درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

1400/08/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/علم الأصول /بحث حول ساختار مختار

 

سوالات:

نکته: در همه تطبیقاتی که مجتهد به عرف ارجاع می دهد، این ارجاع، همان فرآیند اجتهادش می باشد و معنا ندارد که مجتهد به عرفی که قبولش ندارد است، ارجاع دهد.

- آیا مباحث دفتر دوم و سوم در خلال بحث های اصولیین پیدا نمی شود؟

فی الجمله بحث هایی شده است اما به نحو غیر نهادینه و غیر متمرکز.

-اراده ای که به مرحله فعلیت نرسیده باشد حتی بر مبینان شریعت نیز مخفی است پس از فقیه مخفی می باشد؟

وجه انتخاب تعبیرِ شریعت، اشتمال آن بر احکام و ارادات می باشد؛ مثلا اگر اکرام عالم واجب باشد ولی اکنون عالم فقیه داشته باشیم نمی توان گفت اکرام فقط برای فقیه است زیرا عالم غیر فقیه اکنون موجود نیست، لذا اصول ابزار کشف شریعت می باشد؛ اگرچه احکام را داشته باشیم.

نکته: در مواردی که اراده شارع به فعلیت نرسیده باشد نمی توان ادعا کرد آن اراده ها از معصوم علیه السلام هم مخفی است.

فعلیت یعنی اراده شارع به ابلاغ و بیان برسد که در این موارد ارادات شارع بر حجت عصر مخفی نیست.

-اگر علم اصول ابزار اکتشاف شریعت است با باقی علوم آلی چگونه تمییز داده می شود؟ اصول از ابتدا برای کشف شریعت آمده است، بر خلاف علوم ابزاری دیگر که از ابتدا به غرض کشف شریعت نیامده است.

غرض از اینکه محور را کشف شریعت قرار دادایم، تا مرادات شارع را نیز شامل شود،

هدف فقه کشف شریعت می باشد و هدف علم اصول دادن آلت هایی برای کشف شریعت و تحصیل عذر می باشد.

نسبت حکم واقعی و ظاهری و علم اصول ( آلت کشف شریعت و ابزار تحصیل عذر)

احکام واقعیة: احکامی که به موضوعات تعلق می گیرد بدون فرض شک.

احکام الظاهریة: احکامی که به موضوعات مشکوک الحکم الواقعی، تعلق می گیرد.

در مورد حکم ظاهری اختلاف نظر هست، شیخ انصاری رحمه الله بنیان رسائل را بر اساس حکم ظاهری ریخته است، در مقابل مرحوم آخوند منکر حکم ظاهری است، زیرا قائل است، یا به واقع می رسیم که همان منجز است و یا به واقع نمی رسیم لذا معذور می شویم.

اگر حکم ظاهری داشته باشیم و شریعت اعم از احکام ظاهری و واقعی باشد، ساختار مذکور که علم اصول آلت برای کشف شریعت و تحصیل عذر می باشد، منافات پیدا نمی کند؛ اما اگر منکر حکم ظاهری باشیم منافات با قسمت دوم ساختار، « آلت تحصیل عذر» ناسازگار می شود.

یعنی شارع برائت عقلی را جعل نمی کند بلکه عدم حکم است، لذا اگر هم شریعت را گسترش دهیم به حکم واقعی و ظاهری، باز قید دوم« تحصیل عذر» مناسب خواهد بود.

مهم ترین بحثی که در اصول فقه مطرح است، مسئله گفتگو از مصادر استنباط می باشد که شامل بحث از قرآن و سنت و عقل و عرف و استحسان و اجماع و ... می باشد؛ تقریبا بحث از مصادر از قرآن شروع می شود.

اصولین سه بحث از قرآن را بحث کرده اند:

-در قرآن یک نزاع بین اصولیین و اخباری ها است که اصولیین قائل به ظهور قرآن می باشند و اخباری ها قائل به عدم ظهور یا عدم حجیت ظهور می باشند.

-بحث دیگر: با میرزای قمی می باشد: آیا خطابات قرآن اختصاص به مشافهین و مقصودین به افهام دارد یا خیر؟

-بحث دیگر: آیا می توان قرآن را با خبر واحد تخصیص بزنیم یا خیر؟

اما بحث هایی نیز قابل طرح در اصول می باشد که تا کنون به آن پرداخته نشده است:

-بحث هایی در مورد اطلاقات قرآنی، باید در اصول فقه طرح شود.

-بحث سیاق قرآنی: آیا قرآن سیاق دارد؟ و قابل استفاده هست؟ لن یجعل الله للمومنین سبیلا که با توجه به سیاق آیه، به قاعده نفی سبیل، ربطی ندارد، یا آیه ما علی المحسنین سبیل، با قاعده احسان با توجه به سیاق آیه اش ربطی ندارد.

-بحث از مِتد استشهادات ائمه علیم السلام به قرآن

-بحث از آیات الاحکام و تعداد آن موثر می باشد در استنباط.

اگرچه ممکن است این بحث ها در علوم قرآن بحث شده باشد اما در عین حال بحث اصولی می باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo