< فهرست دروس

درس فقه نظام سیاسی استاد شیخ محسن اراکی

99/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: عدل اقتصادی/رابطه تفاوت های اجتماعی /رابطه تفاوت های اجتماعی و امتیاز اقتصادی

مروری بر مباحث گذشته

بحث در الغای امتیازهای مبتنی بر تفاوت‌های طبقاتی و اجتماعی بود و گفتیم در اسلام هرگونه امتیازی بر مبنای طبقه و جایگاه اجتماعی منتفی است. در این رابطه روایاتی را خواندیم.

روایت دیگر روایتی است که ابن‌ابی‌الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغة از علی‌بن‌محمد‌بن‌ابی‌یوسف مدائنی روایت می‌کند:‌

عن فضيل بن الجعد قال‌ آكد الأسباب‌ في‌ تقاعد العرب‌ عن أمير المؤمنين علیه السلام أمر المال[1]

مهم‌ترین سببی که موجب شد عرب از اطراف امیرالمؤمنین علیه السلام پراکنده شوند، مسئله مال و امتیازهای اقتصادی بود.

فإنه لم يكن يفضل شريفا على مشروف و لا عربيا على عجمي و لا يصانع الرؤساء و أمراء القبائل كما يصنع الملوك [2]

این همان چیزی است که ما می‌گوییم که نفی امتیازات اقتصادی بر اساس طبقات اجتماعی، این کاری است که حضرت اصرار بر آن داشتند؛ بر خلاف ملوک که به سران قبایل و اشراف و افراد با نفوذ جامعه که اقلیّت هستند امتیازاتی می‌دهند تا بتوانند بر همه مردم مسلط شوند. روش اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها نیز در سلطه بر جهان همین بوده و هر کجا که می‌رفتند به اقلیّتی امتیاز می‌دادند و این اقلیّت را به جان آن اکثریت می‌انداختند؛ لذا کشورهایی را که بر آنها سلطه پیدا کردند، معمولا کشورهایی هستند که در فقر ماندند و تنها کسانی که در این کشورها به مال و منالی رسیدند همان صاحبان جایگاه‌ها و پایگاه‌های اجتماعی بودند. نمونه بارز این جریان هندوستان و آفریقاست.

و لا يستميل أحدا إلى نفسه [3]

حضرت اینگونه نبودند که بخواهند از راه امتیاز بخشی کسی را به سوی خود جذب کند.

و كان معاوية بخلاف ذلك فترك الناس عليا و التحقوا بمعاوية فشكا علي علیه السلام إلى الأشتر تخاذل أصحابه و فرار بعضهم إلى معاوية فقال الأشتر يا أمير المؤمنين إنا قاتلنا أهل البصرة بأهل البصرة و أهل الكوفة و رأي الناس واحد [4]

ما توانستیم در جمل پیروز شویم و در جمل با کمک خود مردم بصره و مردم کوفه توانستیم بر شورشگران جمل پیروز شویم.

و قد اختلفوا بعد و تعادوا [5]

اما بعد از آن اختلاف پیدا کردند و به دشمنی برخواستند

و ضعفت النية و قل العدد و أنت تأخذهم بالعدل و تعمل فيهم بالحق و تنصف الوضيع من الشريف فليس للشريف عندك فضل منزلة على الوضيع فضجّت طائفة ممن معك من الحق إذ عمّوا به[6]

اینان از حقی که تو به اجرای آن پایبندی هنگاهی که تعمیم یافت و به آنها رسید از آن حق به ضجه درآمدند.

و اغتمّوا من العدل إذ صاروا فيه[7]

و هنگامی که عدل را دیدند، از این عدل به اندوه و غم افتادند.

و رأوا صنائع معاوية عند أهل الغناء و الشرف[8]

دیدند که معاویه به پولداران و شرافا و سرکردگان قبایل هدایا می‌دهد و جیبشان را پر می‌کند.

فتاقت أنفس الناس إلى الدنيا و قَلّ من ليس للدنيا بصاحب [9]

مردم دلشان به سمت دنیا رفت و کم‌اند مردمی که دنیاپرست نباشند.

و أكثرهم يجتوي الحق و يشتري الباطل [10]

اکثر مردم از حق دوری می‌جویند و حق را دوست ندارند و سراغ باطل می‌روند

و يؤثر الدنيا فإن تبذل المال يا أمير المؤمنين تمل إليك أعناق الرجال[11]

اگر پول بین آنها تقسیم کنی، خیلی از آنها به سوی تو تمایل پیدا می‌کنند.

و تصف نصيحتهم لك و تستخلص ودهم صنع الله لك يا أمير المؤمنين و كبت أعداءك و فضّ جمعهم و أوهن كيدهم و شتّت أمورهم‌ إِنَّه بِما يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

فقال علي علیه السلام : أما ما ذكرت من عملنا و سيرتنا بالعدل فإن الله عز و جل يقول‌ ﴿مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِه وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾[12] و أنا من أن أكون مقصرا فيما ذكرت أخوَف[13]

در آنچه که تو می‌گویی اقامه حق کردی، من تازه می‌ترسم در اقامه حق و عدل کوتاه آمده باشم نه اینکه از این بترسم که چرا اقامه عدل کردم و عده‌ای خوششان نیامده است.

و أما ما ذكرت من أن الحق ثقل عليهم ففارقونا لذلك فقد علم الله أنهم لم يفارقونا من جور و لا لجئوا إذ فارقونا إلى عدل [14]

اینها از جور ما فرار نکردند و به جایی هم که رفتند به عدل پناه نبردند.

و لم يلتمسوا إلا دنيا زائلة عنهم كأن قد فارقوها و ليسألن يوم القيامة أ للدنيا أرادوا أم لله عملوا و أما ما ذكرت من بذل الأموال و اصطناع الرجال فإنه لا يسعنا أن نؤتي اِمرَأً من الفي‌ء أكثر من حقه و قد قال الله سبحانه و تعالى و قوله الحق‌ ﴿كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّه وَ اللَّه مَعَ الصَّابِرِينَ‌﴾ [15]

اینکه می‌گویی در نتیجه عمل به حق اطرافیانت کم شدند، ممکن است همین اطرافیان کم را خداوند پیروز کند و من از کمی طرفداران هراسی به دل ندارم.

و قد بعث الله محمدا صلی الله علیه وآله وسلم وحده فكثره بعد القلة و أعز فئته بعد الذلة و إن يرد الله أن يولينا هذا الأمر يذلل لنا صعبه و يسهل لنا حزنه و أنا قابل من رأيك ما كان لله عز و جل رضا [16]

آن مقدار از رأیت که با رضای خدا سازگار باشد قبول می‌کنم.

و أنت من آمن الناس عندي و أنصحهم لي و أوثقهم في نفسي إن شاء الله[17] .

در دوران حضرت امیر علیه السلام یک فاجعه‌ای صورت گرفت بعد از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که فاجعه بزرگی است؛ کسانی که از نزدیکان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به شمار می‌آمدند رسماً اعلام کردند که ایشان هیچ وصیتی نکرده و کسی را تعیین نکرده و مردم را به شک انداختند. و بعد خوشان مسلط بر امر شدند و چون دیدند پایگاه درست و حسابی ندارند، به شرفای عرب و رئسای قبایل به بهانه‌های مختلف امتیاز دادند و جاهلیت قدیم و بافت اجتماعی سابق که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با آن مبارزه کرده بود را دوباره برگرداندند؛ اما به اسم اسلام برگرداندند یعنی جزئی از اسلام و دین شد؛ لذا کار حضرت امیر علیه السلام بسیار دشوار شد و این از عظمت ایشان است که وقتی حکومت را در دست گرفت تلاش کرد که به مرّ عدل عمل کند. البته این را باید درنظر داشت اصرار حضرت در مبارزه با بدعت‌های قبل از خودش بر سر بدعت‌هایی بود که مربوط به کل نظام بود که این بدعت‌ها کل نظام اجتماعی را به نظام اجتماعی جاهلی برمی‌گرداندند؛ اما در برخی بدعت‌ها عجله‌ای نکرد؛ مثل نماز تروایح و امثال آن. به طور خلاصه حضرت با بعضی از بدعت‌های فقه خُرد کاری نداشتند لکن حضرت با بدعت‌های مربوط به فقه کلان و فقه اجتماعی به شدت مبارزه کرد.

ابن‌ابی‌الحدید در روایت دیگری در رابطه تقسیم امیرالمؤمنین علیه السلام بیت‌المال بصره را بعد از پیروزی در جمل می‌گوید:

قسم علي علیه السلام بيت‌ مال‌ البصرة على‌ أصحابه خمسمائة خمسمائة و أخذ خمسمائة درهم كواحد منهم فجاءه إنسان لم يحضر الوقعة فقال يا أمير المؤمنين كنت شاهدا معك بقلبي و إن غاب عنك جسمي فأعطني من الفي‌ء شيئا فدفع إليه الذي أخذه لنفسه و هو خمسمائة درهم و لم يصب من الفي‌ء شيئا.[18]

یعنی به همه به طور مساوی 500 درهم داد و خودش هم مانند دیگران 500 درهم برداشت. شخصی که در نبرد جمل حاضر نبود خدمت حضرت آمد و گفت: من در جنگ نبودم اما در دل همراه تو بودم، از این بیت‌المال به من هم بده! حضرت آن 500 درهمی را که برای خود برداشته بود به او داد.

در همین رابطه تقسیم بیت‌المال بصره توسط امیرالمؤمنین علیه السلام ، یعقوبی در تاریخ خود چنین می‌گوید:

و أعطى الناس بالسوية لم يفضل أحدا على أحد، و أعطى الموالي كما أعطى ابناء الاسلاب[19] ، و قيل له في ذلك، فقال: قرأت ما بين الدفتين[20] ، فلم أجد لولد إسماعيل على ولد إسحاق فضل هذا،و أخذ عودا من الأرض، فوضعه بين إصبعيه.[21]

در اینجا نیز به حضرت اعتراض کردند که چرا شما به عجمان به اندازه عربانِ تیره و تباردار می‌دهی؟ حضرت چوب باریکی را بین دو انگشت خود قرار داد و فرمود به اندازه این چوب باریک در قرآن کریم ندیدم که برای فرزندان اسماعیل که شما عرب‌ها هستید بر فرزندان اسحاق که عرب نیستند، خدای متعال هیچ رجحانی قائل شود.

نظیر این روایت در روایت امّ‌هانی (خواهر حضرت) آمده است که امّ‌هانی برده‌ای داشت که تازه او را آزاد کرده بود و حضرت در تقسیم عطای بیت‌المال به همه دو درهم داد، همچنین به امّ‌هانی و برده آزاد شده او نیز دو درهم داد. امّ‌هانی نزد حضرت آمد و شکایت کرد که به من و این برده یکسان می‌دهی؟ حضرت در آنجا هم به این مضمون فرمود که من در قرآن کریم فرقی بین اولاد اسماعیل و اولاد اسحاق نیافتم.

این اصرار حضرت بر اجرای عدل اقتصادی و الغای تفاوت‌های اجتماعی و طبقات اجتماعی در مسئله اقتصاد یکی از بنیادی‌ترین برنامه‌های عدل حضرت امیر علیه السلام در مدیریت جامعه بوده که این برای ما هم درسی است. اینکه ما گوییم شیعه حضرت هستیم، امتیاز شیعه علی علیه السلام همین است که بتواند از ایشان پیروی کند. امتیازخواهی را حتی بر اساس سوابق دینی حتی بر اساس جهاد که در قرآن هم بیان شده که مجاهدین برتر از قائدین هستند: «﴿فَضَّلَ اَللّٰه اَلْمُجٰاهدِينَ عَلَى اَلْقٰاعِدِينَ﴾[22] ، [حضرت با امتیاز خواهی بر اساس اینها مخالفت کردند] زیرا مجاهدین اجر عظیم الهی و اخروی دارند و این تفضیل شامل تقسیم بیت‌المال نمی‌شود. به این دلیل که می‌فرماید: ﴿فَضَّلَ اَللّٰه اَلْمُجٰاهدِينَ عَلَى اَلْقٰاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً﴾[23] این اجر، اجر الهی و اخروی است و و اینطور نبوده که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بعد از نزول این آیه در تقسیم اموال به مجاهدین بیشتر داده باشد. و رفتار ایشان شرح و تفسیر قرآن کریم است. بله؛ غنائم منقول را حضرت بعد از اینکه خمسش را می‌گرفتند بین مقاتلین و کسانی است که در جنگ شرکت کرده‌اند تقسیم می‌نمود؛ اما این غیر از تقسیم بیت‌المال است. و گاهی این غنائم را حضرت به مصلحتی به بعضی از مقاتلین بیشتر می‌داد، مثل غزوه حنین که حضرت غنائم جنگی را اختصاص داد به تازه مسلمان‌ها، و انصار گله کردند که حضرت سخرانی کردند و فرمودند: آیا شما راضی نمی‌شوید که اینانی که غنائم را بردند، شتر و گاو و گوسفند ببرند و شما محمد صلی الله علیه وآله وسلم را با خودتان ببرید؟ و آنها گفتند: رضینا رضینا. منتهی این ربطی به فیء و بیت‌المال ندارد و مربوط به غنائم جنگی است که همه‌اش در اختیار رهبر است، و اینکه حضرت خمسش را می‌گیرد و ما بقی را به مردم می‌دهد، این چهار پنجم هم تفضّلی است از ناحیه امام به مقاتلین.


[19] در منبع مقرر اینگونه یافت شد: « كما أعطى الضلبية».
[20] مراد از آن قرآن می‌باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo