< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

1400/03/19

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمين و صلي‌الله علي محمد و آله الطاهرين و اللعن علي اعدائهم اجمعين»

تذکر اخلاقی: دردِ گناه، دردناکترین دردها

روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام علی بن ابیطالب (ع): «لَا وَجَعَ‌ أَوْجَعُ‌ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ لَا خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ وَ كَفَى بِمَا سَلَفَ تَفَكُّراً وَ كَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً»‌[1] .

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) در روایت مذکور، فرموده است که هیچ دردى، دردناک‌تر از گناه، براى دل نیست و هیچ ترسى سخت‌تر از مرگ نیست و گذشته، براى اندیشیدن (و عبرت گرفتن) بس است و مرگ، براى اندرز دادن، کافى است.

اولین موردی که امام علی (ع) در روایت مذکور، به آن اشاره کرده است، این است که هیچ دردی، دردناک‌تر از گناه، برای قلب نیست.

قلب انسان گاهی بیمار می‌شود که انسان با مراجعه به پزشک، آن را درمان می‌کند، لکن گاهی درد جسمی بر قلب عارض نمی‌شود، بلکه درد گناه بر قلب انسان عارض می‌شود که این درد از همه دردها، دردناکتر است. راه درمان درد ظاهری این است که انسان به پزشک مراجعه می‌کند و با مصرف دارو یا در بعضی موارد، با انجام عمل و امثال آن، درد خود را درمان می‌کند، اما درمان درد باطنی که بر قلب انسان عارض می‌شود- منظور، از قلب، قلبی که در سینه قرار دارد، نیست- به مراتب سخت‌تر از درمان دردِ ظاهری است زیرا با هر گناهی که انسان انجام می‌دهد یک نقطه سیاهی در قلب او ایجاد می‌شود که اگر انسان بعد از ارتکاب گناه، پشیمان شود و توبه کند، آن سیاهی برطرف می‌شود، ولی اگر توبه نکند و دوباره گناه کند، آن سیاهی بیشتر می‌شود، لکن اگر پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه‌اش را می‌پذیرد، اما اگر انسان همه خط قرمزها را رد کند و پشت سر هم گناه کند تا همه قلب او را سیاهی گناه فرا گیرد و یک نقطه سفیدی در قلبش باقی نماند، راه هدایت بر او بسته می‌شود و چیزی جز خسران و بدبختی نصیبتش نخواهد شد. بنابراین، انسان برای درمان درد باطنی که بر قلبش عارض شده است باید از گناهانی که مرتکب شده است، پشیمان شود و به درگاه خداوند متعال روی آورد و توبه کند. کسانی که بر اثر گناه، دچار قساوت قلب شده باشند، تحت تأثیر موعظه قرار نمی‌گیرند و اندرز و نصیحت در آنان اثر نمی‌گذارد. خداوند متعال فرموده است: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»[2] ؛ به يقين، گروه بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم؛ آنها دلها [عقلها]يى دارند كه با آن (انديشه نمى‌كنند و) نمى‌فهمند و چشمانى كه با آن نمى‌بينند و گوش‌هايى كه با آن نمى‌شنوند، آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراه‌تر! اينان، همان غافلانند (چرا كه با داشتن همه‌گونه امكاناتِ هدايت، باز هم گمراهند)!.

دومین موردی که امام علی (ع) در روایت مذکور، به آن اشاره کرده است، این است که هیچ ترسی از مرگ، ترسناک‌تر نیست.

موارد زیادی، مثل، تصادف، خراب شدن خانه، مریضی سخت، فوت بستگان و امثال آن در زندگی انسان پیش می‌آیند که برای انسان ترس، وحشت و نگرانی ایجاد می‌کنند، لکن هیچ‌کدام ترسناک‌تر از مرگ نیستند. ترس از مرگ، به این خاطر است که انسان نگران است که چطور با دست خالی از این دنیا به عالَم دیگر کوچ کند، به خصوص اگر هیچ کار نیک و خیری در پرونده عمل انسان نباشد و جز گناه و معصیت چیزی در پرونده‌اش نباشد که در این صورت ترس او از مرگ بیشتر خواهد بود. در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که شخصی از امام حسن مجتبی (ع) سؤال کرد که چرا از مرگ بدمان مى‌آيد و آن را دوست نداريم؟ آن حضرت (ع) در پاسخ فرمود که زيرا شما آخرت خود را خراب كرده و دنيايتان را آباد ساخته ايد، از اين رو منتقل شدن از محلّ آباد به ويرانه را، دوست نداريد [مَا بَالُنَا نَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ لَا نُحِبُّهُ؟ قَالَ: فَقَالَ الْحَسَنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: «إِنَّكُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَكُمْ وَ عَمَرْتُمْ دُنْيَاكُمْ فَأَنْتُمْ‌ تَكْرَهُونَ‌ النُّقْلَةَ مِنَ‌ الْعُمْرَانِ‌ إِلَى‌ الْخَرَابِ»[3] ‌].

سومین مورد، این است که گذشته، برای درس گرفتن و عبرت گرفتن، بس است. انسان باید در آنچه از عمرش گذشته است، تفکر کند و از آن عبرت بگیرد و توجه به گذشته را چراغ راه آینده خود قرار دهد و برای باقیمانده عمرش برنامه‌ریزی درستی داشته باشد و از آن استفاده صحیح را ببرد.

چهارمین مورد، این است که مرگ برای اندرز دادن، کافی است. انسان از مرگ دیگران باید پند بگیرد و بداند که دیر یا زود نوبت او نیز فرا خواهد رسید و در این دنیا ماندگار نخواهد بود، پس خوب است که توشه‌ای برای عالَم بعد از مرگ خود ذخیره کند تا دست خالی به سرای ابدی کوچ نکند، چرا که در آن دنیا هیچ چیزی غیر از عمل انسان به او نفع نخواهد رساند، چنانکه خداوند متعال فرموده است: «يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ* إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»[4] .

در وصایای لقمان حکیم به پسرش آمده است که فرمود که پسرم دو چیز را فراموش نکن؛ اول، اینکه خدا را فراموش نکن و دوم، اینکه مرگ را فراموش نکن و دو چیز را فراموش کن؛ اول، اینکه اگر به کسی خوبی کرده‌ای، آن خوبی را فراموش کن و دوم، اینکه اگر کسی به تو بدی کرده است، بدی او را فراموش کن.

بنابراین، انسان همان‌گونه که برای یک مسافرت کوتاه در عالَمِ دنیا، بار سفر می‌بندد و توشه برمی‌دارد باید برای مسافرتِ طولانی آخرت نیز توشه بردارد و بلکه سفر طولانی آخرت توشه بیشتری را می‌طلبد چرا که هر آن ممکن است که ملک الموت، برای قبض روح انسان سراغش بیاید و وقت رفتنش باشد لذا باید خود را برای چنین سفری طولانی آماده کند. امام علی (ع) فرموده است: «فَإِنَّ أَمَامَكُمْ‌ عَقَبَةً كَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَيْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا»[5] ؛ همانا جلو شما گردنه‌ ناهموار و منزل‌هاى ترس‌آور هولناك است (سختي‌هاى مرگ و گرفتارى قبر و عالم برزخ و مواقف بازپرسى روز رستخيز را در پيش داريد) كه از وارد شدن و توقّف در آنها ناگزيريد.

ادامه تفسیر آیه87: «وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ»[6] ؛ ما به موسى (ع) كتاب (تورات) داديم و بعد از او، پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم و به عيسى بن مريم (ع) دلايل روشن داديم و او را به وسيله روح القدس تأييد كرديم. آيا چنين نيست كه هر زمان، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبر كرديد (و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد)، پس عده‌اى را تكذيب كرده و جمعى را به قتل رسانديد؟!

خداوند متعال در رابطه با بعثت و پشت سر هم فرستادن پیامبران، فرموده است: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَى كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لاَ يُؤْمِنُونَ»[7] ؛ سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم، هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مى‌آمد، او را تكذيب مى‌كردند، ولى ما اين امّت‌هاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمى‌آورند!

امیرالمؤمنین امام علی (ع) نیز در نهج‌البلاغه، در تشریح هدف بعثت پیامبران الهی فرموده است: «فَبَعَثَ‌ فِيهِمْ‌ رُسُلَهُ‌ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول»‌[8] ؛ پس [خداوند] رسولان خود را در ميان آنان برانگيخت و پيامبرانش را پياپى به سوى ايشان فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد الهى را كه در فطرتشان نهاده است، بگزارند و نعمت فراموش شده او را به يادشان آورند و با رساندن پيام الهى حجّت را بر آنان تمام كنند و گنجينه‌هاى نهفته خِردهايشان را در پرتو تعلیماتشان آشکار سازند. پس طبق کلام امام علی (ع)، فلسفه آمدن پیامبران الهی در اعصار و قرون مختلف، یادآوری نعمت‌های الهی و درخواست ادای پیمان فطرت بوده است، یعنی پیامبران الهی آمده‌اند که آن پیمانی که خداوند متعال با بندگان بسته است را یادآوری کنند که بندگان باید تابع اوامر الهی باشند و اینکه بعد از هر پیامبری، پیامبر دیگری می‌آمده است، به این خاطر بوده است که زحمات پیامبر قبلی هدر نرود و فراموش نشود.

اما بعد از پیامبر گرامی اسلام (ص) ارسال رُسل متوقف شد و امامان معصوم (ع) همان نقش پیامبران را ایفا کردند و احکام و قوانین الهی را تبلیغ کردند و در زمان غیبت امام زمان (عج) نیز هرچند که نور آن امام عزیز پرتو افکن است و انسان‌ها از پرتوهای نور وجودی ایشان بهره‌مند می‌شوند، لکن استمرار حرکت امامت بر دوش علما و صُلحا نهاده شده است و علما و صلحا مبلغان دین الهی می‌باشند تا زمانی که عصر ظهور حضرت حجة بن الحسن (عج) فرا برسد.

سؤال: مقصود از روح القُدُس چیست؟

پاسخ: مفسران در رابطه با روح القُدس تفسیرهای گوناگونی ارائه کرده‌اند؛

اول، اینکه بعضی گفته‌اند که مقصود از روح القُدس، جبرئیل است، یعنی خداوند متعال به وسیله جبرئیل، حضرت عیسی (ع) را تأیید کرده است. بنا بر این معنی، معنای آیه مورد بحث، چنین خواهد بود که خداوند متعال حضرت عیسی (ع) را به وسیله جبرئیل تأیید کرده است. شاهد این قول، این آیه شریفه است: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ»[9] ؛ بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت به حقّ نازل كرده تا افراد با ايمان را ثابت قدم گرداند و هدايت و بشارتى است براى عموم مسلمانان!

اما دلیل اینکه به جبرئیل، روح القُدس گفته می‌شود، این است که جنبه روحانیت در فرشتگان، مسأله روشنی است لذا اطلاق کلمه روح بر آنان صحیح است چون بُعد روحانی و معنوی دارند و اضافه روح به القُدس، به قداست و پاکی فوق‌العاده جبرئیل اشاره دارد، بنابراین، جبرئیل، هم بُعد روحانی دارد و هم بُعد قدسی و پاکی دارد.

دوم، اینکه بعضی دیگر از مفسران معتقدند که روح القُدُس، همان نیروی غیبی است که حضرت عیسی (ع) را تأیید کرده است و حضرت عیسی (ع) با همان نیروی مرموز الهی مردگان را به فرمان خداوند متعال زنده می‌کرد و مریض‌ها را شفا می‌داد. البته این نیروی غیبی به صورت ضعیف‌تر در همه مؤمنان با تفاوت درجات ایمان وجود دارد و گاهی کارهایی از افراد مؤمن سر می‌زند که موجب تعجب دیگران می‌شود و این به خاطر پیوستگی و ارتباطی است که شخص با خداوند متعال دارد و امدادهای الهی چنین انسانی را در انجام کارهای سخت و مشکل، کمک می‌کند. بنابراین، امدادهای غیبی شامل حال پیامبران الهی، اولیاء الله و بندگان مؤمن می‌شود و در خیلی از موارد این امداد غیبی باعث می‌شود که انسان گرفتارِ گناه نشود. در حدیث آمده است که امام رضا (ع) بعد از خواندن اشعار دعبل خزاعی، فرمود: «يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى لِسَانِكَ بِهَذَيْنِ الْبَيْتَيْن»[10] ‌؛ ای دعبل خزاعی این روح القدس بود که این دو بیت را بر زبان تو جاری کرد. این تعبیر، کنایه از امداد غیبی دارد.

سوم، اینکه بعضی دیگر از مفسران نیز روح القُدُس را به معنای انجیل تفسیر کرده‌اند و گفته‌اند که منظور این است که خداوند متعال، حضرت عیسی (ع) را به کتاب انجیل تأیید کرده است.

به نظر می‌رسد که دو تفسیر اولی که ارائه شد، صحیح‌تر باشند.

«الحمد لله رب العالمین»


[1] . محمد بن یعقوب، کلینی، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‌2، ص275.
[2] «الأعراف»:179.
[3] علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط– بيروت)، ج‌6، ص129.
[4] «الشعراء»:68 و 89.
[5] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص321، خطبه204.
[6] «البقرة»:86.
[7] «المؤمنون»:44.
[8] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص43، خطبه1.
[9] «النحل»:102.
[10] علامه مجلسی، بحارالأنوار (ط- بیروت)، ج49 ص237.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo