< فهرست دروس

درس فقه نظام سیاسی استاد شیخ محسن اراکی

1400/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجرای عدل/حقوق شهروندی /تامین حقوق شهروندی

ق دوم: تأمین نیازهای ضروری زندگی

حق دوم از حقوق شهروندی، حق تأمین نیازهای ضروری زندگی شهروندان است که بر دولت اسلامی و بر حاکم اسلامی وظیفه است که نیازمندی‌های ضروری شهروندان را تأمین کند؛ خوراک، پوشاک، مسکن و درمان که اینها مهم‌ترین نیازهای ضروری شهروندان است؛ واجب است که این نیازها را تأمین کنند؛ دلیل بر این مطلب روایت مرحوم کلینی است که می‌فرماید:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ [1] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم:

‌« لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ‌ وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»؛[2]

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: امامت شايسته نيست، جز براى مردی كه داراى سه خصلت باشد:

تقوى و ورعى كه او را از نافرمانى خدا باز دارد،

خويشتن دارى كه خشمش را كنترل كند.

نيكو حكومت كردن بر افراد زير فرمانش، تا آنجا كه نسبت به ايشان مانند پدرى مهربان باشد.

شاهد بحث ما جمله آخر است که فرمود: «وَ حُسْنُ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»[3] ؛ ولایت بر مولیّ‌علیه‌اش را خوب انجام دهد. یکی از مهم‌ترین ارکان حسن الولایة، تأمین نیازمندی‌هاست و تشبیه نیز کرده است: «حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ»[4] ؛ اگر بخواهد والد رحیم باشد، یکی از مهم‌ترین ارکانی که والد رحیم بخواهد انجام دهد، تأمین نیازمندی‌های ضروری فرزندانش است؛ لذا از این روایت _ و لو اجمالا_ استفاده می‌شود که بر ولیّ امر و حاکم وظیفه است که به نیازمندی‌های مردم و شهروندان بپردازد و نیازمندی‌های تأمین کند.

مؤید این در بعضی موارد، روایت دیگری است که این روایت نیز از لحاظ سندی تام است:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ صَبَّاحِ‌ بْنِ سَيَابَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ‌ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم :

«أَيُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْ مُسْلِمٍ‌ مَاتَ وَ تَرَكَ دَيْناً لَمْ يَكُنْ فِي فَسَادٍ وَ لَا إِسْرَافٍ فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ‌ فَعَلَيْهِ إِثْمُ ذَلِكَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ‌﴾[5] الْآيَةَ [6] فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِينَ‌ وَ لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ عَلَيْهِ»؛[7]

رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هر مؤمن و يا مسلمانى كه بميرد و بدهى داشته باشد كه از بابت فساد و اسراف نباشد، بر امامست كه آن را بپردازد و اگر نپردازد، گناهش به گردن او است، همانا خداى تبارک و تعالى مى‌فرمايد: «صدقات از آن فقيران و بى‌چيزان است» و او از قرض‌داران است و نزد امام سهمى دارد (كه بعد از فقيران و بى‌چيزان در آيه شريفه ذكر شده است) و اگر امام آن را نگه‌دارد گناهش بر اوست.

اگر مؤمنی قرض گرفته باشد و در نتیجه عدم توانایی مالی، از عهده ادای قرض برنمیامده باشد، بر امام است که دین او را پرداخت کند البته به شرط آنکه اینطور نباشد که این پول را خرج فساد و کار حرام کند یا کارهای مسرفانه انجام دهد؛ بلکه اگر برای نیازهای عادی و روزمره‌اش دینی گرفته و نتوانسته پرداخت کند، می‌فرماید:«عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَقْضِيَهُ»[8] ؛ این از دو جهت دلالت بر مراد ما می‌کند: یکی از آن جهت که این دینی را که فرمود در نتیجه فساد و اسراف نیست باید امام بپردازد؛ که معنای در فساد و اسراف نبودن یعنی دینی که هزینه خرج زندگی شده؛ لذا معلوم می‌شود خرج زندگی‌اش به عهده امام است که امام باید دین او را بپردازد. علاوه بر اینکه خود دین، یکی از نیازهاست و اینکه چنین نیازی را امام باید بپردازد خود شاهدی است بر اینکه نیازهای ضروری شهروندان را امام باید بپردازد.

نمی دانم چرا الان اینگونه است که شخص را به دلیل بدهی به زندان می‌اندازند؛ آنوقت مردم پول جمع می‌کنند که او را از رندان آزاد کنند. من نمی‌فهمم؛ اگر پول دارد و او را به زندان انداختید؛ که این می‌شود [و مشکلی ندارد] یعنی اگر کسی داراست و با اینکه داراست، دین خود را نمی‌پردازد که در اینجا باید حاکم او را حبس کند تا دینش را بدهد؛ منتهی این برای کسی است که پول دارد و غنی مؤسر است؛ اما کسانی که در زندان می‌افتند و مردم جمع می‌شوند برای آنها پول جمع می‌کنند تا از زندان آزادش کنند که مؤسر نیستند، به چه میزان شرعی اینها باید زندان بروند؟ من توجیه این را نمی‌دانم! آنوقت عده زیادی پول جمع می‌کنند که او را آزاد کنند و یکی از پروژه‌های معروف مملکت این شده که پول جمع کنند که بیایید زندانی را آزاد کنید! یکی از شرم آورترین پدیده‌ها در نظام ما این است و اصلا با نظام جمهوری اسلامی سازگار نیست؛ با شرع نیز سازگار نیست. دولت باید بپردازد. وقتی بودجه را تصویب می‌کنند، یکی از هزینه‌هایی که در بودجه درنظر می‌گیرند، پرداخت دیون معسرین باشد؛ این از وظایف دولت است «فَإِنْ لَمْ يَقْضِهِ‌ فَعَلَيْهِ إِثْمُ ذَلِكَ»[9] ، وظیفه است.

روایت دیگر نیز از مرحوم کلینی نقل می‌کند:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ قَالَ: «جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام عَسَلٌ وَ تِينٌ‌ مِنْ‌ هَمَدَانَ‌ وَ حُلْوَانَ‌ فَأَمَرَ الْعُرَفَاءَ أَنْ يَأْتُوا بِالْيَتَامَى فَأَمْكَنَهُمْ مِنْ رُءُوسِ الْأَزْقَاقِ يَلْعَقُونَهَا وَ هُوَ يَقْسِمُهَا لِلنَّاسِ قَدَحاً قَدَحاً فَقِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا لَهُمْ يَلْعَقُونَهَا فَقَالَ إِنَّ الْإِمَامَ أَبُو الْيَتَامَى وَ إِنَّمَا أَلْعَقْتُهُمْ هَذَا بِرِعَايَةِ الْآبَاءِ»؛[10]

حبيب‌بن‌ابى‌ثابت گويد: از همدان و حلوان (شهريست نزديک بغداد) براى اميرالمؤمنين علیه السلام عسل و انجير آوردند، حضرت به نقيبان و رؤساء اصحابش دستور داد تا يتيمان را حاضر كنند، سپس سر مشک‌هاى عسل را در اختيار آنها گذاشت تا بليسند و خود عسل‌ها را قدح، قدح، به مردم تقسيم می‌كرد. به حضرت عرض شد: اى امير مؤمنان! چرا بايد يتيمان سر مشک‌ها را بليسند؟ فرمود: زيرا امام پدر يتيمان است و من به حساب پدرها ليسيدن آنها را به ايشان واگذاشتم.

همان وظیفه‌ای که أب نسبت به فرزندان خودش دارد، حاکم نسبت به یتامای جامعه دارد؛ البته تنها یتامی نیست؛ منتهی اینها را به عنوان مصادیق بیان می‌کنیم که مؤید آن کبرای کلی است.

روایت دیگر، صحیحه عبدالله‌بن‌سنان است که مرحوم حر عاملی در وسائل الشیعة بیان می‌کنند. در ابواب زکات روایات متعددی وجود دارد که دال بر این است که تأمین نیازمندی‌های نیازمندان وظیفه امام است؛ از جمله این روایت که مرحوم صاحب وسائل از مرحوم صدوق روایت می‌کند:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي الْحُسَيْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام ‌:

«إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّكَاةُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِيَاءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاءِ وَ حَقِيقٌ عَلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يَمْنَعَ رَحْمَتَهُ مَنْ مَنَعَ حَقَّ اللَّهِ فِي مَالِهِ وَ أُقْسِمُ بِالَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ وَ بَسَطَ الرِّزْقَ أَنَّهُ مَا ضَاعَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْكِ الزَّكَاةِ وَ مَا صِيدَ صَيْدٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْكِهِ التَّسْبِيحَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ أَنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَسْخَاهُمْ كَفّاً وَ أَسْخَى النَّاسِ مَنْ أَدَّى زَكَاةَ مَالِهِ وَ لَمْ يَبْخَلْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ لَهُمْ فِي مَالِهِ»؛[11]

امام صادق علیه السلام فرمود: همانا كه زكات براى آزمايش اغنيا، و كمک به فقرا وضع شده است، و اگر مردم زكات اموال خود را مى‌پرداختند، هيچ مسلمانى فقير و محتاج نمى‌ماند، و هر آينه با سهمى كه خداى عزّوجلّ‌ براى او مقرّر فرموده است مستغنى می‌شد، و مردم فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نشده‌اند مگر به علت گناهان اغنيا، و خداى عزّوجلّ‌ را سزاوار است كه رحمت خود را از كسى كه حقّ‌ خدا در مال خود را بازداشته است بازدارد و به آن كسى كه خلق را آفريده و خوان رزق را گسترده است قسم ياد می‌كنم كه هيچ مالى در خشكى يا دريا تباه نمی‌شود مگر به علّت ترک زكات، و هيچ صيدى در خشكى يا دريا شكار نمی‌شود مگر به علت ترک تسبيح در آن روز، و همانا كه محبوب‌ترين مردم نزد خداى عزّوجلّ‌ گشوده‌دست‌ترين ايشان است، و سخاوتمندترين مردم كسى است كه زكات مالش را بپردازد، و درباره مؤمنين نسبت به حقّى كه خداى عزّوجلّ‌ براى ايشان در مال او مقرّر داشته است بخل نورزد.

وقتی مصرف زکات این مصارف است؛ که برهنه‌ها را بپوشاند و گرسنه‌ها را سیر کنند و حاجت حاجتمندان را روا کنند، بعد هم این زکات را چه کسی باید بگیرد؟ ﴿خُذْ مِنْ أَمْوٰالِهِمْ صَدَقَةً﴾[12] وظیفه حاکم است که این زکات را بگیرد و وظیفه حاکم است که این زکات را در [این مصارف هزینه کند]. اولا و بالذات این کار حاکم است و اگر حاکم نتوانست و یا نبود، وظیفه مردم است که خودشان این کار را انجام دهند. اخذ و تقسیم زکات، کار حاکم است که در گذشته به همین مطلب اشاره کردیم. بنابراین روایت، [حاکم] هم پوشاک مردم هم تأمین غذای آنها و هم نیازمندی‌های آنها را از این زکات تأمین می‌کند. روایت می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً»[13] ، معلوم می‌شود برای هر فقیر محتاج باید زکات را خرج کند؛ البته این موراد تسعه‌ای که برای مصرف زکات معین شده است، معینند؛ اگر این موارد تسعه همه نیازها را پوشش داد و نیازمندی نماند، فبها؛ اما اگر نیازمندی خارج از این عناوین تسعه باقی ماند، باید به او نیز از زکات بدهد.

در جواب پرسش یکی از شاگردان: در محل خود گفته‌ایم؛ در همین مباحث فقه سیاسی و همچنین در مباحث اقتصاد این مطلب را بیشتر توضیح داده‌ایم که در نظام مالی اسلامی، نیازمندی و طبقات نیازمندان تعریف شده و برای هر نوع از این نیازمندی‌ها، یک منبع تأمین تعریف شده است؛ محل تأمین نیازمندی‌های دستگاه‌های حکومتی و مدیریتی خمس است؛

﴿وَ اِعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْيَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاكِينِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِيلِ﴾؛[14]

بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذی‌القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است.

خمس برای خدا و رسول و ذی القربی که ائمه اطهارند و دستگاه حکومتی است؛ آن مساکین و یتامی و ابن‌السبیل نیز مساکین و یتامی و ابن‌السبیلی است که هزینه‌شان به عهده دولت است که آن مساکین و یتامی و ابناء السبیل از آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم هستند؛ هزینه تأمین این دسته از مساکین باید از محل خمس تأمین شود زیرا سادات، به طور مستقیم عیال دستگاه حاکمیتی‌اند و این نکته‌ای دارد که نمی‌خواهیم در اینجا به آن بپردازیم که چرا در نظام مالی اسلامی، اولاد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و اولاد پیوسته به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، محل تأمین نیازمندی‌هایشان، منبعی است که باید هزینه‌های خود دولت از آن تأمین شود. این یک نوع هزینه است که منبع آن مشخص شده. یک نوع هزینه‌هایی وجود دارد که باید آنها را از زکات تأمین کرد؛ کل فقرا و فقر و نیازمندان کلاً، محل تأمینشان از زکات است. زکات، تأمین نیازمندی‌های جامعه و مردم است. اینکه راه بسازند و مسجد بسازند و مدرسه بسازند؛ اینها وظایف حاکمیتی است و دستگاه حاکمیت باید از راه خمس این کارها را انجام دهد؛ اگر از محل خمس کفاف نکرد، از محل زکات می‌تواند بدهد. الان در جامعه‌مان همه چیز به هم ریخته است؛ هنوز به نظام مالی اسلامی توجه ندارند اصلاً و هنوز درست و حسابی استنباط نشده است. ما در بحث خمس این را آورده‌ایم که هر نوع هزینه، یک نوع منبع تأمین برای آن تنظیم شده است؛ حتی گفتیم نحله که فدک را حضرت رسول «نحلها فاطمة سلام الله علیها » چیست؟ که گفته‌ایم این نحله یک نوع منبع درآمدی است که مصرف خاص دارد؛ یک اموالی را حاکم در اختیار مثلا حضرت زهرا سلام الله علیها قرار داده که ایشان این اموال را در مواردی که حفره‌هایی که وجود دارد که این حفره‌ها را بودجه عمومی _ چه از محل خمس تأمین شود و چه از محل زکات تامین می‌شود_ تأمین نمی‌کند [هزینه کند]؛ زکات را تقسیم کردند و خمس را به همه دادند اما یک کسی آمده و خانه او خراب شده است؛ کسی مریض شده و هیچ محلی برای تأمین آن نیست؛ اینجا یک نحله‌ای وجود دارد که به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌دهند که ایشان از این محل فدک، حفره‌هایی که به وسیله بودجه عمومی تأمین نشده را او تأمین می‌کند.

بعضی از چیز‌ها را نظام‌های غربی از ما یاد گرفتند اما ما متوجه نیستیم که اینها از ما یاد گرفتند؛ در نظام‌های غربی اینگونه است که ملکه (همسر شاه)؛ که در دوران شاه نیز این کار در ایران انجام گرفته بود که مثلا فرح مؤسسه خیریه‌ای زیر نظر او به اسم شیر خورشید بود یا مثلا در اردن نیز همینطور؛ در بعضی از این نظام‌های پادشاهی نیز همینطور؛ حتی فکر کنم در انگلیس؛ موسسات خیریه زیر نظر ملکه است؛ یعنی کار ملکه، کاری فرابودجه‌ای و فرادولتی است. کار ملکه این است که یک اموالی در اختیار ملکه قرار داده می‌شود که این اموال، فرابودجه‌ای باید مصرف شوند؛ هر مقدار هم که بودجه ممکلت درست تنظیم شود، به هر حال حفره‌هایی می‌ماند که این حفره‌ها به وسیله این بودجه عمومی و برنامه ریزی عمومی این حفره‌ها پر نمی‌شود، نیازمندی‌های استثنایی و فوق‌العاده می‌ماند؛ این فدک را نحله حضرت زهرا سلام الله علیها کردند برای پر کردن این حفره‌هایی که با بودجه عمومی تأمین نمی‌شود. می‌خواهم بگویم که برای هر نوع هزینه‌ای، در نظام مالی اسلام، یک نوع منبع تأمین تعریف شده. من خواهش می‌کنم از دوستانی که می‌توانند بر روی نظام مالی تحقیق کنند و دنبال کنند؛ نظام مالی غیر از مسأله اقتصادی است؛ غیر از مسأله فقه اقتصادی است؛ این جای بحث دارد؛ ما مقدار مختصری از این را در اواخر مباحث خمس آورده‌ایم.

روایت دیگر صحیحه عبدالله‌بن‌سنان از امام صادق علیه السلام است که فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الزَّكَاةَ كَمَا فَرَضَ الصَّلَاةَ فَلَوْ أَنَ‌ رَجُلًا حَمَلَ‌ الزَّكَاةَ فَأَعْطَاهَا عَلَانِيَةً لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ فِي ذَلِكَ عَيْبٌ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ مَا يَكْتَفُونَ بِهِ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّ الَّذِي فَرَضَ لَهُمْ لَا يَكْفِيهِمْ لَزَادَهُمْ وَ إِنَّمَا يُؤْتَى الْفُقَرَاءُ فِيمَا أُوتُوا مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ حُقُوقَهُمْ لَا مِنَ الْفَرِيضَةِ»؛[15]

عبداللّٰه‌بن‌سنان روايت كرده است كه امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزّوجلّ‌،زكات را مانند نماز،واجب گردانيد. و اگر چه بندگان، زكات را آشكارا پرداخت نمايند. پرداخت زكات، بدان جهت است كه خداى عزّوجلّ‌، تأمين نيازمندي‌هاى فقرا را،در اموال اغنياء، مقرّر نموده است. و مى‌دانست كه اگر آن مقدار تعيين شده، ايشان را كفايت نمى‌كند، مقدار زكات را بيشتر قرار مى‌داد. هرگونه تنگدستى كه متوجّه فقرا است، به سبب خوددارى اغنياء از پرداخت حقوق واجب بر ايشان است. (نه از جهت مقدار زكات و نارسايى آن) .

ما بحثی داریم در مورد اینکه خدای متعال علانیه بودن بعضی از اعمال را دوست دارد؛ یعنی خود علنی بودنش استحباب دارد: ﴿اَلَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ اَلنَّهٰارِ سِرًّا وَ عَلاٰنِيَةً﴾[16] ؛[17] خود علانیه بودنش نیز محبوب است؛ سرّش هم محبوب است؛ علانیه‌اش نیز محبوب است که این روایت اشاره به آن دارد که اگر کسی زکات را علنی بپردازد اشکال ندارد.

برخی‌ها می‌گویند این زکات کافی نیست و خمس تمام نیازها را پوشش نمی‌دهد؛ نه خیر؛ شما خمس و زکات را بگیرید؛ کاملا پوشش می‌دهد؛ منتهی از آنهایی که نمی‌دهند، باید گرفت؛ که ما معتقدیم در نظام مالیاتی، این کار غلطی است که ما انجام می‌دهیم و از اروپایی‌ها و غربی‌ها یاد گرفتیم که مالیات [می گیریم]. اگر از ما نظر بخواهند ما می‌گوییم راهش این است که زکات و خمس را از مردم بگیرید و به فرض اگر این زکات و خمس معمولی کفاف نکرد، بعد به قدر ما به الکفایة مالیات بگیرد؛ که آنوقت مالیات باز هم زکات است؛ یعنی آن را هم به عنوان زکات بگیرید؛ زکات را اضافه کنید؛ ما در نظام دینی و در نظام مالی اسلام، چیزی به نام مالیات نداریم. اعشار و تعشیر و اینها چیزهایی است که طاغوت‌ها وارد دین ما کرده‌اند؛ این مالیات همان تعشیر و اعشار است؛ و مالیات بگیر، بسیار مذمت شده که در حقیقت یک نوع باج گیری است؛ چیزی که در شرع آمده، زکات و خمس است. اگر زکات در همین موارد معین؛ در غلات و انعام ثلاثه و در نقدین؛ اگر این زکات را گرفتید و زکات مال التجاره بعد از اینکه تبدیل به نقد می‌شود را نیز گرفتید و اگر کفاف نکرد، آنوقت زکات دیگری اضافه کنید. امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران خلافتش در روایت است که زکات خیل را نیر معین کرد که از اسب‌های ماده زکات می‌گرفت زیرا نیازمندی وجود داشت. این کار را بکنید. به اندازه نیازمندی بیوت مراجع هر کسی به آنها خمس را داد و رسید را به اداره مالیت یا اداره جمع زکات و خمس داد، بگویید ما قبول می‌کنیم؛ ولی باید مشخص شود که هر مرجعی هزینه سالانه‌اش چقدر است و چه مقدار به حوزه و تشکیلات می‌دهد؛ مثلا می‌گوید صد ملیون؛ تا حد صد ملیون هرکس به این مرجع خمس داد قبول است. این خمس خیلی می‌تواند منبع در آمد مبارکی باشد؛ مردم اگر بفهمند که این پولی که به دولت می‌دهند، وظیفه شرعی‌شان را دارند انجام می‌دهند؛ ذمه‌شان بری می‌شود؛ مالشان پاک می‌شود؛ [با اشتیاق بیشتری این را می‌پردازند]؛ شما این را امتحان کنید ببینید چه می‌شود؟ اگر به تدریج مردم با رغبت نداند، بعد بگویید! اینهمه فرار مالیاتی! اصلا گردن کلفت‌ها که مالیات نمی‌دهند که! این مالیات را شما از حقوق کارمندان و کسانی که درآمد پایین دارند که دولت سلطه بر آنها دارد می‌گیرید. [به جای این،] زکات و خمس را قشنگ با تنظیم و نظام بگیرید؛ این نظام مالیاتی‌ای که دارید را به تشکیلات جبی خمس و زکات تبدیل کنید؛ ما اداره جمع آوری خمس و زکات باید داشته باشیم به جای اداره جمع آوری مالیات. اگر این خمس و زکات معمولی کفاف نکرد، باز هم چیز دیگری به عنوان زکات اضافه کنید تا وقتی که نیازها تأمین شود؛ این راهش است؛ نه این راهی که امروزه انجام می‌دهید.

 


[1] رجال سند همه ثقاتند. صالح بن سندی، توثیق خاص ندارد اما از رجال کامل الزیارات است و لذا بر اساس توثیق رجال کامل الزیارات می‌توان او را ثقه دانست.
[6] «إِنَّمَا اَلصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ اَلْمَسٰاكِينِ وَ اَلْعٰامِلِينَ عَلَيْهٰا وَ اَلْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي اَلرِّقٰابِ وَ اَلْغٰارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»؛ زکات‌ها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت می‌کشند، و کسانی که برای جلب محبّتشان اقدام می‌شود، و برای (آزادی) بردگان، و (ادای دین) بدهکاران، و در راه (تقویت آیین) خدا، و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خداوند دانا و حکیم است. سورۀ توبه: 60.
[16] آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می‌کنند. سورۀ بقره: 274.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo