< فهرست دروس

درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

85/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تتبع وتحقیق(معنا واقسام تجری)/ جلسه پنجم/

 

گفتار اول:تجری و اقسام تجری چیست؟

بیان کردیم که در لغت تجری را معنا می کنند به الجرئه علی شخص یا الجرئه علی المولی.در لغت وعرف تجری را مقابل معصیت نمی آورند. در فارسی گوئیم فلانی جری ویاغی وطاغی شده است ولو معصیت کند.لکن در اصطلاح اصول،شکی نیست تجری مقابل معصیت است.این بحث را فقط مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی دارند وگویند اصطلاحا ان یخالف الحکم المقطوع به تحریما کان او ایجابا مع کون القطع مخالفا للواقع تجری این است که کسی حکم قطعی را مخالفت کند حالا قطع به وجوب باشد یا قطع به حرمت باشد.

اگر دقت کرده باشید دراین عبارت آقا مصطفی اصطلاح اصول نسبت به لغت وعرف دچار دو محدودیت شده است.1.می گوید: الحکم المقطوع به .مخالفت حکم قطعی پس بحث سر قطع است در حالی که در عرف ولغت فقط مخالفت قطع را تجری نمی گویند؛ حالا اگر طریق معتبری بود ومخالفت طریق معتبر بکند این هم تجری است.2.گوید: مع کون القطع مخالفا للواقع با این که در عرف ولغت مخالف واقع درش نیست بلکه موافق واقع هم باشد- یعنی انسان معصیت بکند- باز به آن تجری گویند.

قانون کلی:معمولا مصطلحات علوم از معنای لغوی اش فاصله صد در صد نمی گیرد ولی دچار محدودیت می شود یعنی در مصداق بین لغت و اصطلاح عام وخاص مطلق است و لغت عام و اصطلاح اخص است این رویه طبیعی مصطلحات است.لذا در معنای لغوی نباید دنبال معارض گشت.

بعد مرحوم آقا مصطفی به مراتب تجری اشاره می کنند ومی فرمایند؛ تجری یک مرتبه عالی دارد یک مرتبه دانی دارد.مرتبه عالی آن، مخالفت حکم مقطوع به است و مرتبه ادنی، مخالف علم عادی است.حالا این علم عادی یعنی چه؟تصور نوع اصولی ها از علم عادی اطمینان است هر چند آقا مصطفی چیزی ندارند .-البته قبلا بیان کردیم درتفسیر اطمینان چند نظر بود.برخی می‌گویند: چیزی که تقریبا مثل قطع است .برخی اطمینان وعلم عادی وعرفی را یک چیز می دانند. برخی علم عادی وعرفی را یکی می دانند واطمینان را پایین تر-البته گاهی اطمینان آنقدر قوی است که احتمال خلاف واقع را به آن توجه نداریم.مثل خروج از خانه که اطمینان به برگشتن داریم لذا از خانه خارج می شویم.حال اگر کسی اطمینان دارد این مایع شراب است ولی می خورد واتفاقا شراب هم نیست، این می شود تجری با این که قطع وعلم منطقی هم نداشت و احتمال می داد قبل از خوردن مایع بمیرد و آن را نخورد .

بعد آقا مصطفی می فرماید:البته مراتب دیگری هم که مراتب نازل هم است متصور است که حساب نمی کنیم؛ مثل این که کسی آب را در شکل شراب می خورد ،می داند آب است ولی ظرف شراب را می آورد وکارهایی که درشراب خواری می کنند(مثل اروده زدن وزدن ظرف ها به هم و...)را می کند این ها را ایشان گوید تجری نمی گویند .

در آخر گوید آن که محل نزاع است همان مرتبه اول است یعنی مخالفت با قطع صد در صد یا آن که حجت برش تمام شده است ؛مثلا دو عادل گفته اند این مایع شراب است ولی شخص می‌نوشد با این که قطع ندارد ولی چون بینه و حجت است، تجری به حساب می آید.

ما اقوال را می بینیم وطبق ترتیب منطقی بیان می کنیم ومراعات زمان گوینده یا استاد وشاگردی را نمی کنیم.

چند تذکر را بیان می کنیم البته نقد اساسی فعلا نمی کنیم:

تذکر1:این مطلبی که درگسست معنای لغوی از اصطلاحی بیان کردند و این که در لغت بر معصیت هم تجری اطلاق می شود و در اصطلاح اطلاق نمی شود سخن حقی است و کسی هم که آشنا به عرف و اصطلاح اصولی ها باشد این حرف را می زند؛ ولی این که منحصر کرد به مخالفت حکم مقطوع به که البته مخالف واقع است این درست نیست. ایشان وقتی مراتب تجری را می شمارد، عالی و دانی می کنند و در ادامه گوید:مخالفت حجت هم محل بحث در تجری است. خوب اگر تجری این اقسام عالی و دانی دارد حتی مخالفت حجه هم محل نزاع است، پس چرا در ابتدا منحصر در مخالفت مقطوع به کردید.این از سنخ اشکال بر مرحوم آخوند است؛ گفتیم مرحوم آخوند بحث را ناقص بیان کرده اند البته کلام مرحوم آخوند را توجیه کردیم که ایشان بحثش سر قطع مخالف واقع بوده است نه تجری ولی کلام مرحوم آقا مصطفی این توجیه هم برای کلامش نمی آید چون عنوان زده که بحث سر تجری است.لذا ایشان باید بگوید:مخالفت حکم مقطوع به مخالفت حکم به علم عادی ومخالفت اماره و مخالفت اصول عملیه تجری است.

لذا به نظر ما گسست معنای لغوی از اصطلاحی را از کلام ایشان بگیریم وبقیه را نگیریم.

مرحوم شیخ انصاری:

مرحوم شیخ انصاری هم اقسام تجری را بیان کرده اند و به معنای تجری هم اشاره ای کرده اند.مرحوم شیخ انصاری در رسائل تجری را به اقسامی تقسیم می کنند(بحث را فقط با دید اصولی وفقهی نگاه نکنید این ها بیشتر به معارف ومباحث اخلاقی شبیه است و در خیلی جاها به این نکته توجه نشده است)ایشان می‌گویند؛ تجری یک جامع دارد واین جامع 6 نمود دارد .

اولا تجری یعنی عدم المبالاه؛ بعبارت دیگر اگر شخص لا یبالی باشد یا قِلَّت مبالاه (این که در روایات داریم شخص گاه روی پل صراط زمین می خورد این یعنی گاه دچارمعصیت شده است.)به او گویند متجری. از نظر نمود که تعبیر به اقسام می کنند 6 قسم درست می کنند که گاه این اقسام شبیه هم اند که توضیح می دهیم تا جدا کنید.

1.صرف قصد به معصیت(متعلق معصیت است نه توهم معصیت).

2.قصد معصیت می کند ومقدماتش را هم انجام می دهد ولی به ذی المقدمه نمی رسد.(روشن است که این مقدمات مراد مقدمات مباح است والا مقدمات حرام که باز خودش معصیت است).

3.قصد معصیت می کند و مشغول خود ذی المقدمه می شود ولی در تشخیص حرام اشتباه می کرده است.یعنی قصد با تلبس به آنچه معصیت می پندارد(این قسم بیشتر محور بحث ها است.)

4.قصد معصیت با تلبس به آنچه که احتمال می دهد معصیت باشد.

5.تلبس به فعلی دارد و مهم برایش نیست معصیت باشد یا نباشد و اتفاقا حرام هم در نمی آید.

6.متلبس به فعل می شود ودلش هم می خواهد معصیت نباشد ولی خوف معصیت بودن را دارد.(در صورت چهارم انتظار داشت معصیت باشد و پنجمی مهم نبود معصیت باشد ولی ششمی دلش می خواهد معصیت نباشد ولی خوف معصیت هم دارد).

ایشان می فرماید در تمام این اقسام یک رگه ای از عدم مبالاه وجود دارد.

به نظر شما مرحوم شیخ تند نرفته اند؟این سه تای اخیر که شخص احتمال معصیت دهد یا غمش نباشد یا دلش هم می خواهد معصیت نباشد ولی ترس معصیت دارد آیا این ها تجری است؟مثلا کسی ترس حرمت غذا را می دهد ولی اصالة الحلیه پیاده می کند چون معصوم فرموده اند: کلّ شی لک حلال دراین جا خوف معصیت دارد.

لذا مرحوم شیخ انصاری در این سه مورد آخر تذکر می دهد که من تند نرفتم و این سه مورد آخری مشروط به جایی است که مستند به سند شرعی نباشد.و الا کسی که سند شرعی بر جواز دارد دیگر نمی توان گفت طرف خوف از معصیت دارد هر چند مرتکب حرام واقعی شده است ولی حرام واقعی را معصیت نمی گویند.مرحوم شیخ درادامه گویند همه ی این اقسام جای بحث دارد و داخل در بحث است.

مرحوم شیخ که ارباب اصطلاح است بر خلاف آقا مصطفی تجری را منحصر در (الحکم المقطوع به) نمی کند.

ما دو نقد کردیم ولی شما (اجودالتقریرات) مرحوم نایینی و (مصباح الاصول) مرحوم خوئی و(نهایة الافکار) مرحوم عراقی را ببینید .تمام بزرگان قائلند تجری انحصاری به مخالفت قطع ندارد.اگر کسی اماره یا اصول عملیه برایش اقامه شود و مخالفت اماره یا اصول عملیه کند(البته اگر مخالفت اصول عملیه کند ولی احتیاط کند این را نمی گوئیم)این جا تجری صادق است.

توهم:

مرحوم نائینی ومرحوم خوئی فرموده اند؛ که یک متوهمی گوید(البته من متوهم را پیدا نکردم)تجری در مخالفت امارات وحجج واصول عملیه نمی آید بلکه تجری فقط درقطع می آید.درامارات وحجج و اصول عملیه یک حکم واقعی داریم که فرض این است که به دست ما نرسیده است ویک حکم ظاهری داریم که به دست ما رسیده است حال اگر کسی مخالفت با حجت کرد و بعد اشتباه در آمد این تجری نکرده است، این معصیت کرده است ولو از این به بعد می تواند به همین رویه ادامه دهد.مثلا کسی از مجتهدی تقلید می کرد که می فرمود باید در نماز سه تا تسبیحات بگوید(مثل مرحوم بروجردی بر خلاف مشهور)ولی این شخص از سر تنبلی وعدم مبالاه یکی می گفت وچند سال هم با این یک تسبیحات نماز خواند و بعدا نظر مجتهد برگشت که یکی کافی است خوب این مقلد چند سال مخالفت حجت می کرده است و بعد هم معلوم می شود یک تسبیح واجب بوده است.این می شود تجری منتهی تجری نسبت به حجت.

متوهم می گوید این شخص تا الان تجری نمی کرده است بلکه معصیت می کرده است منتهی معصیت حکم ظاهری نه معصیت حکم واقعی؛ لذا در امارات واصول عملیه نباید باب تجری را باز کرد بلکه باید باب معصیت را باز کرد.

این را هم بدانید که عمده احکام ما چه بعنوان مجتهد چه مقلد چه محتاط از طریق حجج(خبر واحد و اصول عملیه وشهرت واجماع وفتوای مجتهد وشهادت بینه و...)است واز طریق قطع کم می باشد؛لذا بحث مهمی است.

مطابق توضیحات ما چون اماره مطابق واقع نبوده ومجتهد گوید اشتباه می کردم این تجری وتوهم معصیت بوده است ولی متوهم قبول ندارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo