< فهرست دروس

درس رسائل استاد حمیدرضا آلوستانی

بخش1

96/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

و من جملة الآيات: قوله تعالى في سورة براءة:

«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»التوبة/122‌.

دلّت[1] على وجوب الحذر عند إنذار المنذرين، من دون اعتبار إفادة خبرهم العلم لتواترٍ أو قرينة[2] ، فيثبت وجوب العمل بخبر الواحد[3] .

أمّا وجوب الحذر، فمن وجهين:

أحدهما: أنّ لفظة «لعلّ» بعد انسلاخها عن معنى الترجّي[4] ظاهرةٌ في كون مدخولها محبوباً للمتكلّم[5] ، و إذا تحقّق حسن الحذر ثبت وجوبه؛ إمّا لما ذكره في المعالم: من أنّه لا معنى لندب الحذر؛ إذ مع قيام المقتضي يجب[6] و مع عدمه لا يحسن‌[7] ، و إمّا لأنّ رجحان العمل بخبر الواحد مستلزمٌ لوجوبه[8] بالإجماع المركّب؛ لأنّ كلّ من أجازه فقد أوجبه[9] .

جلسه 123 (ص 277)

الثاني: أنّ ظاهر الآية وجوب الإنذار؛ لوقوعه[10] غاية للنفر الواجب بمقتضى كلمة «لو لا»[11] ، فإذا وجب الإنذار أفاد وجوب الحذر لوجهين:

أحدهما: وقوعه[12] غايةً للواجب؛ فإنّ الغاية المترتّبة على فعل الواجب ممّا لا يرضى الآمر بانتفائه، سواء كان[13] من الأفعال المتعلّقة للتكليف[14] أم لا[15] ، كما في قولك: «تُب لَعَلَّكَ تُفلِحُ»، و «أسلِم لَعَلَّكَ تَدخل الجَنَّةَ»، و قوله تعالى: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى»طه/44.

الثاني[16] : أنّه إذا وجب الإنذار ثبت وجوب القبول[17] ؛ و إلّا لغى الإنذار.

و نظير ذلك[18] : ما تمسّك به في المسالك على وجوب قبول قول المرأة و تصديقها في العدّة، من قوله تعالى: «وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي أَرْحامِهِنَ»البقرة/228، فاستدلّ بتحريم الكتمان و وجوب الإظهار عليهنّ، على قبول قولهنّ[19] بالنسبة إلى ما في الأرحام‌.

فإن قلت: المراد بالنفر النفر إلى الجهاد، كما يظهر من صدر الآية و هو قوله تعالى: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً»، و من المعلوم[20] أنّ النفر إلى الجهاد ليس للتفقّه و الإنذار.

نعم ربما يترتّبان[21] عليه، بناءً على ما قيل‌: من أنّ المراد[22] حصول البصيرة في الدين من مشاهدة آيات اللّه و ظهور[23] أوليائه على أعدائه و سائر ما يتّفق في حرب المسلمين مع الكفّار من آيات عظمة اللّه و حكمته، فيخبروا بذلك[24] عند رجوعهم الفرقةَ المتخلّفة الباقية في المدينة؛ فالتفقّه و الإنذار من قبيل الفائدة[25] ، لا الغاية حتّى[26] تجب بوجوب ذيها.

 

جلسه 124 (ص 279)

قلت:

أوّلاً: إنّه ليس في صدر الآية دلالةٌ[27] على أنّ المراد النفر إلى الجهاد، و ذكر الآية[28] في آيات الجهاد لا يدلّ[29] على ذلك[30] .

و ثانياً: لو سلّم[31] أنّ المراد النفر إلى الجهاد، لكن لا يتعيّن أن يكون النفر من كلّ قومٍ طائفة لأجل مجرّد الجهاد؛ بل لو كان لمحض الجهاد لم يتعيّن[32] أن ينفر من كلّ قومٍ طائفة، فيمكن أن يكون التفقّه غايةً لإيجاب النفر على طائفةٍ[33] من كلّ قوم، لا لإيجاب أصل النفر[34] .

و ثالثاً: إنّه قد فُسّر الآية بأنّ المراد نهي المؤمنين عن نفر جميعهم إلى الجهاد[35] ؛ كما يظهر من قوله: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً» التوبة/122، و أمر بعضهم بأن يتخلّفوا عند النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و لا يُخلّوه وحده، فيتعلّموا مسائل حلالهم و حرامهم حتّى ينذروا قومهم النافرين إذا رجعوا إليهم.

و الحاصل: أنّ ظهور الآية في وجوب التفقّه و الإنذار ممّا لا ينكر[36] ، فلا محيص[37] عن حمل الآية عليه[38] و إن لزم مخالفة الظاهر في سياق الآية[39] أو بعض ألفاظها[40] .

و ممّا يدلّ على ظهور الآية في وجوب التفقّه و الإنذار: استشهاد الإمام بها على وجوبه في أخبارٍ كثيرة.

منها: ما عن الفضل بن شاذان في علله، عن الرضا عليه السّلام في حديثٍ، قال:

«إنّما اُمِروا بالحجّ؛ لعلّة الوفادة إلى اللّه، و طلب الزيادة[41] ، و الخروج عن كلّ ما اقترف العبد»- إلى- أن قال: (و لأجل‌ ما فيه من التفقّه و نقل أخبار الأئمّة عليهم السّلام إلى كلّ صُقعٍ[42] و ناحية؛ كما قال اللّه عزّ و جلّ:

«فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ ... الآية»).

و منها: ما ذكره في ديباجة[43] المعالم: من رواية عليّ بن أبي حمزة، قال:

(سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: تَفَقَّهوا في الدِّينِ؛ فإنّه مَن لم يَتَفَقّه مِنكُم في الدين فهو أعرابيّ؛ إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: «لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ‌»).

و منها: ما رواه في الكافي- في باب ما يجب على الناس عند مضيّ الإمام عليه السّلام- من صحيحة يعقوب بن شعيب، قال:

(قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: إذا حَدَثَ على الإمام حَدَثٌ كيف يصنع الناس؟ قال: أين قول اللّه عزّ و جلّ: «فَلَوْ لا نَفَرَ ...»؟ قال: هم في عذرٍ ما داموا في الطلب، و هؤلاء الذين ينتظرونهم في عذرٍ حتّى يرجع إليهم أصحابهم).

و منها: صحيحة عبد الأعلى، قال:

(سألت أبا عبد اللّه عليه السّلام عن قول العامّة: إنّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله قال: مَن مات و ليس له إمامٌ مات ميتةً جاهليّة؟ قال: حقٌّ و اللّه، قلت: فإنّ إماماً هلك، و رجلٌ بخراسان لا يعلمُ مَن وصيّه، لم يسعه ذلك؟ قال: لا يسعه؛ إنّ الإمام إذا مات وقعت حجّة وصيّه على من هو معه في البلد، و حقّ النفر على من ليس بحضرته إذا بلغهم؛ إنّ اللّه عزّ و جلّ يقول: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ ... الآية»).

و منها: صحيحة محمّد بن مسلم، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، و فيها:

(قلت: أ فيَسَعُ الناسَ إذا مات العالم أن لا يعرفوا الذي بعده؟ فقال:

أمّا أهل هذه البلدة فلا- يعني أهل المدينة- و أمّا غيرها من البلدان فبقدر مسيرهم؛ إنّ اللّه عزّوجلّ يقول: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ»).

و منها: صحيحة البزنطيّ المرويّة في قرب الإسناد، عن أبي الحسن الرضا عليه السّلام.

و منها: رواية عبد المؤمن الأنصاريّ الواردة في جواب مَن سأل عن قوله صلّى اللّه عليه و آله: «اختلافُ اُمّتي رحمةٌ»، قال: (إذا كان اختلافُهم رحمةً فاتّفاقُهم عذابٌ؟! ليس هذا يراد، إنّما يراد الاختلاف في طلب العلم، على ما قال اللّه عزّ و جلّ: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ»)، الحديث منقولٌ بالمعنى و لا يحضرني ألفاظه.

و جميع هذا[44] هو السرّ في استدلال أصحابنا بالآية الشريفة على وجوب تحصيل العلم و كونه كفائيّاً.[45]

هذا غاية ما قيل أو يقال في توجيه الاستدلال بالآية الشريفة.

 


[1] آیه نفر.
[2] خبر واحد محفوف به قرائن.
[3] مطلقاً(خواه مخبر عادل باشد وخواه عادل نباشد).
[4] چونکه ترجّی به همراه تردید است و تردید نسبت به خداوند متعال معنا ندارد.
[5] لذا وجه استفاده از لفظ دال بر ترجّی و تردید به لحاظ حال مخاطب می باشد چون مخاطبین شاید به إنذار منذرین پایبند باشند و شاید نباشند.
[6] یعنی در صورتی که خبر منذرین بیان کننده حرمت یا وجوب فعلی، باشد مخالفت با آن مقتضی عقاب می باشد لذا حَذَر کردن واجب خواهد بود و ندب آن معنا ندارد.
[7] یعنی در صورتی که خبر منذرین در بردانده عقاب نباشد، حذر کردن لغو می باشد. بنابراین در صورتی که حذر کردن لغو نباشد و پسندیده باشد به برهان إنّی کشف می شود که مقتضی وجود دارد و زمانی که مقتضی وجود دارد، حذر کردن واجب است.
[8] عمل به خبر واحد.
[9] و از طرفی هم هر کسی که عمل به خبر واحد را واجب ندانسته است، آن را جایز هم نمی داند لذا بین جواز و وجوب عمل به خبر واحد تفکیکی نمی باشد به همین جهت زمانی که آیه شریفه دلالت بر جواز و محبوبیت حَذر داشته باشد دلالت می کند بر وجوب حَذر به واسطه ی اجماع مرکب.
[10] إنذار.
[11] چون لولا تحضیضیه بوده که مقتضی طلب و وجوب است.
[12] حَذر.
[13] غایة.
[14] یعنی از افعال اختیاری باشد که مورد حکم قرار می گیرد.
[15] یعنی از افعال قهریه و خارجیه باشد.
[16] در این مورد بوسیله حکم عقل اثبات می کنیم وجوب حذر را ولو اینکه حذر غایة برای إنذار بحسب دلالت لفظی قرار داده نشود ولی در أحدهما بر این فرض بحث گردید که جمله لَعلَهم یحذرون غایة برای وجوب إنذار باشد.
[17] یعنی وجوب حَذَر.
[18] ثانی.
[19] زیرا اگر اظهار واقعیت عِده واجب باشد ولی قبول واجب نباشد و به تعبیری ترتیب اثر داده نشود وجوب اظهار واقعیت عدّه بر زنان امری لغو خواهد بود.
[20] به تعبیر دیگر آیه مذکور هیچ ربطی به مقدمات استدلال شما ندارد چون مقدمه استدلال شما این است که نفر در جهت تفقه واجب است و در نتیجه إنذار نیز واجب است و اگر إنذار واجب باشد پذیرش خبر نیز واجب خواهد بود و إلا لغویت پیش می آید در حالی که آیه مذکور مربوط به مسأله جنگ و جهاد است که عده ای باید بروند و عده ای باقی بمانند تا از پشت جبهه حمایت نمایند.
[21] تفقه و إنذار.
[22] تفقّه.
[23] غلبه پیدا کردن.
[24] ما یتّفق.
[25] یعنی از امور غیر اختیاریه و خارجیه ای می باشد که بر مسأله جهاد مترتب می گردد لذا از امور تکلیفیه و اختیاریه نمی باشد.
[26] تا اینکه گفته شود وجوب إنذار مستلزم وجوب حَذر و قبول می باشد و إلا لغویت پیش می آید.
[27] لذا اولاً ظهور در تحصیل علم و تفقه دارد. ثانیاً نهایتاً هر دو احتمال وجود دارد یا مراد از نَفر به سوی جهاد می باشد و یا مراد از نَفر به سوی تفقه می باشد و ظاهر آیه همین احتمال دوم را تقویت می نماید یعنی مراد از نفر، به انگیزه تفقه، إنذار و حذر خواهد بود.
[28] این عبارت در واقع پاسخ به سؤال مقدر است و آن اینکه اگرچه در خود آیه شریفه ی مذکور قرینه ای وجود ندارد که مراد از نَفر، نَفر به سوی جهاد می باشد ولکن قرینه ی سیاقیه و وارد شدن این آیه در سیاق آیات مربوط به جهاد، دلیل بر آن است که این آیه شریفه نیز مربوط به جهاد باشد و هیچ ربطی به محل بحث یعنی مسأله ی وجوب تحصیل علم و انذار مردم ندارد تا اینکه گفته شود وجوب تحصیل علم و انذار مستلزم وجوب پذیرش خبر می باشد و إلا لغویت لازم می آید.
[29] اگرچه قرینه ی سیاقیه از جمله قرائن خارجیه و حالیه نسبت به یک کلام به حساب می آید و در بسیاری از موارد با تمسک به آن ظهور کلام تقویت می شود مثلاً در آیه شریفه لِأبویهم منهم السُّدُس با تمسک به قرینه سیاقیه و اینکه بحث در مورد میّت و ما ترک میّت می باشد همه ی علماء ضمیر أبویه را به میت بر می گردانند با اینکه لفظ میّت در گذشته به عنوان مرجع ضمیر ذکر نشده است و هیچ لفظی هم دلالت بر آن ندارد ولکن در مورد آیات قرآن با در نظر گرفتن فرهنگ و شیوه ی تکلم قرآن نمی توان به محض ورود آیه ای در خلال آیات دیگر موضوع این آیه را نیز حمل بر موضوع آیات دیگر نمود مخصوصاً در مواردی که مثل مانحن فیه قرینه و ظهور قوی وجود دارد بر اینکه مراد از نفر تحصیل علم و ترویج احکام شریعت می باشد به همین جهت می بینیم درمورد آیه تطهیر با اینکه در ضمن آیاتی وارد شده است که در مورد زنان پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم سخن می گویند ولی مفسّرین از امامیه آن را شامل زنان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی دانند.
[30] بر اینکه مراد از نَفر، نَفر به سوی جهاد می باشد.
[31] یعنی بر فرض که پذیرفته شود قرینه ی سیاقیه و وارد شدن این آیه در ضمن آیات جهاد قرینه بر آن است که مراد از نَفر، نَفر به سوی جهاد می باشد باز هم می توانیم بگوییم آیه مذکور شامل تحصیل علم و انذار نیز می گردد یعنی آیه مذکور بیانگر دو مطلب می باشد یکی جهاد و قِتال و دیگری تفقه و انذار.
[32] زیرا مسأله ی جهاد می طلبد که خداوند متعال به همه ی مسلمان ها امر به مقاومت و ایستادگی نماید بنابر اینکه خداوند متعال نوع و کیفیت خاصی از نَفر را واجب کرده است نشان دهنده ی آن است که علت غایی اینگونه نَفر همان تفقه و انذار می باشد.
[33] به تعبیری غایة برای نوع خاصی از نَفر باشد.
[34] که بر همه ی مسلمان ها به صورت واجب کفایی واجب می باشد.
[35] یعنی اگرچه ظاهر آیه توبیخ نسبت به نرفتن می باشد ولکن بعضی از مفسرین برخلاف این ظاهر آیه مذکور را تفسیر نموده اند و می فرمایند مراد این است که چرا همه شما به جهاد می روید و بعضی از شما در نزد رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم برای یادگیری احکام دین باقی نمی مانید؟!.
[36] و زمانی که تفقه و انذار واجب باشد حذر و قبول نیز واجب است چون لغویت لازم می آید.
[37] به معنای چاره ای نیست.
[38] وجوب تفقه.
[39] چون سیاق آیات گذشته در رابطه با جهاد می باشد.
[40] مثلاً اینگونه معنا شود که چرا تعدادی برای جهاد نمی روند و تعدادی دیگر باقی نمی مانند برای امر تفقه؛ با اینکه ظاهر آیه ی شریفه این است که تفقه و انذار غایة نفر می باشد نه غایة باقی ماندن در نزد پیغمبر صلی الله علیه وآله.
[41] در اموال.
[42] به معنای منطقه.
[43] به معنای مقدمه.
[44] در تمام این روایات دو مطلب ذکر شده است یکی اینکه لازم نیست همه ی مردم برای کسب اطلاع بروند و ثانیاً آیه ی نَفر در تمام این موارد برای وجوب تفقه و تحصیل علم و انذار استشهاد شده است.
[45] خلاصه استدلال به آیه نَفر بر حجیت خبر واحد عادل این است که مطابق این آیه شریفه رفتن عده ای در جهت شنیدن احکام حلال و حرام از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در جهت انذار قوم خود واجب می باشد(بمقتضی لولا تحضیضیه) و با این فرض اگر حذر و پذیرش خبر یعنی التزام به احکامی که منذرین از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلمنقل می نمایند واجب نباشد، لغویت لازم خواهد آمد مضاف بر اینکه حذر غایة برای إنذار قرار داده شده است و مطابق قواعد و ظهور عرفی همانطور که إنذار واجب است غایة آن یعنی حذر و پذیرش خبر و مفاد آن نیز لازم می باشد.و در آیه مذکور هیچ تفاوتی بین مخبر فاسق و مخبر عادل و همچنین بین خبر متواتر، خبر واحد قائل نشده است لذا قطعاً آیه مذکور شامل خبر واحد عادل می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo