درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

1400/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تذکر اخلاقی: مقام متواضعین در نزد پروردگار

من وصایا رسول الله (ص) لعلی (ع): «يَا عَلِيُّ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْوَضِيعَ فِي قَعْرِ بِئْرٍ لَبَعَثَ‌ اللَّهُ‌ عَزَّ وَ جَلَ‌ إِلَيْهِ‌ رِيحاً تَرْفَعُهُ فَوْقَ الْأَخْيَارِ فِي دَوْلَةِ الْأَشْرَار»[1] .

رسول گرامی اسلام (ص) در روایت مذکور، به علی (ع) فرموده است که اى على! به خدا قسم كه اگر شخص فروتن در قعر چاهى باشد، خداوند عزّ و جلّ بادى مى فرستد تا او را در دولت بدكاران، در رأس نيكان قرار دهد.

منظور این است که انسانِ فروتن و متواضع، از جایگاه عظیم و والایی نزد خداوند متعال برخوردار است تا جایی که اگر در قعر چاه گرفتار شده باشد خداوند متعال گردبادی می‌فرستد تا او را بالا آورد، یعنی اگر انسانی که فروتن است در شرایط سختی قرار بگیرد، خداوند او را رُشد می‌دهد و بین مردم عزیز می‌کند و در دولتی که حاکمان ظلم حکومت می‌کنند او را به موقعیتی می‌رساند که بالاتر از جایگاه و منزلتِ أخیار و پاکان باشد.

بسیار مشاهده شده است که خداوند متعال افرادی را که کِبر و غرور در پیش گرفته بودند و در یک مقطعی، برای خودشان برو و بیایی داشتند و دیگران را به حساب نمی‌آوردند و برای آنان حرمت قائل نمی‌شدند، ذلیل کرده است و در همین دنیا از اوج به زیر کشیده شده‌اند، اما افرادی نیز بوده‌اند که در عین حال که از علم و موقعیت یا مال و ثروت برخوردار بوده‌اند، علم و موقعیتشان آنان را مغرور نساخته و فروتنی و تواضع پیشه کرده‌اند و خداوند متعال در همین دنیا آنان را عزّت داده است و وجودشان مایه برکت برای دیگران بوده است.

رسول اکرم (ص) فرموده است: «مَنْ‌ تَوَاضَعَ‌ لِلَّهِ‌ رَفَعَهُ‌ اللَّه»‌[2] ؛ هر کس که به خاطر خدا توضع کند، خداوند متعال او را بالا می‌برد.

بعضی افراد گاهی خودشان را پیش هر کس و ناکسی کوچک می‌کنند، در حالی که خداوند متعال این را نمی‌پسندد لذا انسان باید فقط به خاطر خداوند متعال تواضع پیشه کند و نباید به خاطر مطامع دنیوی خودش را در پیش هر کسی کوچک کند و خودش را ذلیل کند زیرا چنین تواضعی که بوی تملّق می‌دهد، مورد رضایت خداوند متعال نیست و تواضعِ ارزشمند، تواضعی است که به خاطر خداوند باشد.

خداوند نمی‌پسندد که مؤمن خود را به خاطر مال دنیا در مقابل دیگران کوچک و ذلیل کند و لذا انسان فقط باید در پیشگاه خداوند متعال خودش را کوچک نماید و فقط به درگاه خداوند متعال عرض نیاز کند و سعی کند که برای خداوند بندگی کند چرا که همان‌گونه که در روایات آمده است، کسی که بندگی خداوند متعال را به جای آورد، دیگران در مقابل او خضوع خواهند کرد.

خداوند متعال فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»[3] ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد (به خدا زيانى نمى‌رساند)، خداوند جمعيّتى را مى‌آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مى‌كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته ببيند) مى‌دهد و (فضل) خدا وسيع و خداوند داناست.

همچنین، فرموده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ...»[4] ؛ محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند... .

امیرالمؤمنین؛ امام علی بن ابیطالب (ع) نیز در مقابل دشمن، سرسخت بود و سُستی به خرج نمی‌داد، ولی در مقابل مستمندان و ضعیفان متواضعانه برخورد می‌کرد و صورتش را نزدیک آتش می‌برد و به خود نهیب می‌زند که این آتش را بچش تا از حال یتیمان و بینوایان غافل نشوی و دست به سر یتیم می‌کشد و از آنان طلب حلالیّت می‌کند. برای ایتام و مستمندان شبانه و مخفیانه شیر و غذا می‌برد و لذا وقتی مولای متقیان در بستر شهادت قرار گرفت و بچه‌های یتیم خبردار شدند که شیر برای زخم علی (ع) خوب است ظرف‌ها را پُر از شیر کردند و به درب خانه امیرالمؤمنین (ع) بردند.

ادامه تفسیر آیه91: «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ يَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[5] ؛ و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!» مى‌گويند: «ما به چيزى ايمان مى‌آوريم كه بر خود ما نازل شده است» و به غير آن، كافر مى‌شوند؛ در حالى كه حق است و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مى‌كند. بگو: «اگر [راست مى‌گوييد و به آياتى كه بر خودتان نازل شده، ايمان داريد]، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مى‌رسانديد؟!».

یکی از نکاتی که از این آیه شریفه و آیات قبل استفاده می‌شود، نژادپرستی یهودیان است زیرا آنها می‌گفتند که چرا پیامبر آخر الزمان از فرزندان اسماعیل است و از فرزندان اسحاق و از بنی‌اسرائیل نیست؟

برخود انحصارگرایانه بنی‌اسرائیل با حقیقت، سخیف‌ترین نوع برخورد با حقیقت است چون یهودیان، نژاد خود را برترین نژاد می‌دانند لذا همیشه حقیقت را نادیده می‌گیرند و در نتیجه، حقّ و حقیقت مخدوش می‌شود و معیارهای اصیل خود را از دست می‌دهد.

امام علی (ع) فرموده است: «لا تنظر إلى‌ من‌ قال‌ و انظر إلى ما قال»[6] ؛ به گوینده سخن نگاه نکن و به آنچه گفته می‌شود، نگاه کن.

منظور این است که انسان نباید کار داشته باشد که چه کسی سخن می‌گوید، بلکه باید به خودِ سخنی که گفته می‌شود نگاه کند، بنابراین محتوای سخن مهم است و باید مورد توجه قرار گیرد، هرچند که گوینده آن کلام اصلاً مسلمان نباشد.

متأسفانه در جامعه کنونی اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کند، در پاسخ امر و نهی کننده، می‌گویند که به تو مربوط نیست و نوعاً پرخاشگرایانه برخورد می‌کنند.

پی سخن حق باید پذیرفته شود و مورد قبول واقع شود از طرف هر شخصی که صادر شود زیرا حق در انحصار کسی نیست.

در اندیشه امام علی (ع) و همچنین در تعالیم سایر معصومین (ع) به پیروان آیین تشیّع توصیه شده است: «خُذُوا الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنَ‌ الْمُشْرِكِينَ»[7] ؛ حکمت را فرا بگیرید اگرچه از مشرکین باشد.

«الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ، فَحَيْثُمَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ضَالَّتَهُ فَلْيَأْخُذْهَا»[8] ؛ حکمت، گمشده مؤمن است هر جا، یکی از شما گمشده‌اش را پیدا کرد، پس آن را اخذ می‌کند.

امام علی (ع) به یکی از اصحاب خود به نام حارث بن هوط که امر بر او مشتبه شده بود و می‌گفت که یک طرف طلحه و زبیر هستند که در رکاب پیامبر (ص) بوده‌اند و یک طرف امیرالمؤمنین (ع) هست، فرموده است:

«إِنَّ الْحَقَ‌ وَ الْبَاطِلَ‌ لَا يُعْرَفَانِ‌ بِالنَّاسِ وَ لَكِنْ اعْرِفِ الْحَقَّ بِاتِّبَاعِ مَنِ اتَّبَعَهُ وَ الْبَاطِلَ بِاجْتِنَابِ مَنِ اجْتَنَبَه»[9] ؛ حق و باطل به مردم (و شخصيت افراد) شناخته نمى شوند، بلكه حق را به پيروی كسى كه از آن پيروى مى‌كند بشناس و باطل را به دورى كسى كه از آن دورى مى‌كند بشناس.

در جای دیگر آن حضرت فرموده است: «إِنَ‌ دِينَ‌ اللَّهِ‌ لَا يُعْرَفُ‌ بِالرِّجَالِ‌ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه»[10] ؛ دین خدا به اشخاص شناخته نمی‌شود، بلکه به نشانه حق شناخته می‌شود، پس حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی.

بنابراین، انسان باید دنبال شناخت حق باشد، بعد از اینکه حق را شناخت، ببیند چه اشخاصی در مدار حق‌اند و چه کسانی در مدار حق نیستند.

معنای جمله مذکور، این است که حق معیارهای ویژه خود را دارد که انسان باید آن معیارها را بشناسد و افراد و اشخاص را معیار تشخیص حق از باطل قرار ندهد، بلکه افراد را با حق بسنجند که اگر با معیارهای حق سازگاری داشتند از آنها پیروی کند و اگر با معیارهای حق سازگاری نداشتند از آنها پیروی نکند.

بنابراین، حق، معیارهای خاص خود را دارد که باید آن معیارها شناخته شوند و افراد و اشخاص معیار تشخیص حق از باطل قرار داده نشوند، بلکه افراد با شاخصه‌های حق سنجیده شوند.

یهودیان به دنبال حقی بودند که با مطامع آنها سازگار باشد لذا حق، آن چیزی بود که منافع آنان را تأمین می‌کرد. خداوند متعال فرموده است: «فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ* وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ»[11] ؛ امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مى‌كند و نعمت مى‌بخشد (مغرور مى‌شود و) مى‌گويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!»* و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مى‌گيرد (مأيوس مى‌شود و) مى‌گويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است!».

منظور، این است که از دیدگاه بعضی از انسان‌ها، خدایی خوب است که به او اکرام کند و به او نعمت دهد، ولی اگر به قصد امتحان، روزیش را تنگ کند، از خدا فاصله می‌گیرد.

نکته دیگری که باید به آن توجه شود این است که قرآن کریم، پشتوانه تورات حقیقی است و خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث (آیه 91 بقره)، یهودیان را به محاکمه کشیده است و فرموده است: «وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»؛ در حالى كه حق است و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مى‌كند. بگو: «اگر [راست مى‌گوييد و به آياتى كه بر خودتان نازل شده، ايمان داريد]، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مى‌رسانديد؟!».

خداوند متعال در آیه مذکور، فرموده است که قرآن حقی است که حقایق حلال، حرام و غیره در آن مطرح شده است و همه این حقایق در تورات حقیقی نیز وجود دارد.

علی (ع) فرموده است: «مَنْ‌ صَارَعَ‌ الْحَقَ‌ صَرَعَه»[12] ؛ هر کسی که با حق درافتد، حق او را بر زمین می‌زند.

اساساً سند موثقِ پاره‌ای از حقایق درباره حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) قرآن کریم است. خیلی از آیات قرآن درباره حضرت موسی (ع) است. قرآن، کتاب قصه و داستان نیست و علت اینکه از انبیاء الهی و اولیاء الهی سخن گفته است، این است که به بشر بفهماند که در مقابل هر حقّی، باطلی است. آنچه می‌تواند از شخصیت حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) دفاع کند، آیات قرآن است و اعتبار و حیثیّت یهودیان نیز از قرآن است و اگر قرآن نباشد، حیثیّت و اعتباری برای یهودیان نخواهد ماند.

«الحمد لله رب العالمین»


[1] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج‌15، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس و ما یناسبه، باب28، ص274، ح7.
[2] حسن بن على، ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص46.
[3] «المائدة»:117.
[4] «الفتح»:29.
[5] «البقرة»:91.
[6] عبد الواحد بن محمد، تميمى آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، ص744.
[7] علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‌2، ص97.
[8] کلینی، كافي (ط - دار الحديث)، ج‌15، ص399.
[9] شیخ طوسی، الأمالي (للطوسي)، ص134.
[10] شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج‌27، کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب10، ص135، ح32.
[11] «الفجر»:15.
[12] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص548، حکمت417.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo