< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

96/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

أمّا ما لا يمكن الذبّ عنه فإيرادان:

أحدهما: أنّ الاستدلال إن كان راجعاً إلى اعتبار مفهوم الوصف- أعني الفسق-، ففيه: أنّ المحقَّق في محلّه عدم اعتبار المفهوم في الوصف[1] ، خصوصاً [2] في الوصف الغير المعتمد على موصوفٍ محقَّق[3] كما فيما نحن فيه؛ فإنّه[4] أشبه[5] بمفهوم اللقب.

و لعلّ هذا[6] مراد من أجاب عن الآية- كالسيّدين‌[7] و أمين الإسلام[8] و المحقّق‌[9] و العلّامة[10] و غيرهم‌-: بأنّ هذا الاستدلال مبنيٌّ على دليل الخطاب[11] ، و لا نقول به.

و إن كان[12] باعتبار مفهوم الشرط، كما يظهر من المعالم‌ و المحكيّ عن جماعةٍ، ففيه:

أنّ[13] مفهوم الشرط عدم مجي‌ء الفاسق[14] بالنبإ، و عدم التبيّن هنا[15] لأجل عدم ما يتبيّن، فالجملة الشرطيّة هنا مسوقةٌ لبيان تحقّق الموضوع، كما في قول القائل: «إن رُزقت ولداً فاختنه»، و «إن ركب زيدٌ فخُذ ركابه»، و «إن قَدِمَ من السفر فاستقبله»، و «إن تزوّجت فلا تضيّع حقّ زوجتك»، و «إذا قرأت الدرس فاحفظه»، قال اللّه سبحانه:

«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا» الأعراف/204 ، و «إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» النساء/86، إلى غير ذلك ممّا لا يحصى.

و ممّا ذكرنا[16] ظهر فساد ما يقال تارةً: إنّ عدم مجي‌ء الفاسق يشمل ما لو جاء العادل بنبإٍ، فلا يجب تبيّنه، فيثبت المطلوب.

و اُخرى: إنّ جعل مدلول الآية هو عدم وجوب التبيّن في خبر الفاسق‌ لأجل عدمه[17] ، يوجب[18] حمل السالبة على المنتفية بانتفاء الموضوع، و هو خلاف الظاهر[19] .

وجه الفساد: أنّ الحكم إذا ثبت لخبر الفاسق بشرط مجي‌ء الفاسق به، كان المفهوم- بحسب الدلالة العرفيّة أو العقليّة- انتفاء الحكم المذكور في المنطوق عن الموضوع المذكور فيه عند انتفاء الشرط المذكور فيه[20] ، ففرض مجي‌ء العادل بنبإٍ عند عدم الشرط- و هو مجي‌ء الفاسق بالنبإ- لا يوجب انتفاء التبيّن عن خبر العادل الذي جاء به؛ لأنّه لم يكن مثبَتاً في المنطوق حتّى ينتفي في المفهوم، فالمفهوم في الآية و أمثالها ليس قابلاً لغير السالبة بانتفاء الموضوع، و ليس هنا[21] قضيّةٌ لفظيّةٌ سالبة دار الأمر بين كون سلبها لسلب المحمول عن الموضوع الموجود أو لانتفاء الموضوع.

 


[1] زیرا اولاً آوردن یک وصف و اثبات حکم برای یک موضوع به همراه آن وصف نهایت دلالت آن این است که دایره ی موضوع حکم مذکور را تعیین نموده است ولی این دلیل بر نفی جنس حکم مذکور از این موضوع با قیود دیگر نمی باشد چون مطابق قاعده اثبات شی نفی ما عدا نمی کند بنابراین اگر مُولا بگوید: أکرم زیداً العالم وجوب اکرام برای زید در فرض عالمیت ثابت است و این دلیل نمی شود که وجوب اکرام از زید در فرض عدم عالمیت نفی گردد چون احتمال دارد زید به جهتی از جهات دیگر وجوب اکرام داشته باشد؛ثانیاً قائلین به مفهوم وصف، همه ی اوصاف را احترازی می دانند در حالی که در بسیاری از موارد وصف به جهت احتراز آورده نمی شود مثلاً در مانحن فیه شاید وصف به لحاظ مورد آورده شده باشد یا اینکه وصف به جهت مورد غالب آورده شده باشد؛ و ثالثاً قائلین به مفهوم وصف می گویند: اگر با آوردن وصف، نفی حکم از این موضوع در صورت عدم وجود وصف ثابت نگردد مستلزم لغویت خواهد بود در حالی که این مطلب صحیح نبوده و گفته می شود برای إتیان وصف فوائد دیگری نیز تصور می شود و تنها فائده ی آن مفهوم مخالفت نمی باشد تا اینکه مستلزم لغویت باشد.
[2] چون اگر موصوف مذکور باشد جای تأمل وجود دارد که با زوال وصف آیا جنس حکم از این موصوف نفی می گردد یا خیر اما اگر محذوف باشد و وصف موضوع قرار گرفته باشد جای هیچ تأمل و بحثی وجود نخواهد داشت.
[3] أی: مذکور.
[4] تعلیل خصوصاً.
[5] چون مراد از مفهوم گیری این است که گفته شود جنس حکم مذکور در قضیه در مورد موضوع مذکور در فرض إنتفا وصف ثابت نمی باشد و زمانی که وصف بدون موصوف و بدون موضوعی ذکر شود و به تعبیری خودش موضوع قرار گیرد چنین قابلیتی ندارد چون خود وصف موضوع بوده و با إنتفا موضوع حکم نیز منتفی می گردد و لکن این هیچ ربطی به مسأله ی مفهوم مخالف ندارد بلکه إنتفاء حکم از باب إنتفاء موضوع می باشد.
[6] مفهوم وصف حجیت ندارد.
[7] إبن زهره و سید مرتضی(رحمهما الله).
[8] شیخ طبرسی(ره).
[9] محقق حلّی(ره).
[10] علامه حلّی(ره).
[11] مفهوم مخالفت.
[12] استدلال.
[13] خلاصه بیان مصنف این است که جمله ی شرطیه اگر مفهومش سالبه به انتفاء موضوع باشد برای بیان موضوع ریخته شده است لذا مفهوم مخالفی برای آن ثابت نمی شود.
[14] نه اینکه مفهوم شرط مجیء غیر فاسق باشد مانند مجیء عادل تا اینکه با تکیه ی بر مفهوم شرط حکم شود به عدم وجوب تبین در صورت مجیء غیر فاسق مانند عادل.
[15] عدم مجیء فاسق.
[16] از اینکه بیان شد قضیه شرطیه مذکور در آیه نبأ برای بیان موضوع است نه برای رساندن مفهوم و همچنین بیان شد که موضوع در قضیه شرطیه مذکور به لحاظ منطوق مجیء فاسق به همراه خبر می باشد و لذا مفهوم آن عدم مجیء فاسق به همراه خبر می باشد و عدم مجیء فاسق هیچ ملازمه ای با مجیء عادل به همراه خبر، ندارد، روشن می گردد که اولاً مجیء عادل که محل بحث می باشد داخل در مفهوم آیه نبأ نمی باشد تا اینکه حکم لم یتبیّنوا شامل آن شود و ثانیاً حکم لم یتبیّنوا به دلیل انتفاء موضوع می باشد نه یک جعل شرعی و مطلبی جدید در شریعت تا اینکه گفته شود آیه نبأ سالبه به انتفاء محمول می باشد لذا باید در جانب مفهوم، موضوعی برای آن تصوّر شود و آن موضوع مجیء عادل می باشد.
[17] عدم مجیء فاسق.
[18] جعل مدلول الآیة.
[19] زیرا عرفاً اگر محمولی نفی گردد حتماً موضوع آن ثابت می باشد لذا در مفهوم قضیه ی شرطیه ی مذکور اگر بخواهیم سالبه به انتفاء موضوع محقق نگردد باید موضوعی برای آن تصور شود و آن موضوع مجیء عادل به همراه خبر می باشد و هو المطلوب.
[20] منطوق.
[21] به تعبیر دیگر اینکه گفته می شود حمل بر سالبه ی به انتفاء موضوع عرفاً قبیح می باشد در صورتی است که قضیه مذکور قابلیت حمل بر سالبه به انتفاء محمول با وجود موضوع داشته باشد ولی در مانحن فیه چنین قابلیتی ندارد و تنها سالبه به انتفاء موضوع قابل تصوّر است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo