< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

96/07/23

بسم الله الرحمن الرحیم

و ربما يتوهّم[1] : أنّ للآيات الناهية جهة خصوصٍ، إمّا من جهة اختصاصها[2] بصورة التمكّن من العلم، و إمّا من جهة[3] اختصاصها بغير البيّنة العادلة و أمثالها[4] ممّا خرج عن تلك الآيات قطعاً.

و يندفع الأوّل- بعد منع الاختصاص[5] -: بأنّه يكفي[6] المستدلّ كون الخبر حجّةً بالخصوص عند الانسداد.

جلسه 114 (ص 263)

و الثاني: بأنّ خروج ما خرج[7] من أدلّة حرمة العمل بالظنّ لا يوجب جهة عمومٍ في المفهوم[8] ؛ لأنّ المفهوم- أيضاً[9] - دليلٌ خاصّ، مثل الخاصّ الذي خصّص أدلّة حرمة العمل بالظنّ، فلا يجوز تخصيص العامّ بأحدهما أوّلاً ثمّ ملاحظة النسبة بين العامّ بعد ذلك التخصيص و بين الخاصّ الأخير.

فإذا ورد: أكرم العلماء، ثمّ قام الدليل على عدم وجوب إكرام جماعةٍ من فسّاقهم[10] ، ثمّ ورد دليلٌ ثالثٌ على عدم وجوب إكرام مطلق الفسّاق منهم، فلا مجال لتوهّم تخصيص العامّ بالخاصّ الأوّل أوّلاً، ثمّ جعل النسبة بينه[11] و بين الخاصّ الثاني عموماً من وجه[12] ، و هذا أمر واضح نبّهنا عليه في باب التعارض.

 

جلسه 115 (ص 264)

و منها: أنّ مفهوم الآية لو دلّ على حجّيّة خبر العادل لدلّ على حجّيّة الإجماع الذي أخبر به السيّد المرتضى‌

و أتباعه قدّست أسرارهم:

من عدم حجّيّة خبر العادل؛ لأنّهم عدولٌ أخبروا بحكم الإمام عليه السّلام بعدم حجّيّة الخبر.

و فساد هذا الإيراد أوضح من أن يبيّن؛ إذ بعد الغضّ عمّا ذكرنا سابقاً في عدم شمول آية النبأ للاجماع[13] المنقول، و بعد الغضّ عن أنّ إخبار هؤلاء[14] مُعارَضٌ بإخبار الشيخ[15] قدّس سرّه، نقول: إنّه لا يمكن دخول هذا الخبر تحت الآية.

أمّا أوّلاً: فلأنّ دخوله[16] يستلزم خروجه- لأنّه خبر عادل‌- فيستحيل دخوله[17] .

و دعوى[18] : أنّه لا يعمّ[19] نفسه، مدفوعةٌ: بأنّه و إن لم يعمّ نفسه- لقصور دلالة اللفظ عليه[20] - إلّا أنّه يُعلم[21] أنّ الحكم ثابتٌ لهذا الفرد؛ للعلم بعدم خصوصيّةٍ مخرجةٍ له عن الحكم؛ و لذا لو سألنا السيّد عن أنّه إذا ثبت إجماعك لنا بخبر واحد هل يجوز الاتّكال عليه؟ فيقول: لا.

و أمّا ثانياً: فلو سلّمنا جواز دخوله[22] ، لكن نقول: إنّه وقع الإجماع[23] على خروجه من النافين[24] لحجّيّة الخبر و من المثبتين[25] ، فتأمّل[26] .

و أمّا ثالثاً: فلدوران الأمر بين دخوله و خروج ما عداه و بين العكس، و لا ريب أنّ العكس متعيّنٌ، لا لمجرّد قبح[27] انتهاء التخصيص إلى الواحد؛ بل لأنّ المقصود من الكلام حينئذٍ[28] ينحصر في بيان عدم حجّيّة خبر العادل، و لا ريب أنّ التعبير عن هذا المقصود بما يدلّ على عموم حجّيّة خبر العادل قبيحٌ في الغاية و فضيحٌ إلى النهاية؛ كما يُعلم من قول القائل: «صدّق زيداً في جميع ما يُخبرك»، فأخبرك زيدٌ بألفٍ من الأخبار، ثمّ أخبر بكذب جميعها، فأراد القائل من قوله: «صدّق ...

الخ» خصوص هذا الخبر.

و قد أجاب بعض من لا تحصيل[29] له: بأنّ الإجماع المنقول مظنون الاعتبار و ظاهر الكتاب مقطوع الاعتبار.

 


[1] در ادامه مصنّف به دو ایراد دیگر نیز اشاره می نماید ولی از آنجا که این دو ایراد مانند ایراد گذشته و در همان قالب می باشند لذا مصنف به این ایرادات ذیل ایراد اول پرداخته و درصدد طرح آنها بصورت مستقلّ بر نمی آیند.
[2] و لذا مفهوم آیه نبأ از این جهت عام می باشد یعنی خبر واحد عادل حجت است مطلقاً خواه تمکن از علم باشد(فرض انفتاح باب علم ) و خواه تمکن از علم نباشد(فرض انسداد باب علم) لذا رابطه آیات ناهیه با مفهوم آیه نبأ عام و خاص مطلق گردیده و مطابق قاعده عام حمل بر خاص می گردد و در نتیجه خبر واحد عادل در فرض انفتاح باب علم از حجیت برخوردار نمی باشد.
[3] و مفهوم از این جهت عام می باشد یعنی خبر واحد عادل حجت است مطلقاً خواه بیّنه و فتوا باشد و خواه نباشد لذا با آیات ناهیه در ماده اجتماع یعنی خبر واحد عادل در فرض عدم وجود بیّنه یا فتوا تعارض می کنند و اصل عدم حجیت ظنون می باشد لذا حکم به عدم حجیت خبر واحد عادل در فرضی که بیّنه و فتوا نباشد می شود.
[4] مانند فتوی.
[5] زیرا هیچ دلیلی براختصاص آیات ناهیه در فرض انفتاح باب علم وجود ندارد بلکه این آیات مطلق بوده و هم شامل انسداد باب علم می شوندو هم شامل انفتاح باب علم.
[6] به دلیل اینکه ما می خواستیم حجیت خبر واحد عادل را به عنوان ظن خاص، فی الجمله و در مقابل سلب کلی ثابت نماییم لذا همین مقدار که در فرض انسداد باب علم بصورت ظن خاص و با تکیه بر مفهوم آیه نبأ از حجیت برخوردار باشد برای رسیدن به مطلوب ما یعنی حجیت خبر واحد عادل بصورت ظن خاص و فی الجمله کفایت می کند.
[7] مانند بینه و فتوا.
[8] یعنی باعث نمی شود که در مانحن فیه مفهوم آیه نبأ بعد از تخصیص آیات ناهیه بواسطه بیّنه و فتوا عام به حساب آمده و گفته شود مطابق مفهوم، خبر واحد عادل حجت است خواه بینه و فتوایی باشد و خواه نباشد تا اینکه در ماده اجتماع تعارض نمایند و حکم به عدم حجیت خبر واحد عادل در فرض عدم بینه و عدم فتوا شود.
[9] مانند دلیلی که باعث خروج بیّنه و فتوا از آیات مذکور شده است.
[10] مانند نحوی.
[11] عام مخصّص.
[12] مثلاً گفته شود دلیل أکرم العلماء إلا العالم الفاسق النحوی در موارد دیگر عام بوده و هم شامل عادل و هم شامل فاسق غیر نحوی می شود و دلیل لا تکرم الفاسق من العلماء نیز عام بوده و هم شامل فاسق نحوی می شود و هم شامل فاسق غیر نحوی لذا در ماده ی اجتماع یعنی عالم فاسق غیر نحوی تعارض می کنند و حکم به تساقط می شود بلکه هر دلیلی به صورت جداگانه با عام سنجیده می شود که در مثال مذکور اگر هر دلیل با عام یعنی أکرم العلماء بصورت جداگانه سنجیده شود نسبت آنها عام و خاص مطلق خواهد بود نه عام و خاص من وجه.
[13] زیرا آیه نبأ شامل خبر اصطلاحی می شود و اجماع منقول به خبر واحد عادل داخل در خبر اصطلاحی نمی باشد. البته شاید مراد مرحوم شیخ(ره) این باشد که آیه نبأ به دلالت إن جائکم شامل اخبار حسّی می شود و اخبار حَدسی مانند اجماع منقول را شامل نمی شود.
[14] سید مرتضی(ره) و تابعینش.
[15] شیخ طوسی(ره).
[16] خبر سید مرتضی(ره).
[17] زیرا چنین عملی عرف پسند نمی باشد مانند اینکه کسی بگوید: همه اخبار زید بر شما حجت است و سپس زید خبر دهد به اینکه مُولا گفته است هیچ خبری از اخبار من حجت نیست.
[18] این عبارت در واقع در مقام دفاع از ایراد مذکور و پاسخ به اشکال اول می باشد؛ و آن اینکه ظاهر خبر سید مرتضی(ره) این است که موارد دیگر را شامل می شود و خودش را شامل نمی شود چون که عرفاً انصراف دارد بسوی غیر از خودش لذا پاسخ اول صحیح نمی باشد چون در این فرض دخول خبر سید مرتضی(ره) ذیل مفهوم آیه نبأ باعث خروج آن نمی شود.
[19] زیرا انصراف به اخبار دیگر دارد.
[20] علی شمول نفسه.
[21] از باب تنقیح مناط چون خبر سید مرتضی(ره) نیز خبر واحد عادل می باشد.
[22] خبر سید مرتضی(ره) ذیل آیه نبأ.
[23] اجماع مرکب.
[24] چون نافین اولاً خبر واحد را حجت نمی دانند تا خبر سید مرتضی(ره) را قبول نمایند و ثانیاً برای آیه نبأ، مفهوم را نمی پذیرند تا اینکه خبر سید مرتضی(ره) به عنوان خبر واحد عادل داخل در مفهوم آیه نبأ فرض شود.
[25] چون مثبتین قائل به حجیت خبر واحد عادل می باشند لذا لازمه مبنای آنها این است که اجماع مقول به خبر واحد سید مرتضی (ره)را نپذیرند و إلا یلزم التناقض.
[26] شاید اشاره به این باشد که اجماع اصطلاحی که در بردانده قول معصوم علیه السلام و کاشف از سنت باشد، وجود ندارد تا ملحق به سنت گردیده و از این راستا داخل در مفهوم آیه نبأ شود.
[27] نه از این جهت که تخصیص اکثر لازم می آید و تخصیص اکثر قبیح می باشد بلکه از این جهت که نتیجه آیه نبأ عدم حجیت خبر واحد عادل خواهد بود در حالی که سیاق آن در جهت نفی حجیت خبر فاسق و اثبات حجیت خبر عادل ریخته شده است و اراده نفی حجیت خبر واحد عادل از چنین سیاقی پسندیده نمی باشد.
[28] حین إذ دخل خبر السید و خرج ما عداه.
[29] زیرا فرض بحث ما در مورد تعارض بین خبر سید مرتضی(ره) و مفهوم آیه نبأ نمی باشد تا اینگونه پاسخ داده شود بلکه فرض بحث در این است که اگر آیه نبأ مفهوم داشته باشد و مفهوم آن دلالت نماید بر حجیت خبر واحد عادل آیا شامل خبر مرحوم سید مرتضی(ره) نیز که خبر واحد عادل هست می شود یا خیر؟ لذا پاسخ مذکور خروج از محل بحث می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo