درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

1400/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تذکر اخلاقی: پیامدهای توجه به دنیای دیگران

قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «إِيَّاكُمْ أَنْ تَمُدُّوا أَطْرَافَكُمْ إِلَى مَا فِي أَيْدِي أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَمَنْ مَدَّ طَرْفَهُ إِلَى ذَلِكَ طَالَ‌ حُزْنُهُ‌ وَ لَمْ يُشْفَ غَيْظُهُ وَ اسْتُصْغِرَ نِعْمَةُ اللَّهِ عِنْدَهُ فَيَقِلُّ شُكْرُهُ لِلَّه»[1] .

امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که برحذر باشید از اینکه نگاه طولانی خود را به آنچه که در دست فرزندان دنیاست متوجه کنید، پس کسی که نگاهش را به فرزندان دنیا طولانی کند [و در زندگی دیگران دقیق شود و به آن توجه کند] غم و اندوه او طولانی خواهد شد و خشمش فرو نخواهد نشست و نعمات خداوند را که نزدش هست، کوچک خواهد شمرد و در نتیجه، شکر او نسبت به خداوند متعال کم خواهد شد.

امام صادق (ع) در روایت مذکور، مطلبی را فرموده است که مورد ابتلای همه انسان‌هاست و راه‌هایی را بیان کرده‌اند که انسان برای رفع نیازهای خود آن راه‌ها را برود. اولین گام این است که انسان به خدا توجه پیدا کند که اگر انسان خدا را در نظر آرد و امورش را به او واگذارد، خدا نیز بهترین‌ها را برایش مقدر خواهد ساخت لذا انسان باید بر خدا تکیه کند و همه چیز را از خدا بخواهد و بر این دعا مداومت داشته باشد: «الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا»؛ یعنی خدایای من را به اندازه یک چشم برهم زدن به خودم واگذار مکن.

بارها عرض شده است که انسان معمولاً خداوند متعال را برای آخر کار و مرحله آخر می‌گذارد، یعنی وقتی همه راه‌ها را رفت و همه درها را زد و دست رد به سینه او زده شد، تازه به یاد خداوند می‌افتد، در صورتی که اگر در همان مرحله نخست، در خانه خداوند زده شود، خداوند متعال نیز امور را از طریق اسبابش برای او فراهم خواهد کرد. خداوند متعال در این عالَم اسبابی قرار داده است که از طریق این اسباب مسیر را بر بندگانش هموار می‌کند. خداوند متعال از هیچ یک از بندگانش غافل نیست و حتی ممکن است که دست و پای شخصی را بسته باشند و او را رها کرده باشند و خداوند پرنده یا حیوان دیگری را مأمور کند که برای آن شخص آب و غذا ببرد. خداوند متعال آن قدر رئوف و مهربان است که از لحظه‌ای که نطفه منعقد می‌شود تا زمانی که انسان به دنیا می‌آید و زندگی دنیوی خود را شروع می‌کند و تا زمانی که از دنیا می‌رود، همواره انسان را مشمول رحمت خود قرار می‌دهد و چون انسان به مواهب الهی توجه ندارد، خیلی از مواقع فکر می‌کند که مشکلش خود به خود حل شده است، در حالی که خداوند است که بر همه چیز آگاه است و اوست که وسیله رفع مشکلات را فراهم می‌آورد. خداوند متعال در آیات متعددی فرموده است: «...إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ»[2] . رسول گرامی اسلام (ص) فرموده است: «الْخَلْقُ‌ عِيَالُ‌ اللَّه‌»[3] . لذا با توجه به اینکه خلق، عِیال خداوند محسوب می‌شوند، خداوند متعال نسبت به همه بندگان و امورشان توجه کامل دارد و لحظه‌ای عنایتش را از بندگانیش برنمی‌دارد، لکن گاهی بنا بر مصالح و حکمت‌هایی که شخص از آنها غافل است، خواسته‌اش برآورده نمی‌شود و او فکر می‌کند که خداوند عنایتش را از او برداشته است، در حالی که مصلحت او در عدم برآورده شدن حاجتش است، ولی او نمی‌داند، مثل اینکه شخص دعا می‌کند که خداوند به او فرزند عنایت کند ولی غافل است که به مصلحت اوست که فرزند نداشته باشد چون چه بسا فرزندی به او داده شود و همان فرزند بلای جانش گردد. در بعضی از روایات آمده است که خداوند متعال نسبت به دعاهایی که در دنیا مستجاب نکرده است، در آخرت برای آن شخص دعا کننده پاداش قرار می‌دهد و وقتی بنده این را می‌شنود، می‌گوید ای کاش بقیه دعاهای من نیز مستجاب نمی‌شد و در عوض آن پاداش اخروی نصیبم می‌شد و در بعضی از روایات آمده است که خداوند متعال از بنده عذرخواهی می‌کند که در دنیا حاجتش برآورده نشده است.

با توجه به روایتی که در صدر عرایض از امام صادق (ع) نقل شد، فهمیده می‌شود که کسی که به جای توجه به خداوند متعال به زندگی دیگران توجه کند و در زندگی آنان دقیق شود، گرفتار چهار چیز خواهد شد؛

اول، اینکه غم و اندوهش زیاد خواهد شد زیرا زندگی خود را با دیگران مقایسه خواهد کرد و این مقایسه کردن ذهنش را درگیر خواهد کرد و تمام فکر و ذکر او زندگی دیگران و غصه خوردن بر آنچه که دیگران دارند و او ندارد، خواهد شد و لذا کلّ زندگی او را غم و اندوه فرا خواهد گرفت.

دوم، اینکه خشمش فرو نخواهد نشست، یعنی انسانی که مدام به زندگی دیگران توجه دارد، در عین حال که غم و اندوه سراغش خواهد آمد، نسبت به آنچه در دست دیگران است و او ندارد، خشمگین خواهد بود

سوم، اینکه نعماتی را که خداوند متعال به او عنایت کرده است، کوچک خواهد شمرد و دل‌مشغولی او نسبت به داشته‌های دیگران باعث خواهد شد که داشته‌های خود را فراموش کند و آنها را به حساب نیاورد.

چهارم، اینکه شکر او نسبت به آنچه خداوند به او عنایت کرده است، کم خواهد شد و همان‌گونه که سابقاً نیز اشاره شد، امام صادق (ع) در سفارشی که به یکی از اشخاص داشت، فرمود که مدام این ذکر را بخوان: «اللَّهُمَ‌ لَا تَجْعَلْنِي‌ مِنَ‌ الْمُعَارِينَ‌ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِير»[4] ؛ خدایا من را از معارین [که گاهی دین‌دار و گاهی بی‌دین می‌باشند و حزب باد هستند که باد از هر طرف بوزد آنان نیز در همان مسیر قرار می‌گیرند] قرار نده و من را از [پذیرش] تقصیر خارج نکن [، یعنی خودم را همیشه بدهکار بدانم و خودم را طلبکار ندانم].

لذا برای اینکه انسان نسبت به زندگی دیگران دچار حسرت نشود و بر آنچه دیگران دارند و او ندارند غصه نخورد باید همیشه در امور مادی به پایین‌تر از خودش نگاه کند و در امور اخروی به بالاتر از خود بنگرد تا همیشه خدا را بر داشته‌هایش شکر کند و نسبت به امور اخروی نیز اهتمام ورزد و تلاش بیشتری از خود نشان دهد.

سعدی می‌گوید که من کفش نداشتم و غصه من را فرا گرفته بود که کفش ندارم، از درب مسجدی عبور کردم، شخصی را دیدم که از زانو به پایین پا نداشت، با خود گفتم که ببین، تو فقط کفش نداری! ولی این شخص اصلاً پا ندارد تا کفش بپوشد.

بنابراین، انسان باید به مسائل معنوی و اخروی توجه کند و خیلی به امور مادی نپردازد. حضرت فاطمه زهرا (ص) فرموده است: «مَنْ‌ أَصْعَدَ إِلَى‌ اللَّهِ‌ خَالِصَ‌ عِبَادَتِهِ‌ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»[5] ؛ هر کس که عبادت خالصش را به سوی خدا بالا فرستد، خداوند متعال برترین مصالحش را به سوی او پایین فرستد.

ابوذر غفاری گفته است که پیامبر اکرم (ص) به من فرمود که به پایین‌تر از خودم نگاه کنم و به بالاتر از خودم نگاه نکنم: «أَنْ أَنْظُرَ إِلَى‌ مَنْ‌ هُوَ دُونِي وَ لَا أَنْظُرَ إِلَى‌ مَنْ‌ هُوَ فَوْقِي»[6] .

ادامه تفسیر آیه91: «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا وَ يَكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[7] ؛ و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!» مى‌گويند: «ما به چيزى ايمان مى‌آوريم كه بر خود ما نازل شده است» و به غير آن، كافر مى‌شوند؛ در حالى كه حق است و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مى‌كند. بگو: «اگر [راست مى‌گوييد و به آياتى كه بر خودتان نازل شده، ايمان داريد]، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مى‌رسانديد؟!».

انبیاء الهی در پنج ویژگی اشتراک نظر دارند و این پنج اصل در میان یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر مشترک بوده است. انبیاء الهی یک دعوت خاص داشته‌اند و یک دعوت عمومی داشته‌اند که همه پیامبران الهی در این دعوت عمومی شریک‌اند.

اصل اول، بر اساس تعالیم رسولان الهی، اولین اصل مشترک بین همه پیامبران، حفظ دین و دیانت انسان‌هاست. پس اولین دغدغه همه پیامبران الهی دین و دیانت انسان، یعنی ایجاد رابطه بین خلق و خالق است، به این معنا که پیامبر الهی خود را در مقابل مردم مسئول می‌دانند. پیامبران الهی حافظ دیانت مردم در جامعه می‌باشند لذا همیشه نگران مردم‌اند. خداوند متعال فرموده است: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ»[8] ؛ به يقين، رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنج‌هاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!

«حریص علیکم»، به این معناست که پیامبر برای هدایت مردم حرص می‌خورد تا جایی که خداوند فرمود: «طه* مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»[9] ؛ طه* ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى!

لذا زمانی که مشرکین به پیامبر (ص) سنگ می‌زدند و جسارت می‌کردند، آن حضرت (ص) نفرین نکرد، بلکه فرمود: «اللَّهُمَ‌ اهْدِ قَوْمِي‌ فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُون»[10] ؛ خدایا قوم من را هدایت کن، همانا آنان جاهل‌اند و نمی‌دانند [یعنی جسارتشان به من از روی جهلشان است].

پیامبران در مقابل کفار، همه سختی‌ها را به جان می‌خریدند و دغدغه آنها هدایت مردم بود، تا جایی که کفار به پیامبر (ص) پیشنهاد دادند که به کار هم کار نداشته باشیم، یک سال ما خدای تو را می‌پرستیم و یک سال تو بت‌های ما را پرستش کن، ولی پیامبر (ص) زیر بار نرفت و سوره کافرون نازل شد: «قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ* لاَ أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ* وَ لاَ أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ* وَ لاَ أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ* وَ لاَ أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ* لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ»[11] ؛ بگو: اى كافران!* آنچه را شما مى‌پرستيد من نمى‌پرستم!* و نه شما آنچه را من مى‌پرستم مى‌پرستيد* و نه من هرگز آنچه را شما پرستش كرده‌ايد مى‌پرستم* و نه شما آنچه را كه من مى‌پرستم پرستش مى‌كنيد* (حال كه چنين است) آيين شما براى خودتان، و آيين من براى خودم!.

پیامبران الهی با هر گونه انحراف مبارزه می‌کردند و به تعبیر مرحوم شهید مطهری (ره)، پیامبران الهی مزاج‌گویی نمی‌کردند، یعنی

بر اساس خوشایند و پسندِ مردم سخن نمی‌گفتند، بلکه آنچه حق بود را می‌گفتند و آنهایی که هدایت‌پذیر بودند، هدایت می‌شدند.

اینکه خداوند متعال فرموده است: «... فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ...»[12] ، به این معنا نیست که خداوند متعال از ابتدا آنان را گمراه می‌کند، بلکه منظور این است که چون آنان به هدایت اولیه [«قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»[13] ؛ گفت: «پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده، داده؛ سپس هدايت كرده است!»] پاسخ نداده‌اند، خداوند متعال مسیر را برای آنان هموار نمی‌کند.

اصل دوم، حفظ جان انسان‌هاست. جان انسان‌ها برای پیامبران الهی بسیار مهم بوده است لذا تلاش می‌کرده‌اند که مردم هدایت شوند و جانشان حفظ شود و در راه حفظ جان انسان‌ها از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کرده‌اند و زمانی که می‌دیدند که جان انسانی در خطر است، برای نجات او تلاش می‌کردند، گرچه هم‌کیش و هم‌آئیین با آنها نبودند. امام علی (ع) فرموده است: «لَا تَكُونَنَ‌ عَلَيْهِمْ‌ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق‌»[14] ؛ مبادا براى آنان چون جانور درنده‌اى باشى كه خوردنشان را غنيمت دانى زيرا كه مردم دو دسته اند؛ يا برادر دينى تو هستند و يا هم‌نوع تو می‌باشند.

شعار پیامبران الهی، شعر ذیل بوده است:

خلق، همه یکسره نهال خدایند هیچ، نه بَرکن تو زین نهال و نه بشکن

اصل سوم، حفظ عقل انسان‌هاست. برای پیامبران الهی مهم بوده است که انسان‌ها در مسیر عقلانیت حرکت کنند لذا با هر چیزی که تهدید کننده عقل انسان‌ها بوده است، مقابله می‌کرده‌اند. انبیاء الهی معتقد بودن که اگر انسان‌ها عاقل باشند، پیامبری آنان معنا پیدا خواهد کرد وگرنه حکومت و هدایت‌گری نسبت به کسانی که عقلشان را از دست داده باشند، خیلی مهم نیست. هنر انبیاء الهی این است که با افراد عاقل طرف باشند. شخصی خدمت پیامبر (ص) آمد و گفت که دو ماه به من مهلت دهید تا در رابطه با دین تحقیق کنم، آن حضرت (ص) فرمود که به نظر می‌رسد که دو ماه کم باشد، چهار ماه خوب است. هدف این بوده است که پذیرش دین بر اساس عقلانیت باشد، نه اینکه دین را سطحی بپذیرد و سطحی نیز برود. امام صادق (ع) فرموده است: «مَنْ‌ دَخَلَ‌ فِي‌ هَذَا الدِّينِ‌ بِالرِّجَالِ‌ أَخْرَجَهُ مِنْهُ الرِّجَالُ كَمَا أَدْخَلُوهُ فِيهِ وَ مَنْ دَخَلَ فِيهِ بِالْكِتَابِ وَ السُّنَّةِ زَالَتِ الْجِبَالُ قَبْلَ أَنْ يَزُولَ»[15] ؛ یعنی کسانی که دینشان از طریق سخنان دیگران پذیرفته باشند با سخن دیگری دینشان را از دست خواهند داد، اما کسانی که از طریق تعقّل و تحقیق و از طریق کتاب و سنّت دین خود را انتخاب کرده باشند، کوه‌ها از بین خواهند رفت، ولی دین آنان باقی خواهد بود.

«الحمد لله رب العالمین»


[1] محدث نورى، . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌12، ص310؛ جامع احادیث الشیعة، ج16، ص52
[2] «العنکبوت»:62.
[3] . كلينى، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‌2، ص164.
[4] همان، ص579.
[5] علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‌68، ص184.
[6] شیخ صدوق، الخصال، ج‌2، ص345.
[7] «البقرة»:91.
[8] «التوبة»:128.
[9] «طه»:1و2.
[10] علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‌20، ص117.
[11] «الکافرون»:1-6.
[12] «فاطر»:8.
[13] «طه»:50.
[14] نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص427، نامه53.
[15] علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‌2، ص105.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo