور نوشته است. نوشته است که تنبیه بدنی در آیه... بالاخره تنبیه نوعی تعزیر است و تعزیر توسّط حاکم صورت می‌گیرد و ضربه در آیه باید توسّط حاکم باشد. البتّه اگر این را می‌گفتیم اگر این را بگوییم آن اشکالی که می‌گیرند که آیه به مردان می‌گوید زنان‌ خود را بزنید و فلان، خیلی اشکال سستی می‌شود. اصلاً اشکال دیگر مطرح نمی‌شود. چون جواب این است که این زدن، زدن شوهران نیست. این زدن، زدن حاکم اسلامی است. حاکم اسلامی مرد را ممکن است به یک خاطری بزند. اتّفاقاً می‌زند. اگر یک مردی است که نفقه نداده است و به او هم می‌گوید بده، می‌گوید می‌خواهم ندهم. می‌گویند بخواب و (کتک) بخور. او را می‌خوابانند و شلّاق می‌زنند. دلیلش هم دیگر... ضربش هم از نظر غیر این آیه، حتّی اگر این آیه را نداشتیم ضرب زوجه‌ی ناشزه به حکم ادلّه‌ی نهی از منکر است. دیگر بحث حقوق خصوصی نیست، حاکم حق دارد بزند. چنانکه خیلی وقت‌ها می‌تواند نزند، چون تعزیر می‌دانید همان‌طور که مقدارش به ید حاکم است، ما معتقد هستیم اصلش هم به ید حاکم است. دو تا بحث است. یکی تعزیر به ید حاکم است، این را که می‌دانید. مثل حدود نیست که مقدارش معیّن است. بعد یک بحثی می‌شود این است که آیا تعزیر اصلش هم به ید حاکم است یا نه. بله، واقعاً مصلحت نباشد نمی‌زنند. پارسال فروردین با شما بحث کردیم، گفتیم «تعزیر فی کلّ معصیّت» را ما قبول نکردیم. گفتیم تابع مصالح و اقتضائات روز است. بحثش را داشتیم. اگر این‌طور باشد اشکال خوب حل می‌شود. اصلاً بحث اشکال نیست. اشکال از ریشه کنده می‌شود ولی خلاف ظاهر آیه است. چون قبلش شوهران، بعدش شوهران، این وسط هم منظور حاکمِ سخت است. ولی در اصلش من به شما می‌گویم خیلی از خطاب‌ها در قرآن خطاب به حکّام است. خطاب به مسئولان حکومت است. ﴿الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني‌ فَاجْلِدُوا﴾ خطاب به چه کسی است؟ ﴿وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا﴾. یا راجع به همین خانواده دارد که اگر اختلاف بینشان شد ﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها﴾ چه بسا بگوییم این مربوط به کارگزاران نظام است. ولی در این‌جا مشکل این است که سیاق اجازه نمی‌دهد. منتها این جزئی بحث ما بود. اصل بحث ما این بود که ما نشوز را چه معنا کنیم. گفتیم سه نظر است. یک نظر این است که امتناع کند از وظایف زناشویی. شیخ مفید را برایتان می‌خوانم. می‌گوید اگر زوجه بر شوهر ناشزه شود و بدون اجازه‌ی او از منزل خارج شود، نفقه‌ وی ساقط می‌گردد. تا این‌جا کاری ندارد. این‌جا نشوز را به خروج از منزل.... و اگر از فرمان وی نافرمانی کند و از اطاعت او امتناع کند در حالی که در منزل مقیم است وی را موعظه کند. اگر نپذیرفت با هجران از محل خواب ادب کند و اگر بیش از این نیازی بود او را بزند. از این عبارت شما چه می‌فهمید؟ امتناع از وظایف زناشویی می‌گوید یا همسری؟ اگر از همسری بگوید که قبلش هم همسری بود. قبلش گفت اگر از خانه بیرون برود نه زدن، نه ترک مضجع، نه موعظه... حالا موعظه که می‌تواند کلّی بکند نه فقط بما هو همسر. فقط می‌تواند نفقه‌اش را ندهد. لذا در قانون هم عرضه می‌کنند زنانی که خانه را ترک می‌کنند بدون اذن شوهر، نفقه نمی‌توانند مطالبه کنند. زوجه خانه را رها می‌کند بدون اذن شوهر و به خانه‌ی پدرش می‌رود. از همان ساعت که می‌آید دیگر نفقه‌اش ساقط است. در قانون مدنی هم دارد. این هم که همان وظیفه‌ی همسری است. اگر بخواهد وظیفه‌ی همسری را بگوید این تداخل اقسام است. می‌گویند تقسیم باید قاطع شرکت باشد «إن التّقسیم قاطع للشّرکة» البتّه آیه نیست، کلام علما است. می‌گویند تقسیم باید قاطع شرکت باشد. یعنی باید دو تا فرق کند. اوّلی می‌شود وظایف همسری و دومی باید زناشویی باشد. البتّه صراحت ندارد قبول دارم. این‌جا شیخ صدوق را داریم. شیخ صدوق می‌گوید نشوز ممکن است صرفاً از سوی زوجه باشد. چون مرد هم داریم ناشز و آن این است که از شوهر در بستر اطاعت نکند. مدام در بستر اطاعت نکند. این‌جا دوست ما نوشته است که شهید ثانی همین را دارد، ریاض هم همین را دارد و بعضی از معاصران. پس این تفسیر اوّل شد برای نشوز. بنابراین ثمره‌ مهمّش هم این می‌شود که این آیه هر زنی را نمی‌گوید. بله، اگر زنی اطاعت شوهر نکند، در جایی که اطاعت برای شوهر ثابت است گناه کرده است. ولی مرد نمی‌تواند ترک مضجع کند و او را بزند تا آخر. این تفسیر چند تا اشکال دارد، با این‌که این نسبت به آن که بعد می‌گوییم ترک وظیفه‌ی همسری خیلی آرام‌تر است. آن‌ها خیلی مرد سالارانه آیه را تفسیر کردند ولی در عین حال خالی از بعضی اشکالات نیست. یکی همین که یک مقدار به صرف این‌که یک زنی در روابط همسری با شوهر استنکاف کرد، شوهر بتواند به قوّه‌ قهریّه متوسّل شود و او را بزند. البتّه نمی‌گوییم محال عقلی است، ولی بالاخره یک مقدار سخت است. لذا بعضی از فقها که شاید همین‌ها در ذهنشان بوده است چند تا راه حل ارائه دادند. گفتند ضرب خفیف. شما نگاه کنید آیه خفیف ندارد. دارد «وَ اضْرِبُوهُن‌». نهایت بگوییم بزنید تا مرزی که اثر کند.

- یکی از آقایان بود که دیدم... محقّق حلّی، صاحب شرایع، می‌گوید ضرب خفیف. البتّه ایشان بیشتر ناظر به روایات ذیل آیه بوده است. بعضی وقت‌ها این‌طور حل می کنند. یک کسی گفته است ضرب غیر مدمی. مدمی یعنی چه؟ ضرب غیر مبرّح. مدمی؛ أدماء، یدمی، إدماء. إدما یعنی خون در آوردن.

- خدا رحمت کند مرحوم آقای معرفت را. آقای معرفت می‌گفت : نسخ تمهیدی. اصطلاحی دارد. منظورش از تمهید، مقدّمه... کتاب خودش است «التّمهید»، تمهید قرآن. نسخ تمهیدی را ایشان نمی‌دانم از جایی گرفته است یا اصطلاحی است که خودش در آورده است. منظورش از نسخ تمهیدی نسخ اصطلاحی نبود که یک آیه بیاید و یک آیه را بردارد. منظورش از نسخ تمهیدی نسخ تدریجی در یک فرآیندی است. مثلاً آیه بیاید... مثل همین آیه، بعد پیامبر آرام آرام با زمینه‌هایی مثل اخلاق خانواده، رعایت حقّ همسر طوری رفتار کند که عملاً این آیه نسخ شود با آن دستورات پیامبر. نسخ یک آیه، نه در یک آیه‌ دیگر یک بار، بلکه توسّط سنّت پیامبر تدریجاً و با یک فرآیند آرام. نمی‌خواهم بنده دفاع کنم و موضع سلبی بگیرم الآن. اگر بگوییم که نسخ شده است و دیگر مورد ندارد قهراً آن اشکالی که در این نظر گرفتیم که شما می‌گویید نشوز یعنی امتناع از همسری. از طرفی شوهر چه حقّی دارد زنش را بزند به صرف امتناع. تازه ندارد امتناع، دارد خوف نشوز. این‌طور برداشته شده است. اگر بحث حاکم را مطرح کردیم که باز هم گفتیم مشکل چه می‌شود؟ حل می‌شود. پس ببینید تفسیر اوّل از نشوز این شد که زن امتناع کند از وظایف همسری و خوف نشوز یعنی اماراتی پیدا شود که می‌خواهد این کار را کند. بعد بگوییم این سه گزینه، ولو به ترتیب، موعظه، هجر، ضرب برای این حالت است. اشکال شد که واقعاً مجوّز دارد مرد برای نشوز زن به این معنا همسرش را بزند؟ گفتیم که اگر ضرب خفیف باشد چه اشکال دارد. ضرب غیر مُدمی که بعضی‌ها گفتند. راه حل دیگر این بود که بگوییم آیه نسخ شده است که قهراً دیگر هیچ. مراد آیه این بوده است و نسخ شده است. گزینه‌ی دیگر این بود که بگوییم چون کار حاکم است، بله، اگر به عهده‌ی حاکم بگذاریم حاکم اگر مصلحت ندید نمی‌زند و اگر مصلحت دید می‌زند. مقدار زدن دست خودش است ولی یک چیزی این تفسیر را از نشوز در این آیه رنج می‌دهد. این است که بگوییم مراد از نشوز یعنی امتناع از وظیفه‌ی همسری. بعد قرآن می‌گوید زن‌هایتان که امتناع می‌کنند حتماً میل جنسی ندارند یا این شوهر را دوست ندارند. شوهر موعظه‌اش کند. قبول نکرد بسترش را جدا کند. او از خدایش است که بسترش را...

-‌ تنبیه می‌شود؟

- تنبیه نمی‌شود. این همان چیزی بود که خود این می‌خواست. این مشکل این تفسیر از نشوز است. بگویید چون زن آمادگی هم بستری ندارد، آمادگی‌اش را ندارد، نمی‌خواهد نزد تو بخوابد، نمی‌خواهد نزدیک به تو شود، تنبیه‌اش کن، اوّل موعظه‌اش کن، بعد لحافت را جدا کن، او از خدایش است. این مشکل این تفسیر است. نمی‌دانم آقایانی مانند شهید که این حرف‌ها را زدند چطور این مشکل را حل کردند؟ اگر شما کمک کنید ببینید این اشکال را کسی مطرح کرده است، البتّه دوست ما اشاره می‌کند، امّا نمی‌گوید آقایان مشکل را چطور حل کردند. من بعید می‌دانم که آن‌ها متوجّه این قضیّه نبودند.

-‌ می‌رویم سراغ تفسیر دوم. ببینید نظر دیگری که در این‌جا ما داریم این است که بگوییم امتناع از ایفاء وظیفه‌ی همسری... زنانی هستند که وظایف همسری را انجام نمی‌دهند. یکی همین زناشویی است، یکی بدون اذن شوهر بیرون رفتن از منزل است. دیگر بستگی دارد که چقدر اطاعت را توسعه بدهیم یا ضیق کنید. یکی زنی است که هر چه در می‌آورد با نذر و روضه و این‌ها به دیگران می‌دهد و از شوهرش اجازه نمی‌گیرد، بنا بر مبنایی که بگوییم باید از شوهر اجازه بگیرد. بیشتر از این‌ها هم نیست. این را ببینیم که اوّلاً چه کسانی گفتند و دلیلشان چیست و نقدش چیست. هر نظری این‌طور می‌شود. قائلانش چه کسانی هستند، دلیلشان چیست و اشکالاتش چیست. اگر این باشد دامنه‌ی جرم انگاری نسبت به زن خیلی گسترده می‌شود. یعنی تمام زن‌هایی که در ارتباط با زناشویی، حتّی غیر تمکین تخلّف می‌کنند می‌شوند ناشزه و این مراحل در حقّشان طی می‌شود. آن چیزی که این‌جا نوشته شده است از مرحوم محمّد جواد مغنیه نقل کرده است. آقای مغنیه تفسیری دارد به نام کاشف. ایشان می‌گوید منظور از نشوز در آیه امتناع از قیام به حقوق زوجیّت است. شیخ طوسی، طبرسی، طباطبایی.... ععلّامه طباطبایی دارد نافرمانی از شوهر. بعد هم همین‌طور می‌نویسد که اگر نشوز واقع شود و آن امتناع از اطاعت شوهر در اموری است که بر وی واجب است. برای شوهر جایز است که او را بزند. محقّق حلّی، راوندی. از تحریر الوسیله هم نقل می‌کند که امام خمینی گفته است نشوز زوجه خروج وی از اطاعت شوهر است در امور واجب. این هم از فقهای معاصر.

البتّه بگویم که بعضی از علما «تخافون» را برای «تتیقّنون» معنا کردند. گفتند مراد از خوف نشوز یعنی یقین کنید. مرحوم شیخ طوسی «تخافون» را به «تعلمون» یا «تتیقّنون». ابن زهره‌ی حلبی به «علمتم ذلک منهنّ». البتّه نگفته است فعلیّت پیدا کند ولی گفته است یقین پیدا کرده است. حالا این‌که معنا کنیم به یقین کردید اشکال ندارد. چون گاهی وقت‌ها می‌گوییم من می‌ترسم از این آدم، دارد منحرف می‌شود. ولی منظورمان این است که یقین دارم، اگر جلویش را نگیریم دارد می‌رود. در فارسی هم گاهی می‌گوییم. این‌ها هم که عرب بودند. امّا این‌که معنا کنیم به امارات خوف، به وقوع، به اصرار، این‌ها دیگر سوبسیدهایی است که داریم به آیه می‌دهیم. در هر صورت معلوم شد که طیف وسیعی از آقایان به این معنا معنا کردند.

- می‌شود گفت مشهور معنا کردند؟

- نه، این نظر معروفی است. بگویید معروف. همیشه روی کلمات دقّت کنید؛ یا بگویید مشهور، یا بگویید معروف. معروف یعنی مطرح.

به نظر شما دلیل این تفسیر چه می‌تواند باشد. 1- آیا آن اشکالاتی که به قسم اوّل کردیم بر این تفسیر می‌توانیم وارد کنیم؟

-‌ نه، مثلاً یکی از اشکالات «اهجروهنّ فی المضاجع» بود که اشکال عمده بود. این‌جا دیگر این اشکال وارد نیست، چون بعضی زن‌ها امتناع از وظایف همسری می‌کنند، مثلاً در چیزهای دیگر که اگر ترک مضجع شود ادب می‌شود. این اشکال دیگر این‌جا نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo