درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1401/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد اول : أوامر/فصل اول : مادةأمر /جهت چهارم:حقیقت امر در طلب انشائی

 

و الاستدلال بأنّ فعل المندوب طاعة و كل طاعة فهو فعل المأمور به، فيه ما لا يخفى من منع الكبرى لو أريد من المأمور به معناه الحقيقي و إلّا لا يفيد المدعى.

الجهة الرابعة

الظاهر أن الطلب الذي يكون هو معنى الأمر ليس هو الطلب الحقيقي الذي يكون طلبا بالحمل الشائع الصناعي‌

(و الاستدلال...): بیان دلیل سوّم و نقد آن:

اگر لفظ «أمر» برای خصوص طلب وجوبی وضع شده باشد، انجام اعمال مستحبّی، عنوان مأمور به نخواهند داشت در حالی که اعمال مستحبّی نیز مصداق طاعت بوده و عنوان مأمور به داشته و باید با قصد قربت یعنی قصد امتثال امر اتیان شوند لذا نتیجه گرفته می شود که لفظ «أمر» برای معنای جامع بین وجوب و ندب وضع شده و مشترک معنوی می باشند.

البته بیان مذکور در عبارات مصنّف به صورت یک قیاس نقل شده است به این صورت که: «کلّ فعل المندوب طاعة و کلّ طاعة فعل المأمور به: کلّ فعل المندوب فعل المأمور به».

مصنّف می فرمایند: اگر مراد شما از مأمور به، مأمور به حقیقی می باشد؛ ما قبول نداریم اینکه هر طاعتی، مأمور به حقیقی باشد بلکه بعضی از طاعات، مأمور به حقیقی هستند و آن در مواردی است که مکلّف اعمال واجب را اتیان می نماید ولی اگر مراد شما از مأمور به، معنای عام باشد، ما قبول داریم که هر طاعتی، عنوان مأمور به، به معنای عام بر آن صادق است و لکن مدعای شما را ثابت نمی کند.

فائده:

صاحب «هدایة المسترشدین» بعد از بیان نقد مذکور می فرمایند: «و قد یذبّ عنه بأنّ المفهوم من الطاعة عرفا هو موافقة الأمر فلا یتّجه المنع بعد فهم العرف ...»[1] یعنی اطاعت از دیدگاه عرف، موافقت با امر است لذا صدق طاعت بر انجام فعل مندوب، نشان دهنده آن است که موافقت با امر صورت گرفته است و لازمه این مطلب این است که عنوان «أمر» همان طور که بر طلب لزومی صادق است بر طلب ندبی و غیر لزومی نیز صادق است و وجهی برای اختصاص آن به طلب لزومی وجود ندارد.

(الجهة الرابعة): حقیقت امر در طلب انشائی:

قبل از ورود در اصل بحث بیان چند نکته از باب مقدّمه در جهت روشن شدن تمام زوایای بحث لازم است.

نکته اول این است که معانی و مفاهیم الفاظ از دو حالت خارج نمی باشند: یا معنا و مفهوم لفظ از وجود خارجی و حقیقی

برخوردار است مانند لفظ «إنسان» و یا معنا و مفهوم لفظ از وجود خارجی و حقیقی برخوردار نمی باشد مانند لفظ «بیع» که مثل لفظ انسان دارای وجود خارجی نمی باشد بلکه متکلّم به وسیله صیغه خاصّی، مفهوم بیع را انشاء می کند لذا بیع، از وجود انشائی برخوردار می شود.

نکته دوم این است که معانی و مفاهیم به لحاظ وجود خارجی و وجود انشائی بر سه قسم می باشند:

1) بعضی از معانی و مفاهیم، وجود خارجی و حقیقی دارند اما وجود انشائی ندارند مانند انسان زیرا شما نمی توانید به واسطه لفظی آن را انشاء و ایجاد کنید لذا تنها از وجود خارجی و حقیقی برخوردار است.

2) بعضی از معانی و مفاهیم هم وجود خارجی دارند و هم وجود انشائی مانند لفظ بیع که به واسطه لفظ خاصّی، مفهوم آن انشاء می شود و نقل و انتقال در خارج صورت می گیرد.

3) بعضی از معانی و مفاهیم، وجود انشائی دارند ولی وجود خارجی ندارند مانند لفظ بیع که به واسطه صیغه خاصّی مفهوم آن انشاء شود ولی نقل و انتقالی در خارج صورت نگیرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo