درس فقه معاصر استاد حمیدرضا آلوستانی

کتاب القصاص

1401/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب القصاص/قصاص عضو /شرایط قصاص گوش و بیان فائدة

 

أمّا الثقب فليس بمان

(اما الثقب...):

فرع دوم در مورد اُذن مثقوبه می باشد یعنی گوشی که سوراخ شده است. شارح در ما نحن فیه در این زمینه می فرمایند: أمّا الثقب فلیس بمانع یعنی تقطع الاُذن الصحیحة بالمثقوبة و در توضیح این بیان شارح گفته شده است که: ثقب و سوراخ در گوش نسبت به زنان، جمال و زیبایی به حساب می آید لذا نقصی از این جهت در گوش زنان و دختران وجود ندارد تا اینکه مانع از اجرای قصاص عضو شود چون همان طور که بیان شد یکی از شرایط اختصاصی قصاص عضو این است که عضو کامل در مقابل عضو ناقص، قصاص نمی شود و این ثقب در گوش مردان نیز اگرچه کمال و زینت به حساب نمی آید و لکن نقص نیز به حساب نمی آید لذا مانع از اجرای قصاص عضو نمی شود.

شارح در مسالک الأفهام قائل به تفصیل در این زمینه شده است به این صورت که می فرماید: «ثقب الاُذن خصوصا للنساء یعدّ جمالا و لا یفوت معه شیء من العضو فلا یغیّر حکم الاُذن فی القصاص لها من الاُذن التامّة و أخذ الدیة التامّة»[1]

ایشان در ادامه می فرمایند: «هذا إذا لم یکن الثقب موجبا شینا و لا نقصانا و إلّا کان کالخرم»[2]

خلاصه آنکه ایشان می فرمایند: اگر وجود سوراخ در گوش مایه جمال و زینت به حساب آید (چه در گوش زنان و چه در گوش مردان) نقص به حساب نیامده لذا مانع اجرای قصاص نمی باشد ولی اگر نقص به حساب آمده و مایه زینت و جمال به حساب نیاید مانند اُذن مخرومه لحاظ می گردد.

فائده: همان طور که بیان شد فقهاء و همچنین مرحوم شهید ثانی نیز در اُذن مخرومه قائل به اجرای قصاص می باشند به این صورت که ما می توانیم اُذن صحیحه را در مقابل اُذن مخرومه قصاص نماییم و لکن در کیفیّت قصاص اختلاف بوده است به این صورت که آیا اُذن صحیحه به صورت کامل قطع می گردد یا به اندازه خرم قطع می گردد لذا باید گفته شود تفصیل مذکور تفاوتی با بیان موجود در شرح لمعه ایجاد نکرده است چون در هر صورت قصاص عضو در اُذن مثقوبه ثابت می گردد؛ مگر اینکه گفته شود: مطابق بیان شارح کیفیّت اجرای قصاص عضو در اُذن مخرومه به این صورت بوده است که ما می توانیم تا اندازه خرم، گوش صحیحه را قطع نماییم و بیشتر از آن جایز نمی باشد و این کیفیّت در اذن مثقوبه قابلیّت اجرا ندارد لذا مطابق قاعده در هر موردی که امکان اجرای قصاص عضو وجود نداشته باشد یا عضو مفقود باشد، منتقل به دیه می شود. بنابراین تفصیل مذکور بازگشت به این دارد که اگر وجود سوراخ در گوش، جمال و زینت به حساب آید، قصاص عضو در اُذن کامل و صحیح جاری می گردد و مانعی وجود ندارد ولی اگر مایه کمال و زینت به حساب نیاید، امکان اجرای قصاص عضو به کیفیّت خرم وجود ندارد

(و الأنف الشام بالأخشم) بالمعجمتين و هو الذي لا يشم؛ لأنّ منفعة الشم خارجة عن الأنف، و الخلل في الدماغ لا فيه. و كذا يستوي الأقنى و الأفطس و الكبير و الصغير.

(و احد المنخرين بصاحبه) المماثل له في اليمين و اليسار، كما يعتبر‌ ذلك في نحوهما من الأذنين و اليدين، و كما يثبت في جميعه فكذا في

لذا دیه ثابت می گردد.

در هر صورت بیان مذکور چه در شرح لمعه که به صورت مطلق اجرای قصاص را جایز می داند و چه در شرح شرایع الإسلام که ظهور در تفصیل دارد، بیانی مناسب و کافی نبوده و جامع همه افراد و مصادیق نمی باشند. مثلا اگر گوش شخصی، سوراخ بسیار وسیعی در آن ایجاد شده باشد، اگرچه عرفا به آن اُذن مثقوبه اطلاق می گردد و لکن در مباحث فقهی از مصادیق مخرومه به حساب می آید لذا مناسب این است که اینگونه گفته شود: اگر سوراخی که در گوش وجود دارد با لحاظ میزان آن، منطقه زندگی آن شخص و همچنین با لحاظ آن شخص و امورات دیگر، نقص به حساب نیاید، مانعی از اجرای قصاص عضو وجود ندارد لذا اذن کامل و صحیح در مقابل اذن مذکور قصاص می گردد ولی اگر با لحاظ همه احوال و شرایط، نقص به حساب آید، قصاص جاری نگردیده و منتقل به دیه می شود چون یکی از شرایط اختصاصی قصاص عضو که در گذشته بیان شد این است که قصاص عضو کامل در مقابل عضو ناقص نباشد و همان طور که در گذشته بیان شد، عضو ناقص عضوی است که فاقد بخشی از اجزاء باشد مانند دستی که فاقد یک یا چند انگشت یا فاقد بخشی از یک یا چند انگشت باشد.

(و الأنف...):

یکی دیگر از فروعات در این زمینه این است که مطابق قاعده، بینی در مقابل بینی قصاص می شود لذا هیچ مانعی از اجرای قصاص عضو در بینی وجود ندارد و همان طور که در گذشته بیان شد، منافع دیگر مانند حسّ شامّه خارج از عنوان أنف بوده و منفعتی دیگر به حساب می آید لذا اگر شخصی بینی دیگری را به گونه ای قطع نماید که حس بویایی او نیز از بین برود، دو جنایت محسوب می شود به همین جهت مصنّف می فرمایند: «تقطع الأنف الشامّ بالأخشم» و شارح به همین مناسبت ذیل عبارت مصنّف می فرمایند: هیچ تفاوتی بین بینی زیبا و بینی زشت، بینی بزرگ و بینی کوچک و امورات اینچنینی وجود ندارد چون تمام این اوصاف خارج از عنوان انف بوده و هیچ ارتباطی به ماهیّت انف ندارند به همین جهت اگر شخصی که بینی زیبا، مستوی و کشیده دارد، بینی شخصی را که پهن و خوابیده و بزرگ است، قطع نماید، بینی او از باب قصاص عضو قطع می گردد.

(و أحد المنخرین...):

حکم مذکور در سورخ های بینی نیز جاری می شود و باید در اجرای قصاص مماثلت به صورت کامل رعایت گردد یعنی سوراخ راست بینی در مقابل سوراخ راست و سوراخ چپ آن در مقابل سوراخ چپ و همچنین این حکم در قطع بخشی از سوراخ بینی نیز لحاظ می شود و باید در اجرای قـصاص نسبت لـحاظ گردد نه مساحت چون اگر مساحت لـحاظ گردد شاید بینی مجنیّ

بعضه، لكن ينسب المقطوع إلى أصله و يؤخذ من الجاني بحسابه، لئلا يستوعب بالبعض أنف الصغير، فالنصف بالنصف، و الثلث بالثلث، و هكذا.

علیه بزرگ باشد ولی بینی جانی کوچک باشد و با لحاظ مساحت و اجرای قصاص مطابق آن، تمام بینی جانی قطع گردد لذا بینی مجنی علیه با نسبت لحاظ می گردد و همان نسبت در هنگام اجرای قصاص نیز معتبر بوده و مورد لحاظ قرار می گیرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo