< فهرست دروس

درس خارج اصول ابوالقاسم علیدوست

98/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعارض ادله /اصل ثانوی در متعارضین/ بررسی روایات عرضه و طرح یا قبول

نقد پنجم که داشتیم یک نقد روشی و سرنوشت ساز است و اختصاص به یک مورد دو مورد ندارد. ما یک شبهه ای که چند سالی است داریم مطرح می کنم این است که اوایل اسلام که یک آیه نازل می شد یا یک روایتی پیامبر می خواندند می توانیم بگوییم مخاطب توده ی مردم بودند اما بعد از این که آیات آمد و جمع شد تا شش هزار و خورده ای آیه شد و هزاران روایات آمد عام، خاص، مطلق، مقید، تقیه، غیر تقیه باز هم بگوییم توده ی مردم مخاطب هستند مخصوصا با تعامل با روایات؛ ما یک فهم دلیل داریم یک فهم و مهارت تعامل داریم یعنی زمانی که دو دلیل، سه دلیل، چهار دلیل مثل همین اخبار علاجیه که با این ها چه تعاملی داشته باشیم آیا روایات تخییر را مقدم کنیم که آقای آخوند می فرماید: یا روایات مرجحات را بگیریم که علمای دیگر می گویند؟ این ها برای توده ی مردم است؟ واقعا باید برای این مسأله فکری بشود. مشهور می گویند مخاطب توده ی مردم است و نهایتا می گویند عرف متوجه ولی به نظر من این بحث هم مثل بسیاری از بحث های دیگر ساده انگاری شده است و باید آثار و اسنادش جمع شود و یک کار علمی بر روی آن انجام شود.

بیان رأی مختار در اطراف روایات عرضه و طرح

1ـ ملاحظه ی فضای حاکم بر صدور روایات عرضه و طرح

شکی نیست که ما باید ببینیم روایات عرضه و طرح در چه فضایی و ظرفیت تاریخی صادر شده است. ما باید ظرفیت هایی که حاکم بوده است زمان صدور این روایات حالا یا حاکم بوده است یا بنا بوده است حاکم شود. در روایات از آن ده روایت روایت اول، ششم و دهم از پیامبر ص صادر شده است و پیامبر فرموده بودند اگر چیزی از من رسید یا به دستتان رسید بر قرآن عرضه کنید ممکن است بگوییم در زمان پیامبر هنوز بازار جعل نبوده است ولی پیامبر پیش بینی کرده اند اما بقیه ی روایات یعنی هفت تا دیگر از روایات وقتی بود که وضعیت خوبی بر جهان اسلام حاکم نبود و جعل حدیث بود و مقداری نظام تفهیم و تفاهم به هم خورده بود ما باید در بررسی این روایات فضای صدور ادله و وضعیت جامعه ی آن زمان را ببینیم. البته این که انسان در تاریخ و بررسی وضعیت افراط کند و تاریخ را استخراج کند بدون این که تأثیر داشته باشد در استنباط خوب نیست ولی گاهی این تاریخ و ظروف حاکم بر صدور روایات کمک می کند به فهم ادله، این ها را نمی توان نادیده گرفت.

البته در همان زمان پیامبر هم دروغ بستن هایی به پیامبر بوده است و نمی توان گفت که تمام این روایاتی که از پیامبر صادر شده پیش بینی آینده بوده است.

2ـ لزوم ملاحظه ی سایر اصول و راهبردهای مسلم منسوب به شارع در فهم این ادله

اگر بخواهیم این روایات را واقعا درست بفهمیم و یک تصمیم جدی بگیریم این است که ما همیشه نه فقط در این بحث بلکه همه جا باید اصول مسلم یادمان نرود مثلا اگر ما به جایی رسیدیم که این روایات دلالت کند که روایات نباید مخالف قرآن باشد بلکه باید موافق قرآن باشد حتی عام و خاص هم نباشد (من هم یک مقداری از این مطلب دفاع کردم ولی به صورت مطلق هم این را قبول نداریم خیلی از عمومات قرآن به وسیله ی رویات تخصیص خورده خیلی از مطلقات هم به وسیله ی روایات تقیید خورده است ولی از آن طرف هم ما به صورت مطلق و مسلم در همه ی موارد هم قبول نداریم، برخی از عمومات و مطلقات قرآن ابای از تخصیص و تقیید دارد) پس روایات عرضه و طرح طوری نباید بشود که سایر راهبردها (اصول اساسی بنیادین همان که امروز می گویند استراتژی در مقابل تاکتیک، روش؛ روش ها قابل تغییر است اما راهبردها قابل تغییر نیست) یعنی وقتی که می خواهیم در مورد روایات عرضه و طرح تصمیم بگیریم نباید راهبردها را نادیده بگیریم به عبارت دیگر نباید مثلا به قرآن بسندگی برسیم همانطور که برخی روایت بسند هستند مثل برخی از اخباری ها از این طرف برخی ممکن است به قرآن بسندگی برسند و این هر دو اشتباه است.

نکته ی دیگر در همین روایات بود که باید موافق باشد حتی داشتیم که باید شاهد یا دو شاهد داشته باشد اگر آن طوری که من فردا می گویم معنا نکنیم همین هم خلاف اصول راهبردی ما (فقها) است چون فقها در طول تاریخ برای گرفتن یک روایت به دنبال این بودند که مخالف با قرآن نباشد و به دنبال موافق بودن آن روایات نبوده اند. اگر کسی این روایات را نتوانست توجیه کند نمی تواند آن اصل راهبردی را کنار بگذارد؛ پس باید طوری با این روایات تعامل کنیم (البته تعامل معقول) که منجر به کنار گذاشتن اصول راهبردی نشود ولو به این که علم این روایات را به اهلش واگذار کنیم (البته به این جا نمی رسیم).

3ـ تفسیر بیشتر ظرفیت های حاکم

ما در شماره ی یک گفتیم که باید ظرفیت صدور روایات را دید اما آن یک توصیه کلی بود اما در این جا می خواهیم برخی از مصادیق را بیان کنیم. این عنوان سوم می خواهد بگوید همانطور که در شماره ی یک گفتیم ما باید اگر روایتی می رسد با قرآن و سنت قطعی (تراث اصیل) مقایسه شود، وقتی مقایسه می شود گاهی انسان متوجه می شود که تباین دارد.

مرحوم آقای معرفت گفت منظور از مخالفت در روایات عام و خاص من وجه نیست، عام و خاص مطلق هم نیست تباین هم نمی تواند باشد لذا پناه برد به نظریه دوم و گفت مراد مخالفت با روح قرآن است که اگر کس هم جعل کرد رسوا نشود مثال هم زد که اگر کسی گفت فلان طایفه ابن الجن هستند این رویات مخالف با قرآن است به تباین ولی مخالف با روح قرآن نه با حروف قرآن لذا طوری نیست که اگر کسی این روایت را جعل کرد رسوا به دروغ گویی شود. به نظر ما اگر ظرفیت های حاکم در نظر گرفته می شد این مناقشه و این مصداق مخدوش می شد. گاهی کاری به روح قرآن هم ندارد، عجیب این است که مخالفت به تباین است آن هم حرف به حرف اما بر اساس گذر زمان، یک حرکت های فرهنگی جا افتاد؛ شما نگاه کنید چقدر ما در قرآن آیه داریم در مورد حرمت اطاعت از ظالم:﴿لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه﴾،﴿لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار﴾ از آن طرف مگر روایت جعل نکردند که هر کس زمام امر را به دست گرفت اولوا الامر است و واجب الاطاعة است ولو شرب الخمر، اکل الخنزیر و به قول باقلانی در التمهید غاصب اموال باشد، سیلی به ناحق بزند تا آخر یا تفتازانی در مقاصد الطالبیینش می گوید امام همین که زمام را به دست گرفت امام واجب الاطاعة است ولو ولو ولو با این حرف که می زند صراحت در تباین می شود. لذا ما به آقای معرفت و دیگران می گوییم گاهی تباین این طور است و نیاز نیست که مخالفت با روح قرآن باشد تا مشکل برطرف شود. لذا ما در ظرفیت های حاکم باید این را توجه کنیم که جعل به تباین هم ممکن بوده است و ثمره اش هم این می شود که لازم نیست حتما روایات عرضه را مانند گروه دوم حمل بر روح قرآن کنیم. البته ما با آن حرف مخالف نیستیم ولی می خواهیم بگوییم مجبور نیستیم چنان که آقای معرفت فرمود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo