< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

96/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

و فيه: أنّ إرادة مطلق الخارج عن طاعة اللّه من إطلاق[1] الفاسق خلاف الظاهر[2] عرفاً، فالمراد به: إمّا الكافر، كما هو الشائع إطلاقه[3] في الكتاب، حيث إنّه يطلق غالباً في مقابل المؤمن. و إمّا الخارج عن طاعة اللّه بالمعاصي الكبيرة الثابتة تحريمها في زمان نزول هذه الآية، فالمرتكب للصغيرة غير داخلٍ تحت إطلاق الفاسق في عرفنا المطابق للعرف السابق[4] .

مضافاً إلى قوله تعالى: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ‌»[5] النساء/31.

مع[6] أنّه يمكن فرض الخلوّ عن الصغيرة و الكبيرة، كما إذا علم منه التوبة من الذنب السابق، و به يندفع الإيراد المذكور[7] ، حتّى على مذهب من يجعل كلّ ذنبٍ كبيرة.

و أمّا[8] احتمال فسقه[9] بهذا الخبر- لكذبه[10] فيه[11] - فهو[12] غير قادح؛ لأنّ ظاهر قوله: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» الحجرات/6 تحقّق الفسق[13] قبل النبأ لا به، فالمفهوم يدلّ على قبول خبر من ليس فاسقاً مع قطع النظر عن هذا النبأ و احتمال فسقه[14] به.

هذه[15] جملةٌ ممّا أوردوه على ظاهر الآية، و قد عرفت أنّ الوارد منها إيرادان، و العمدة الايراد الأوّل[16] الذي أورده جماعةٌ من القدماء و المتأخّرين‌.

ثمّ[17] إنّه كما استدلّ بمفهوم الآية على حجّيّة خبر العادل، كذلك قد يستدلّ بمنطوقها على حجّيّة خبر غير العادل إذا حصل الظنّ بصدقه؛ بناءً على أنّ المراد ب «التبيّن»: ما يعمّ تحصيل الظنّ، فإذا حصل من الخارج ظنٌّ بصدق خبر الفاسق كفى في العمل به.

و من التبيّن الظنّيّ[18] : تحصيل شهرة العلماء على العمل بالخبر[19] أو على مضمونه[20] أو على‌ روايته[21] ، و من هنا[22] تمسّك بعضٌ بمنطوق الآية على‌ حجّيّة الخبر الضعيف المنجبر بالشهرة، و في حكم الشهرة أمارةٌ اُخرى غير معتبرة[23] .

و لو عمّم التبيّن للتبيّن الاجماليّ[24] - و هو تحصيل الظنّ بصدق مخبره- دخل خبر الفاسق المتحرّز عن الكذب؛ فيدخل الموثّق و شبهه[25] بل الحَسَنَ أيضاً.

و على ما ذكر، فيثبت من آية النبأ- منطوقاً و مفهوماً- حجّيّة الأقسام الأربعة للخبر: الصحيح[26] ، و الحسن[27] ، و الموثّق[28] ، و الضعيف[29] المحفوف بقرينة ظنّيّة.

و لكن فيه[30] من الإشكال ما لا يخفى؛ لأنّ التبيّن ظاهرٌ[31] في العلميّ؛ كيف و لو كان المراد مجرّد الظنّ لكان الأمر به[32] في خبر الفاسق لغواً، إذ العاقل لا يعمل بخبرٍ[33] إلّا بعد رجحان صدقه على كذبه.

إلّا أن يدفع اللغويّة بما ذكرنا سابقاً: من أنّ المقصود[34] التنبيه و الارشاد على أنّ الفاسق لا ينبغي أن يُعتمد عليه، و أنّه لا يُؤمن من كذبه و إن كان المظنون صدقه[35] .

و كيف كان[36] : فمادّة «التبيّن» و لفظ «الجهالة[37] » و ظاهر التعليل[38] - كلّها- آبيةٌ عن إرادة مجرّد الظنّ.

نعم، يمكن دعوى صدقه على الاطمئنان الخارج عن التحيّر و التزلزل بحيث لا يعدّ في العرف العملُ به[39] تعريضاً للوقوع في الندم؛ فحينئذٍ لا يبعد انجبار خبر الفاسق به.

لكن، لو قلنا بظهور المنطوق في ذلك[40] كان[41] دالاً على حجّيّة الظنّ‌ الاطمئنانيّ المذكور و إن لم يكن معه[42] خبر فاسق؛ نظراً إلى أنّ الظاهر من الآية أنّ خبر الفاسق وجوده كعدمه[43] ، و أنّه لا بدّ من تبيّن الأمر من الخارج، و العمل على ما يقتضيه التبيّن الخارجيّ.

نعم، ربما يكون نفس الخبر من الأمارات[44] التي يحصل من مجموعها التبيّن.

فالمقصود[45] : الحذر عن الوقوع في مخالفة الواقع، فكلّما حصل الأمن منه[46] جاز العمل، فلا فرق حينئذٍ بين خبر الفاسق المعتضد بالشهرة إذا حصل الاطمئنان بصدقه و بين الشهرة المجرّدة إذا حصل الاطمئنان بصدق مضمونها[47] .

و الحاصل: أنّ الآية تدلّ على أنّ العمل يعتبر فيه التبيّن من دون مدخليّةٍ لوجود خبر الفاسق[48] و عدمه، سواء قلنا بأنّ المراد منه العلم أو الاطمئنان أو مطلق الظنّ، حتّى أنّ من قال‌ بأنّ‌ خبر الفاسق يكفي فيه مجرّد الظنّ بمضمونه- لِحُسنٍ‌ أو توثيقٍ أو غيرهما من صفات الراوي- فلازمُه[49] القولُ بدلالة الآية على حجّيّة مطلق الظنّ بالحكم الشرعيّ و إن لم يكن معه خبرٌ أصلاً، فافهم و اغتنم و استقم.

هذا، و لكن لا يخفى: أنّ حمل التبيّن على تحصيل مطلق الظنّ أو الاطمئنان يوجب خروج مورد المنطوق، و هو الإخبار بالارتداد[50] .[51]

 


[1] متعلق به إرادة.
[2] همانطور که صاحب أوثق الوسائل می فرمایند: أنّ القدر الثابت من تصرف الشائع إنما هو فی معنی العدالة دون الفسق فهو باقٍ علی معناه اللغوی فی عرف الشارع حین نزول الآیه.
[3] أی: استعماله.
[4] به مقتضای اصل عدم نقل یعنی در حال حاضر لفظ فاسق ظهور در شخصی دارد که مرتکب گناهان کبیره می گردد و نهایتاً شک می نماییم که آیا در زمان رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم و زمان نزول آیه شریفه ی مذکور به همین معنا استعمال می شده است یا خیر، اصل عدم نقل جاری می گردد یعنی در گذشته به همین معنا استعمال می شده است لذا می بینیم در حال حاضر نیز به این معنا استعمال می گردد.
[5] این آیه ی شریفه نیز شاهدی بر آن است که در فرهنگ شریعت با مرتکب گناهان صغیره معامله ی فاسق نمی گردد و با شدت مورد برخورد قرار نمی گیرد زیرا در آیه ی مذکور تمام توجه خداوند متعال به گناهان کبیره معطوف داشته شده است و در صورت ترک گناهان کبیره گناهان، صغیره مورد عَفو قرار می گیرد لذا در فرهنگ شریعت مانند عرف رایج به مرتکب شونده ی گناهان صغیره فاسق اطلاق نمی گردد تا اینکه گفته شود مفهوم آیه نبأ تنها شامل امام معصوم علیه السلام و قریب به معصوم علیه السلام می شود و در نتیجه مستلزم لغویت خواهد بود.
[6] این عبارت بیانگر پاسخ دوم مصنف می باشد و برخلاف پاسخ اول که صغری استدلال مستشکل مورد نقض قرار گرفته بود، بر فرض پذیرش صغری استدلال مستشکل می باشد یعنی بر فرض اینکه پذیرفته شود مراد از فاسق، فاسق واقعی می باشد و مرتکب گناهان صغیره و گناهان کبیره را شامل می شود باز هم مفهوم آیه ی شریفه منحصر در معصوم علیه السلام و پایین تر از معصوم علیه السلام نمی شود و می تواند مصادیق دیگری نیز برای آن تصوّر شود مانند شخصی که می دانیم از گناهان گذشته خود توبه کرده است لذا آیه شریفه ی مذکور در جانب مفهوم بدون مورد باقی نمی ماند تا اینکه گفته شود آیه مذکور به خاطر سالبه ی به انتفاء موضوع بودن مفهوم ندارد.
[7] اینکه آیه مورد ندارد.
[8] این عبارت در واقع پاسخ به این ایراد است که اگر مراد از آیه ی شریفه، فاسق واقعی باشد منطوق آیه تمام افراد غیر معصوم را شامل می شود زیرا همین مقدار که در حق او احتمال داده شود این خبرش کذب می باشد، حکم می شود به وجوب تبین در حق او و عدم حجیت خبرش لذا در جانب مفهوم تنها معصوم علیه السلام و قریب به معصوم باقی می ماند که اخبار آنها مفید علم هست پس موردی برای مفهوم باقی نمی ماند تا اینکه آیه ی شریفه دلالت بر مفهوم نماید و سر از لغویت در نیاورد.
[9] مخبر.
[10] مخبر.
[11] خبر.
[12] احتمال فسق.
[13] به تعبیری در تمام قضایا مخصوصاً قضایای إنشائیه ابتدا موضوع مفروغٌ عنه تلقی می شود و سپس نسبت به آن حکمی صادر می گردد مثلاً اگر مُولا بگوید إجتنب عن الکاذب مراد این است کسی که به کذب شناخته شده است از او دوری نمایید نه اینکه به واسطه همین خبری که می آورد اگر احتمال کذب او داده شده است، دوری گزینید.
[14] مَن لیس فاسقاً.
[15] موارد ذکر شده.
[16] زیرا در گذشته بیان شد که ایراد دوم قابل دفع می باشد به این صورت که مراد از تبین حصول علم و یقین نباشد بلکه معنای اعم از آن قصد شده باشد یعنی حصول اطمینان عرفی و چون خبر عادل مفید اطمینان می باشد حجت بوده و نیاز به یقین ندارد.
[17] تاکنون بحث در مورد مفهوم آیه نبأ بوده است و در خلال مباحث اشاره ای نیز به مفاد منطوقی آیه نبأ شده است؛ از این قسمت مقداری در مورد منطوق آیه نبأ بحث می کنند و می فرمایند: اگر گفته شود مراد از تبیّن در آیه مذکور معنای اعم باشد یعنی تبیّن علمی و تبیّن اطمینانی در چنین صورتی ما می توانیم با تمسک به منطوق آیه نبأ هر خبر غیر عادلی که مفید اطمینان باشد را حجت بدانیم چون مطابق منطوق مذکور ملاک در پذیرش، حصول اطمینان می باشد نه حصول قطع و یقین.
[18] از این قسمت مصنف به مرحله ای بالاتر صعود نموده و می فرماید: اگر مطابق منطوق آیه نبأ ملاک در پذیرش حصول اطمینان و ظن عرفی باشد دلیلی بر انحصار آن در خبر وجود ندارد بلکه شامل هر سببی که مفید اطمینان باشد می شود چه خبر باشد و چه غیر خبر مانند شهرت فتوایی، شهرت عملی و شهرت روایی و.
[19] شهرت عملی.
[20] شهرت فتوایی.
[21] شهرت روایی.
[22] به خاطر اینکه منطوق آیه نبأ هرجا که اطمینان حاصل شود کفایت می کند.
[23] به دلیل خاص.
[24] تبیّن اجمالی یعنی بواسطه ی مراجعه به علم اجمالی به صدق مخبر و وثاقت آن ظن و گمان و اطمینان حاصل می شود، در مقابل تبیّن تفصیلی می باشد یعنی اینکه بواسطه اموری مثل شهرت در خصوص یک خبری اطمینان به صدق آن حاصل شود.
[25] مانند خبر ضعیف محفوف به قرائن.
[26] امامی عادل(مفهوم).
[27] امامی ممدوح(منطوق).
[28] امامی و غیر امامی موثق(منطوق).
[29] غیر امامی ممدوح(منطوق).
[30] استدلال به منطوق آیه نبأ در جهت اثبات حجیت اطمینان عرفی.
[31] همانطور که در گذشته بیان شد لفظ تبین از ماده ی بانَ به معنای ظَهَرَ می باشد یعنی آشکار شدن لذا ظهور در جزم و یقین دارد.
[32] تبین ظنی.
[33] خواه از جانب عادل رسیده باشد و خواه از جانب فاسق.
[34] از امر به تبین ظنی.
[35] لذا باید دلیل و شاهد خارجی بر صدق خبر فاسق حاصل گردد و اگر در صورتی از خبر او فی نفسه ظن و گمان حاصل شود به تنهایی کفایت نمی کند.
[36] چه ایراد فوق وارد باشد و چه نباشد.
[37] که به قرینه ی مقابله دلالت بر این دارد که تبین به معنای علم و یقین می باشد.
[38] که می فرماید: در هر موردی که احتمال مخالفت با واقع و احتمال ندامت و پشیمانی باشد قابل پیروی نیست و تنها در صورتی که احتمال مخالفت با واقع و احتمال ندامت و پشیمانی نباشد پیروی کردن از آن مورد جایز است و تنها در صورتی که احتمال مخالفت در واقع وجود ندارد حصول قطع و یقین می باشد.
[39] الإطمئنان.
[40] اطمینان عرفی.
[41] منطوق.
[42] ظن الإطمئنانی.
[43] به تعبیر دیگر برای عنوان خبر فاسق موضوعیت قائل نشده است.
[44] مثلاً چند فاسق خبر از مطلبی دهند به گونه ای که اتفاق آنها بر کذب محال باشد.
[45] یعنی اگر لفظ تبین در آیه نبأ به معنای عام باشد که هم شامل قطع و یقین گردد و هم شامل اطمینان و ظن و گمان قوی در این صورت هر موردی که برای ما تحصیل اطمینان نماید حجت می باشد خواه سبب این اطمینان خبر باشد یا غیر خبر مانند شهرت، اجماع منقول و قول لغوی.
[46] الوقوع فی مخالة الواقع.
[47] شهرت.
[48] لذا آوردن فاسق در آیه ی شریفه مذکور با اینکه موضوعیت ندارد به خاطر مورد و شأن نزول می باشد.
[49] و این یعنی خارج شدن از محل بحث زیرا محل بحث اثبات حجیت خبر واحد عادل به عنوان ظنی از ظنون خاصه بوده است و با این برداشت منطوق آیه نبأ دلالت می کند بر حجیت مطلق ظنون و این اولاً خارج شدن از محل بحث می باشد و ثانیاً در فرض انسداد معنا پیدا می کند نه در فرض انفتاح که محل بحث بوده است.
[50] زیرا در این مورد ظن و گمان و اطمینان عرفی کفایت نمی کند بلکه یا باید قطع و یقین حاصل شود و یا اینکه بینه عادل درکار باشد.
[51] جمع بندی فرمایشات شیخ(ره) در مورد آیه نبأ اگر مراد از لفظ تبین در آیه نبأ حصول اطینان و ظن و گمان قوی باشد، آیه مذکور دلالت دارد بر حجیت خبر واحد عادل چون نوعاً از خبر واحد عادل برای مخاطبین اطمینان حاصل می شود؛ لکن این مطلب اولاً با قرائن موجود در آیه نبأ مانند لفظ جهالت و تعلیل مذکور سازگاری ندارد؛ ثانیاً لازمه ی آن پذیرش مطلق ظنون می باشد خواه از طریق خبر حاصل شود و خواه از طریق غیر خبر مانند شهرت و این یعنی خارج شدن از محل بحث و ثالثاً. لازمه ی آن این است که آیه مذکور مورد خودش را یعنی مسأله ی اثبات ارتداد را شامل نشود چون در این مورد یقین داریم که ظن وگمان کفایت نمی کند؛ و اما اگر تبین به معنای تحصیل قطع و یقین باشد کما هو ظاهر لفظ التبین در این صورت خبر واحد عادل حجت نمی باشد زیرا مطابق با منطوق آیه نبأ در موردی خبر حجت است که مفید قطع و یقین باشد و واضح است که از خبر واحد عادل گرچه اطمینان حاصل می شود ولی قطع و یقین حاصل نمی گردد. و از آنجا که مصنف در خلال مباحث گذشته مکرر لفظ تبین را به معنای قطع و یقین گرفته اند نشان دهنده ی آن است که آیه نبأ نمی تواند دلالت کند بر حجیت خبر واحد عادل علاوه بر اینکه دو ایراد اول یعنی مفهوم نداشتن آیه نبأ یا حجت نبودن مفهوم و همچنین تعارض بین تعلیل و صدر آیه نبأ به حال خود باقی بوده و با این وجود آیه نبأ برای محل بحث ما یعنی مسأله اثبات حجیت خبر واحد عادل مفید فائده نخواهد بود

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo