درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

1400/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تذکر اخلاقی: اهمیت یاد خدا

روایت اول: قال رسول الله (ص): «قَالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: إِذَا ذَکَرَنِی عَبدِی فِی نَفسِه ذَکَرتُه فِی نَفسِی وَ إِذا ذَکَرنِی فِی مَلَاءٍ ذَکَرتُهُ فِی مَلَاءِ خَیرٍ مِن مَلَائِهِ وَ إذَا تَقَرَّبَ مِنّی شِبراً تَقَرَّبتُ مِنهُ ذِراعاً وَ إذَا تَقَرَّبَ مِنّی ذَراعاً تَقَرَّبتُ مِنهُ بَاعاً وَ إذا مَشا إلَیَّ هَروَلتُ إلیه»‌[1] .

رسول اکرم (ص) در حدیث قدسی مذکور، فرموده است که خداوند عز و جل فرموده است که اگر بنده من در دلش به یاد من باشد، من نیز نزد خودم به یاد او خواهم بود- یاد کردن خدا از بنده در نفس خودش، به مراتب از یاد کردن انسان از خدا در دلش، بالاتر است- و اگر در جمع [و به صورت آشکار] به یاد من باشد، من در جمعی بهتر از آن او را یاد خواهم کرد [، یعنی فضایی را ایجاد خواهم کرد که نام و یاد او در جمع بزرگتر و بهتری مطرح شود و او را مورد توجه قرار خواهم داد] و اگر به اندازه یک وجب به من نزدیک شود من به اندازه یک ذراع [که از آرنج تا سر انگشتان است] به او نزدیک خواهم شد و اگر به اندازه یک ذراع به من تقرب جوید من به اندازه وسعت گشودن هر دو دست به او نزدیک خواهم شد و اگر به سمت من حرکت کند، من به سوی او خواهم شتافت [، یعنی هروله‌کنان و سریع به سوی او خواهم رفت].

ادامه تفسیر آیه87: «وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»[2] ؛ ما به موسى (ع) كتاب (تورات) داديم و بعد از او، پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم و به عيسى بن مريم (ع) دلايل روشن داديم و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عده‌اى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد؟!

«أیّدناه» از ریشه «أید» به معنای قوّت است. کلمه «تأیید» نیز از همین ریشه و به معنای تقویت کردن است. خداوند متعال فرموده است که ما حضرت عیسی (ع) را به وسیله مَلَکِ روح القدس تقویت کردیم.

یکی از معناهایی که در رابطه با روح القدس مطرح است، این است که روح القدس، موجود پاکیزه‌ای است که واسطه فیض خداوند و حلقه‌ی بین خداوند متعال و پیامبران الهی است و روح القدس، همان روح الأمین و جبرئیل امین است. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِهِ" رُوحُ الْقُدُسِ" قَالَ: «هُوَ جَبْرَئِيلُ (ع) وَ الْقُدُسُ الطَّاهِر»[3] .

خداوند برای به اجرا درآوردن امور عالَم، واسطه‌هایی در آفرینش قرار داده است، برای مثال در نظام تکوین، باد و خورشید به عنوان واسطه رحمت خداوند قرار داده شده‌اند، در میان فرشتگان، میکائیل واسطه رزق، اسرافیل واسطه اعلام قیامت، عزرائیل واسطه مرگ انسان‌ها و جبرائیل واسطه وحی الهی و آورنده بهترین سخنان خداوند و نازل کننده بهترین نعمتی است که پروردگار به انسان‌ها ارزانی داشته است که در پرتو آن می‌توانند به سعادت برسند.

یکی از ویژگی‌های جبرئیل این است که پیام خداوند متعال را دریافت می‌کند و به قلب پیامبران (ع) وارد می‌کند و پیامبران (ع) را برای سخن گفتن با انسان‌ها آماده می‌کند. انبیاء دیگر نیز توسط روح القدس تأیید و تقویت شده‌اند، البته تأیید آنها به اندازه تأیید و تقویت حضرت عیسی (ع) نبوده است چون حضرت عیسی (ع) از کودکی لب به سخن گشوده است که خداوند متعال در این رابطه فرموده است: «وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِينَ»[4] ؛ و با مردم، در گاهواره و در حالت كهولت (و ميانسال شدن) سخن خواهد گفت و از شايستگان است.

و در آیه دیگر نیز فرموده است: «قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً»[5] ؛ (ناگهان عيسى زبان به سخن گشود و) گفت که من بنده خدايم او كتاب (آسمانى) به من داده و مرا پيامبر قرار داده است!

در واقع حضرت عیسی (ع) در کودکی مانند افراد پخته و با تجربه، سنجیده سخن گفته است چون توسط روح القدس تقویت و تأیید شده است و خداوند متعال این زمینه را برای حضرت عیسی (ع) فراهم کرده بود که در کودکی بتواند سخن بگوید، به خصوص اینکه مادرش در معرض اتهام قرار گرفته بود لذا حضرت عیسی (ع) از ناحیه خداوند متعال مأمور شد که صحبت کند تا از مادرش رفع اتهام کند، به این معنا که خداوند متعال در رابطه با عیسی بن مریم (ع) ساز و کار دیگری طراحی کرده است و آن اتهاماتی که به حضرت مریم (س) می‌زدند برطرف شد.

نکته دیگری که در آیه مورد بحث [آیه87] به آن پرداخته شده است، علت مخالفت یهودیان با انبیاء الهی است که چرا یهودیان در طول تاریخ با انبیاء الهی سازگاری نداشته‌اند و اکنون نیز یهودیان با دینداران عالَم نمی‌سازند و با پیروان حضرت رسول اکرم (ص)؛ خصوصاً شیعیان مشکل دارند؟ لذا خداوند متعال در آخر آیه مورد بحث، فرموده است که ای یهودیان! شما هر زمان، پيامبرى، چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عده‌اى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد!

منظور، این است که مخالفت با انبیاء الهی از جانب یهودیان به خاطر هوای نفسانی آنها بوده است و ریشه این مخالفت‌ها هوا و هوس نفسانی آنان بوده است.

واژه «هوی» از ریشه «هُویة» یا «هُوی» به معنای از بالا به پایین آمدن است. در کتاب مفردات راغب این گونه آمده است: «الهُوی سقوط من علوٍّ الی سفلٍ»[6] ؛ هوی از بالا به پایین سقوط کردن است. انسانی که تابع هوای نفس باشد اسیر نفس می‌شود و از اوج به زیر سقوط می‌کند.

در وجود انسان‌ها عقل و هوای نفس دو قطب مقابل یکدیگرند؛ عده‌ای عقل محور و خِرد محورند و عده‌ای نیز هوای نفس محورند، عقل و هوی همیشه در جنگ و جدال‌اند، اگر عقل بر هوای نفس پیروز شود، انسان به اوج سعادت و عزّت می‌رسد و اگر هوای نفس بر عقل پیروز شود، انسان به حضیض ذلّت دچار خواهد شد. مولای متقیان امیر مؤمنان؛ امام علی (ع) فرموده است: « كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِير»[7] ؛ چه بسا که عقل و خرد، اسیر فرمان هوا است. هوای نفس اگر جنبه امیر بودن پیدا کند، عقل اسیر آن خواهد شد، اما اگر انسان عقل خود را به کار گیرد و با هوای نفسش به مبارزه برخیزد به مقامی خواهد رسید که برای بسیاری از انسان‌ها قابل درک نخواهد بود؛

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت

پس اگر عقل، اسیر هوای نفس شود، هوای نفس، یعنی کشش‌ها و تمایلاتِ لغزنده، حیثیتی برای انسان نخواهد گذاشت و آبروی او را خواهد بُرد و علاوه بر اینکه جایگاه انسان نزد خداوند متعال سقوط خواهد کرد، جایگاه او در اجتماع و جامعه نیز سقوط خواهد کرد و منزلت خود را از دست خواهد داد.

«الحمد لله رب العالمین»


[1] . فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج2، ص267.
[2] «البقرة»:87.
[3] سید هاشم بن سلیمان، بحرانی، البرهان في تفسير القرآن‌، ج3، ص455.
[4] «آل عمران»:46.
[5] «مریم»:30.
[6] حسین بن محمد راغب، اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص849.
[7] نهج‌البلاغه (للصبحی صالح)، ص506، حکمت211.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo