درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

1400/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تذکر اخلاقی: عقل، معیار حسابرسی

روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام الباقر (ع): «إِنَّمَا يُدَاقُ‌ اللَّهُ‌ الْعِبَادَ فِي الْحِسَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي الدُّنْيَا»‌[1] .

امام باقر (ع) در روایت مذکور، فرموده است که خداوند متعال در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است، دقت می‌کند [، یعنی با دقت حسابرسی می‌کند] و به تعبیر روشن‌تر، همان‌گونه که در مَثل آمده است که هر که بامش بیش برفش بیشتر، در اینجا نیز گفته می‌شود که هر که عقلش بیش، مسؤولیتش سنگین‌تر است.

عده‌ای از عقلِ درست و حسابی برخوردار نیستند و لذا مسؤولیتی نیز به آنها محوّل نمی‌شود و فردای قیامت نیز مورد سؤال و جواب قرار نخواهند گرفت، اما کسانی که از عقل و خِرد برخوردارند، مورد سؤال واقع خواهند شد. در اهمیت عقل نقل شده است که الهی! آن را که عقل دادی، پس چه ندادی؟ و آن را که عقل ندادی، پس چه دادی؟

و باز در اهمیت عقل در روایت آمده است: «مَا عُبِدَ بِهِ‌ الرَّحْمَنُ‌ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان»[2] ؛ عقل آن است كه به وسيله آن خداى رحمان پرستش شود و بهشت به دست آيد. پس به وسیله عقل است که ثواب به انسان تعلق می‌گیرد و همچنین، مورد سؤال قرار می‌گیرد و مؤاخذه می‌شود.

بنابراین، هر چه عقل و درک انسان بیشتر باشد، به همان تناسب مورد سؤال واقع خواهد شد و لذا علما و دانشمندن که خود را عاقل‌ترین افراد جامعه می‌دانند، بیشتر مورد سؤال قرار خواهند گرفت.

روایت دوم: قال مولینا و مقتدینا الإمام الباقر (ع): «لَا يَسْلَمُ‌ أَحَدٌ مِنَ‌ الذُّنُوبِ‌ حَتَّى‌ يَخْزُنَ‌ لِسَانَه‌»[3] .

امام باقر (ع) در روایت مذکور، فرموده است که هیچ کس از گناهان مصون نمی‌ماند مگر اینکه زبانش را کنترل کند.

خیلی از گناهان از طریق زبان صورت می‌گیرد، کما اینکه بسیاری از خیرات و برکات نیز از طریق زبان صورت می‌گیرد. صبح که انسان از خانه خارج می‌شود، ارتباط خود با دیگران را با زبانش شروع می‌کند، پس باید خیلی مواظب باشد که زبانش در چه مسیری می‌چرخد، در مسیر خدا به حرکت در می‌آید یا در مسیر شیطان و هوای نفس می‌چرخد، مثلاً مغازه‌دار ممکن است که با زبانش سر مشتری را کلاه بگذارد، عالِم ممکن است که با زبانش مطلبی را بگوید که فقط منافع شخصی خودش را تأمین کند، بنابراین، انسان باید حواسش جمع باشد که زبانش در کنترل او باشد تا مرتکب گناه و معصیت نشود. اینکه اولیاء الهی به سکوت سفارش کرده‌اند به همین خاطر است که انسان در پرتو سکوت مرتکب گناه نشود لذا انسان تا جایی که ممکن است نباید سخن بگوید، نه اینکه اگر در مجلسی وارد شد، از هر دری سخن به میان آورد و به دیگران اجازه سخن گفتن ندهد. در روایت آمده است: «مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ زَلَّ‌»[4] ؛ کسی که کلامش زیاد باشد، خواهد لغزید و لغزش‌هایش زیاد خواهد بود.

ادامه تفسیر آیه89: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَ كَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»[5] ؛ و هنگامى كه از طرف خداوند، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه‌هايى بود كه با خود داشتند و پيش از اين، به خود نويد پيروزى بر كافران مى‌دادند (كه با كمك آن، بر دشمنان پيروز گردند)، با اين همه، هنگامى كه اين كتاب و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او كافر شدند؛ لعنت خدا بر كافران باد!

یهودیان نسبت به پیامبر گرامی اسلام (ص) رفتاری دوگانه داشتند، آنان پیش از آنکه پیامبر اکرم (ص) به رسالت مبعوث شود، به امتیازات و ویژگی‌های رسول اکرم (ص) می‌بالیدند و از اینکه پیامبری خواهد آمد که همه سخنان حضرت موسی (ع) را تصدیق خواهد کرد احساس شعف می‌کردند و این را وجه قوّتی برای خود در مقابل کفار می‌دانستند و به خود نوید پیروزی بر کافران را می‌دادند، اما بعد از اینکه پیامبر اکرم (ص) به رسالت مبعوث شد و مردم را به پرستش خداوند یکتا دعوت کرد، نسبت به او کافر شدند و از درِ لجاجت وارد شدند و به مقابله با پیامبر (ص) برخاستند و اینها بدترین وجهِ برخورد با نعمت‌های الهی که شناخت نعمت و سپس حرکت بر خلاف مسیر آن است را در پیش گرفتند. وضعیت کسانی که نعمت را نمی‌شناسند و به عمد با آن مخالفت می‌کنند بهتر از کسانی است که طعم محبّت الهی را می‌چشند ولی نمک‌نشناسی می‌کنند و یهودیان، این‌گونه بودند، یعنی تا توانستند از نام پیامبر اکرم (ص)، در مقابل کفار استفاده کردند ولی بعد از اینکه پیامبر (ص) به رسالت مبعوث شد به جای اینکه قدردان این نعمت عظیم باشند، به مخالفت با پیامبر (ص) برخاستند. این نوع انکار و ناباوریِ نعمت‌های الهی بدترین شیوه کفر و ناسپاسی است و به همین خاطر خداوند متعال در آخر آیه مورد بحث (آیه89)، چنین کافرانی را از رحمت خود دور کرده و فرموده است که لعنت خدا بر کافران باد.

تفسیر آیه90: «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ»[6] ؛ ولى آنها در مقابل بهاى بدى، خود را فروختند كه به ناروا، به آياتى كه خدا فرستاده بود، كافر شدند و معترض بودند که چرا خداوند به فضل خويش، بر هر كس از بندگانش بخواهد، آيات خود را نازل مى‌كند؟! از اين رو به خشمى بعد از خشمى (از سوى خدا) گرفتار شدند و براى كافران مجازاتى خواركننده است.

خداوند متعال در آیه قبل (آیه89) روش نادرست برخورد یهودیان با قرآن را متذکّر شد و در آیه مورد بحث (آیه90)، از این گونه برخورد به فروختنِ گوهر نفس به بدترین بها تعبیر کرده است و فرموده است که اینان گوهر نفس خود را به بهای بدی فروختند و ریشه این برخورد را ستم و فزون‌خواهی یهودیان دانسته است.

خداوند متعال در ابتدای آیه مورد بحث (آیه90)، فرموده است که آنها (یهودیان) داد و ستد ناپسندی انجام دادند و جان‌های خودشان را در مقابل بهای بدی فروختند، مثل کسی که به بازار برود و سرمایه‌اش را بدهد و جنس بُنجل و بی‌ارزشی را بگیرد، یهودیان نیز شخصیت و عزت نفس خود را به بهای بی‌ارزشی فروختند. خداوند متعال در آیه دیگری نیز از رفتار یهودیان به خریدن زندگی دنیوی به بهای جهان ابدی، تعبیر کرده است و فرموده است: «أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَ لاَ هُمْ يُنْصَرُونَ»[7] ؛ اينها همان كسانند كه آخرت را به زندگى دنيا فروخته‌اند، از اين رو عذاب آنها تخفيف داده نمى‌شود و كسى آنها را يارى نخواهد كرد.

بنابراین، یهودیان آخرت خود را به دنیا فروختند، در صورتی که هیچ عاقلی سرای جاودانی و ابدی آخرت را به دنیای محدود و کم ارزش دنیوی نمی‌فروشد. بله! انسان در طول زندگی خود در حال داد و ستد است و در این معامله یا ضرر می‌کند و یا سود می‌برد و هنر این است که انسان بداند و متوجه باشد که چه چیزی را در مقابل چه چیزی از دست می‌دهد تا دچار خسران و ضرر نشود. در روایت آمده است: «الدُّنْيَا سُوقٌ‌ رَبِحَ‌ فِيهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُون»[8] ؛ دنیا به منزله بازاری است که عده‌ای سود برده‌اند و عده‌ای نیز دچار زیان و ضرر شده‌اند.

«الحمد لله رب العالمین»


[1] . محمد بن یعقوب، کلینی، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‌1، ص11، ح7.
[2] همان، ح3.
[3] حسن بن علی، ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص298.
[4] عبد الواحد بن محمد، تميمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص581.
[5] «البقرة»:89.
[6] همان:90.
[7] همان:86.
[8] حسن بن على، ابن شعبه حرّانى، تحف العقول، النص، ص483.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo