درس خارج فقه استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

1400/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فصل فی أحكام غسل الجنابة/وجوب شستن بشره در هنگام غُسل/-

خلاصه جلسه گذشته

عرض شد که در رابطه با کلام مرحوم سید (ره) که فرموده است که شستن مو در هنگام غُسل کردن واجب نیست، بلکه واجب است که پوستِ زیر مو شسته شود، دو بحث مطرح است؛ بحث اول در عدم کفایت شستن مو از شستن پوست بود که به روایاتی دال بر عدم کفایت شستن مو از شستن پوست اشاره شد و در ادامه عرض شد که روایاتی نیز وارد شده‌اند که بر کفایت شستن مو از شستن پوست دلالت دارند که دو روایت در این رابطه ذکر شد، لکن عرض شد که استدلال به این دو روایت تمام نیست زیرا به نظر می‌رسد که سؤالی که در صدر روایت اول مطرح شده است مسبوق به جمله‌ای است یا یک حال معیّن و شرائط خاصی را مطرح می‌کند، یعنی محتمل است که سؤالی مربوط به باب وضو مطرح شده است و بعد که امام (ع) از سؤالِ سائل پاسخ داده است، دوباره راوی پرسیده است که آیا لازم است که آب به زیر مو برسد یا لازم نیست که امام (ع) در پاسخ فرموده است که لازم نیست که آب به زیر مو برسد و دلیل اینکه از وضو سؤال شده است، کثرت ابتلای مکلّفین به وضو است، پس روایت اول، به باب وضو مربوط می‌شود و به باب غُسل ربطی ندارد.

مرحوم محقق اردبیلی (ره) معتقد است که در هنگام غُسل کردن، شستن مو از شستن مو کفایت می‌کند و فرموده است: «و أمّا لي في وجوب التخليل بحيث يتحقق العلم بإيصال الماء الى جميع البدن على ما يدل عليه كلام الأصحاب و بعض الاخبار؛ مثل ما يدل على تخليل الخاتم و الدملج في الصحيح تأمل ما نشأ ممّا يدل على اجزاء غرفتين على الرأس أو الثلثة، فإني أظن ان هذا المقدار ما يصل تحت كل شعرة سيّما إذا كان الشعر في الرأس كثيرا كما في الاعراب و النساء أو كانت اللحية كثيفة فيمكن عفو ما تحت هذه الشعور و الاكتفاء بالظاهر»[1] ؛ اما به نظر من در رابطه با وجوب تخلیل (کنار زدن مو)؛ به گونه‌ای که انسان نسبت به ایصال آب به جمیع بدن علم پیدا کند، بنابر آنچه که اصحاب می‌گویند و بعضی از اخبار نیز بر این مطلب دلالت دارند، مثل اخباری که بر این دلالت دارند که انگشتر باید از دست خارج شود و دستبند نیز باید خارج شود، باید تأمل کرد و منشأ این تأمل، این است که آنچه در روایت آمده است که دو مُشت آب بر سر ریخته شود یا سه مُشت آب بر سر بریزید با وجوب شستن پوست در هنگام غُسل کردن جور در نمی‌آید، بلکه بر این دلالت دارد که شستن ظاهر مو کفایت می‌کند، پس من گمان می‌کنم که با این مقدار (دو مشت یا سه مشت آب ریختن بر سر)، آب به زیر پوست نمی‌رسد، خصوصاً اگر موی سر زیاد باشد، کما اینکه در اعراب و زنان موها بلند است یا اینکه محاسن زیاد باشد، بنابراین، ممکن است که شارع شستن زیر موها را بخشیده است و به ظاهر اکتفا کرده است.

خلاصه کلام محقق اردبیلی (ره) این است که تعبیر دو مُشت یا سه مُشت آب ریختن که در روایات آمده است با وجوبِ شستن زیر مور نمی‌سازد چون این مقدار آب به پوست نمی‌رسد.

به نظر می‌رسد که استبعادی که مرحوم محقق اردبیلی (ره) فرموده است [که قابل تأمل است] در جایگاه خودش نیست چون آنچه از اخبار به دست می‌آید عبارت از شستن سر با سه مُشت آب است و تعبیر دو مُشت در روایات نیامده است، مثلاً در روایت صحیحه زراره این‌گونه آمده است؛

عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ؛ قَالَ: قُلْتُ كَيْفَ يَغْتَسِلُ الْجُنُبُ؟ فَقَالَ: «إِنْ لَمْ يَكُنْ أَصَابَ كَفَّهُ شَيْ‌ءٌ غَمَسَهَا فِي الْمَاءِ ثُمَّ بَدَأَ بِفَرْجِهِ فَأَنْقَاهُ بِثَلَاثِ غُرَفٍ ثُمَّ صَبَّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ أَكُفٍّ ثُمَّ صَبَّ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ مَرَّتَيْنِ وَ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْسَرِ مَرَّتَيْنِ فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ أَجْزَأَهُ»[2] .

در این روایت تعبیر سه مُشت آب بر سر ریختن آمده است و بعید نیست که با ریختن سه مُشت آب بر روی سر، آب به پوست می‌رسد چون مو با پشم و پنبه تفاوت دارد و آن، اینکه پشم و پنبه آب را جذب می‌کنند، لکن مو آب را جذبِ خود نمی‌کند، بلکه آب بر روی آت جاری می‌شود و طبیعی است که با جریان آب بر روی مو، آب به پوست می‌رسد.

نکته بعد این است که طبق روایت مذکور، وقتی دو مُشت آب ریختن برای شستن سمت چپ و سمت راست بدن کفایت کند، پس چگونه ریختن سه مُشت آب برای شستن سر و رسیدن آب به پوست سر کفایت نخواهد کرد؟ بنابراین، مسلّم است که با ریختن سه مُشت آب بر روی سر، آب به پوست می‌رسد، خصوصاً اینکه سر از نظر اندازه از سمت راست و چپ بدن کوچکتر است.

در بعضی از روایات نیز مطلبی آمده است که عدم کفایت غَسل شعر از غَسل بشره را ثابت می‌کند که روایت ذیل از جلمه آن روایات است؛

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع)؛ قَالَ: «الْحَائِضُ مَا بَلَغَ بَلَلُ الْمَاءِ مِنْ شَعْرِهَا أَجْزَأَهَا»[3] .

از این روایت فهمیده می‌شود که در هنگام غُسل حیض، رسیدن رطوبت آب به ابتدای موهایش، کفایت می‌کند.

کیفیت استدلال به روایت مذکور، به این نحو است که کلمه «مِن» بر ابتدائیت دلالت دارد، یعنی اگر آب بر مو ریخته شود و رطوبت از ابتدای مو شروع شود، کفایت می‌کند و این، بر عدم کفایت شستن مو دلالت دارد، بلکه در هنگام غُسل باید ابتدای مو که متصل به پوست است، شسته شود.

اما در رابطه با روایت زراره که در جلسه اول مطرح شد که در آن آمده بود «أَ رَأَيْتَ مَا أَحَاطَ بِهِ الشَّعْرُ؟»[4] و گفته بودند که از این روایت استفاده می‌شود که شستن مو در هنگام غُسل کردن، کافی است و شستن پوستِ زیر مو لازم نیست، عرض شد که این روایت اطلاق ندارد و محتمل است که مربوط به باب وضو باشد، به علاوه اینکه نمی‌توان از لفظ «کل» که در این روایت آمده است عموم را اراده کرد چون لازمه‌اش، حکم به کفایت شستن مو در طهارت خبثیّه نیز می‌باشد، در حالی که هیچ کس ملتزم به کفایتِ شستن مو در طهارت خبثیه نشده است و حتماً باید آب به پوست برسد و پوستِ زیر مو نیز شسته شود تا طهارت حاصل گردد و دلیل آن، روایتی است که از پیامبر (ص) نقل شده است که آن حضرت (ص) فرموده است: فَإِنَّهُ نَرْوِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص): «أَنَّ تَحْتَ كُلِّ شَعْرَةٍ جَنَابَةً، فَبَلِّغِ الْمَاءَ تَحْتَهَا فِي أُصُولِ الشَّعْرِ كُلِّهَا...»[5] . این روایت بر لزوم شستن پوستِ زیر موها دلالت دارد و معنایش است که جنابت در صورتی برطرف می‌شود که آب به زیر موها (پوست) برسد.

نکته: اگر موهای سر، غیر متعارف باشد که با ریختن سه مُشت آب بر روی موها آب به پوست نمی‌رسد، در این صورت باید آب بیشتری بر روی موها ریخته شود تا یقین حاصل شود که آب به پوست رسیده است، مثل موهای زنان که معمولاً بلند است و از حد متعارف بلندترند.

بحث دوم، این است که بر فرض عدم کفایت شستن مو از شستن پوست، آیا شستنِ خودِ مو لازم است یا لازم نیست؟

این بحث چند فرض دارد؛

فرض اول، اینکه گاهی، موهایی که در موضع وضو و غُسل هستند، نازک و خفیف‌اند که در این صورت، شستن این موها در هنگام وضو و غُسل لازم است چون این موها زیاد نیستند لذا از توابع بدن محسوب می‌شوند و خارج از بدن نیستند تا به عدم لزوم شستن آنها حکم شود. اما تعبیر «...ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ...»[6] یا تعبیر «...وَ تُفِيضُ عَلَى جَسَدِكَ الْمَاءَ»[7] که در روایات آمده است، موهای خفیف و نازک را شامل می‌شوند چون موهای نازک نیز از بدن و جسد محسوب می‌شوند.

فرض دوم، اینکه گاهی، موهایی که در موضع وضو و غُسل‌اند، بلند هستند که در این صورت، این سؤال مطرح می‌شود که آیا شستن این موها لازم است یا لازم نیست؟

نظر مشهور این است که شستن مو در این فرض، لازم نیست چون موهای بلند از توابع جسد محسوب نمی‌شوند، بلکه گفته می‌شود که مو روی بدن قرار گرفته است، همچنین، عرف موهای بلند را از اجزاء جسد محسوب نمی‌کند لذا ادله وجوب غَسل، شامل موهای بلند نمی‌شوند و دلیل دیگری نیز بر وجوب شستن موها در این فرض وجود ندارد و در فرض شک در لزوم شستن یا عدم لزوم شستن این موها، چون شک در اصل تکلیف است، به اصالة البرائة رجوع می‌شود و با تمسک به اصالة البرائة به عدم وجوب شستن موهای بلند حکم می‌شود. البته اگر شستن بشره بر شستن مو متوقف باشد، در این صورت، شستن موها واجب خواهد بود.


[1] احمد بن محمد، اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان‌، ج1، ص137.
[2] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الجنابة، باب26، ص229، ح2.
[3] همان، باب31، ص241، ح4.
[4] همان، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الوضوء، باب46، ص476، ح3.
[5] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج1، کتاب الطهارة، ابواب الجنابة، باب29، ص479، ح3.
[6] شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الجنابة، باب26، ص230، ح5.
[7] همان، باب24، ص225، ح2.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo