درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی

کفایه

1401/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مقصد اول:أوامر،فصل دوم صیغه امر/مطلب پنجم:تعبدیت و توصلیت /بیان چند پرسش و پاسخ آن(جلسه سوم)

 

قلت: مع امتناع اعتباره[1] كذلك[2] فإنه[3] يوجب تعلق الوجوب بأمر غير اختياري فإن الفعل و إن كان بالإرادة اختياريا إلا أن إرادته -حيث لا تكون بإرادة أخرى و إلا لتسلسلت- ليست باختيارية كما لا يخفى. إنما يصح الإتيان بجزء الواجب بداعي وجوبه في ضمن[4] إتيانه بهذا الداعي و لا يكاد يمكن الإتيان بالمركب من قصد الامتثال بداعي امتثال أمره[5] .

(قلت...):

مصنّف دو جواب از راهکار مذکور بیان کرده اند:

1) مطابق بیان مذکور در ما نحن فیه دو چیز وجود دارد: یکی عمل خارجی (ذات صلات) و دیگری قصد و اراده (قصد قربت)؛

قصد و اراده از دو حالت خارج نمی باشد: یا بدون لحاظ عمل خارجی و به عنوان یک کیف نفسانی لحاظ می گردد و یا با لحاظ عمل خارجی مورد نظر قرار می گیرد؛

در صورت اول، قصد و اراده از امور نفسانی و غیر اختیاری می باشد چون اگر امری اختیاری باشد باید قبل از آن اراده دیگری وجود داشته باشد که به آن تعلّق گرفته است و اگر آن هم اختیاری باشد نقل کلام به آن اراده می شود و هکذا و این مستلزم تسلسل خواهد بود و لازمه تسلسل این است که هیچ اراده ای در نفس آدمی پدیدار نشود.

و اما در صورت دوم یعنی قصد و اراده با لحاظ عمل خارجی و تعلّق آن به عمل خارجی، امری اختیاری می باشد چون مکلّف با اختیار خود به سوی انجام عمل خارجی حرکت می نماید.

بنابراین تعلّق تکلیف و امر به قصد و اراده بدون لحاظ عمل خارجی جایز نمی باشد چون متعلّق تکلیف باید امر اختیاری باشد و در ما نحن فیه آن چیزی که اختیاری است، قصد و اراده با لحاظ عمل خارجی می باشد لذا در ما نحن فیه انحلال امری که به مأمور به با قصد قربت تعلّق گرفته است ممکن نمی باشد پس نمی توان در جهت تصحیح قصد قربت به معنای قصد امتثال امر، گفت: امری که به ذات مأمور به، به عنوان جزء و بدون لحاظ قصد قربت تعلّق گرفته است، قصد می گردد.

2) بر فرض که قصد قربت به عنوان جزء مأمور به لحاظ شود نه به عنوان شرط آن تا عنوان مرکّب خارجی مشتمل بر اجزاء و شرایط مختلف حاصل گردد و امکان اتیان هر یک از اجزاء به داعی امری که به مجموعه تعلّق گرفته است فراهم گردد لکن اتیان هر یک از این اجزاء اگر در ضمن اتیان اجزاء دیگر و در کنار آنها باشد، امکان قصد امتثال امری که به مجموعه تعلّق گرفته است، وجود دارد ولی اگر در ضمن اتیان اجزاء دیگر و در کنار آنها نباشد و به صورت مستقلّ و منفرد لحاظ گردد، امکان قصد امتثال امری که به مجموعه تعلّق گرفته است، وجود ندارد چون معنایش این است که بعض المأمور به را به داعی امر، اتیان می نمایند و این فائده ای ندارد و در ما نحن فیه هم انجام عمل عبادی به قصد امتثال امری که به ذات صلات تعلّق گرفته است و بدون لحاظ قصد قربت، جایز نمی باشد.

خلاصه آنکه و لو اینکه امری که به یک مجموعه تعلّق گرفته است به اوامر متعدّد انحلال پیدا کند و لکن اتیان هر یک از آن اوامر انحلالی در ضمن امتثال امری که به مجموعه تعلّق گرفته است، امکان پذیر است و اتیان آن اوامر انحلالی به صورت مستقلّ و منفرد و بدون لحاظ مجموعه، امکان پذیر نمی باشد لذا در ما نحن فیه هم ما نمی توانیم ذات صلات را به عنوان مأمور به مستقلّ و منفرد از مجموعه یعنی ذات صلات به همراه قصد قربت اتیان نماییم.

 


[1] أی اعتبار قصد امتثال الأمر.
[2] أی علی نحو الجزئیّة.
[3] أی هذا الاعتبار.
[4] متعلّق به اتیان.
[5] أی أمر المرکبّو.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo