< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

99/10/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تفسیر سوره «بقره»/ تفسیر آیه 84/-

 

تذکر اخلاقی: انواع صبر و ذکر

 

قال مولینا و مقتدینا امیرالمؤمنین الإمام علی بن ابیطالب (ع): «الصَّبْرُ صَبْرَانِ؛‌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وَ أَحْسَنُ مِنْ ذَلِكَ الصَّبْرُ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ الذِّكْرُ ذِكْرَانِ؛ ذِكْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ حَسَنٌ جَمِيلٌ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْكَ فَيَكُونُ ذَلِكَ حَاجِزاً»[1] .

مولا امیرالمؤمنین امام علی (ع) در روایت مذکور، فرموده است که صبر دو نوع است که رتبه یکی از دیگری بالاتر است؛

اول، صبر بر مصیبت است، مثل اینکه داغ پدر، مادر، فرزند و غیره به انسان می‌رسد و او بر آن مصیبتی که به او رسیده است، صبر می‌کند. هنر انسان این است که در هنگام مواجه شدن با مصیبت صبر کند، چنین صبری از منظر امام علی (ع) نیکو و زیباست. خانواده محترم شهدا بر داغ فرزندان خود صبر کرده‌اند چون می‌دانند که فرزندشان جانش را در راه خدا داده است و خداوند متعال در مقابل صبر آنها به آنان پاداش و اجر عنایت می‌کند. پس صبر بر مصیبت زیبا و نیکو است چرا که طبع انسان این‌گونه است که در مواجه با مصائب از خود بی خود می‌شود و تحمل مصیبت برای او خیلی سخت می‌شود لذا اگر انسان بتواند در برابر مصیبتی که به او می‌رسد صبر کند از اجر زیادی برخوردار می‌شود، بنابراین، صبر بر داغ از دست دادن فرزندی که در راه خدا شهید شده است، در عین حال که سخت است، لکن بسیار زیباست و علاوه بر اینکه از اجر بسیاری نزد خداوند متعال برخوردار است، فرزند شهیدش فردای قیامت می‌تواند او را شفاعت کند. اصحاب حضرت اباعبدالله الحسین (ع) چون یقین داشتند که بعد از شهادت به چه مقامی خواهند رسید در شب عاشورا خوشحال بودند و منتظر بودند که زودتر شب به صبح برسد و وارد کارزار با دشمن بشوند و شهد شیرین شهادت را بچشند و با اینکه از قبل می‌دانستند که به شهادت خواهند رسید ولی بر این مصیبت صبر کردند و شهادت را به جان خریدند و در مقابل از اجر و پاداش بسیاری بهره‌مند شدند. همچنین، حضرت زینب (س) بر تمام مصائبی که در روز عاشورا و بعد از آن بر او وارد شد، صبر کرد و کلام او که در مقابل دشمن فرمود: «مَا رَأیتُ اِلّا جَمِیلاً»[2] حاکی از عظمت روح آن حضرت (س) می‌باشد که انسان اگر روحش عظمت پیدا کند همانند کوه در مقابل سختی‌ها می‌ایستد.

دوم، صبر بر محرمات الهی است. امام علی (ع) فرموده است که زیباتر از صبر در مقابل مصائب، صبر در برابر آنچه است که خداوند متعال بر انسان حرام کرده است. انسان در مواجه با گناه می‌تواند از خودش دو عکس‌العمل نشان دهد؛ اول، اینکه شیفته آن گناه شود و در باتلاق گناه گرفتار شود. اگر انسان شیفته گناه شود در دام شیطان و نفس امّاره گرفتار خواهد شد و زندگی او رشدیافته و کمال‌یافته نیست. دوم، این است که انسان در مواجهه با گناه بفهمد که آن عمل، حرام است و لذا از آن چشم بپوشد چرا که بنده‌ای که ادعای عبودیت و بندگی خدا را دارد از انجام چیزی که از طرف خداوند متعال منع شده است و مورد نهی قرار گرفته است، خودداری می‌کند لذا صبر در برابر گناه از صبر بر مصیبت زیباتر است. بنابراین، اگر انسان در مواجهه با صحنه گناه صبر پیشه کند و بگوید که خدایا من به خاطر دسترسی به آنچه تو بر من حلال کرده‌ای بر این گناه صبر می‌کنم، مطمئن باشد که خداوند متعال عنایت خود را در حق او تمام خواهد کرد و هم در زندگی دنیوی خود به خواسته حلال خود خواهد رسید و هم در آخرت از نعمات و پاداش‌های الهی بهره‌مند خواهد شد. بنابراین، صبر در مقابل محرمات الهی بسیار ارزشمند است و موجب کمال انسان خواهد شد.

امیرالمؤمنین امام علی (ع) در ادامه روایت فرموده است که ذکر، دو نوع است؛

اول، ذکر و یاد خداوند متعال در هنگام مصائب و مشکلات است. خداوند متعال فرموده است: ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[3] . انسان مؤمن، وقتی مصیبتی به او می‌رسد، مثلاً اگر فرزندش را از دست بدهد، خدا را یاد می‌کند و می‌گوید که او امانت الهی بوده است که اکنون خداوند او را به سوی خود برده است و لذا در چهره او آثاری از مصیبت دیده نمی‌شود.

دوم، ذکر و یاد خدا در هنگامی است که انسان در معرض گناه قرار می‌گیرد و زمینه گناه کردن برای او فراهم است که این ذکر از ذکر در هنگام مصیبت أفضل است. انسانی که وقتی در معرض گناه قرار می‌گیرد، خدا را یاد می‌کند، یاد خدا باعث می‌شود که از گناه دوری کند و در برابر گناه، برای او مانع ایجاد می‌کند لذا گناه نمی‌کند. خداوند متعال در قرآن فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾ [4] ؛ پرهيزگاران هنگامى كه گرفتار وسوسه‌هاى شيطان شوند، به ياد (خدا و پاداش و كيفر او) مى‌افتند و (در پرتو ياد او، راه حق را مى‌بينند و) ناگهان بينا مى‌گردند. بنابراین، یاد خدا کردن در هنگام گناه باعث می‌شود خداوند متعال در آخرت برای انسان به نحو احسن جبران و تدارک کند.

ادامه تفسیر آیه 84: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴾[5] ؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

نکته مهمی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، حرمت جان انسان‌ها در پیشگاه الهی است. همان‌گونه که در جلسه گذشته عرض شد، میثاقی که در این آیه به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‌های سلبی که خداوند متعال از انسان گرفته است این است که خون یکدیگر را نریزید.

«تسفکون» از ریشه «سفک» به معنای ریختن معایعات است، اما بیشتر در رابطه با ریختن خونی که به ناحق باشد، به کار می‌رود بنابراین، اگر کسی خونِ آدم‌کش و قاتل را که به کشتن مردم اقدام کرده است، بریزد، «سفک الدم» بر آن اطلاق نمی‌شود زیرا سفک در مورد خونی که به ناحق ریخته شود به کار می‌رود، همچنین، به کسی که به مقتضای شغل خود حیوانات را ذبح می‌کند، سفّاک و خون‌ریز گفته نمی‌شود، پس سفّاک در رابطه با ظالمان طول تاریخ که خون مظلومین را به ناحق ریخته‌اند به کار می‌رود.

واژه «دماء» جمع دم است. اصل آن «دمی» به فتح دال و سکون میم بوده است زیرا در زبان عرب ریشه کلمه کمتر از سه حرف نیست لذا اصل دم، دمی بوده است ک حرف سوم آن حذف شده و به «دم» تبدیل شده است.

مراد خداوند متعال در آیه مذکور که فرموده است که خون‌های خود را نریزید، فقط خودکشی نیست بلکه فراتر از آن، مورد نظر است. نزد معتقدان به تمام شرایع و مکاتب الهی، بین خودکشی و دیگرکشی تفاوتی نیست، پس معنای اینکه خون‌های خود را نریزید وسیع‌تر از خودکشی است که دیگرکشی را نیز شامل می‌شود، بنابراین منظور از آیه مذکور این است که دیگران را نیز به منزله نفس خود حساب کنید و خون آنها را نریزید چون هم در خودکشی و هم در دیگرکشی، نفسی از میان می‌رود و کشتن نفس ممنوع است چه کشتن نفس خود باشد و چه کشتن نفس دیگری و همان محرومیتی که در قتل دیگری است در قتل خودِ انسان نیز وجود دارد. خداوند متعال در آیه مذکور از واژه «سفک» استفاده کرده است و در استعمالات عرب مشاهده نشده است که از واژه «سفک» برای ریختن خونِ خود استفاده شود، بلکه نوعاً واژه «سفک» برای ریختن خون دیگران به کار برده می‌شود لذا از این آیه شریفه این گونه برداشت می‌شود که خداوند فرموده است که خون یکدیگر را نریزید و یکدیگر را نکشید چرا که جان انسان‌ها نزد خداوند محترم است و لذا خداوند فرموده است: ﴿وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً﴾[6] ؛ و هر كس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است؛ در حالى كه جاودانه در آن مى‌ماند و خداوند بر او غضب مى‌كند و او را از رحمتش دور مى‌سازد و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.

اگر کسی از روی عمد دیگری را به قتل برساند، آتش قهر الهی در انتظار او خواهد بود. در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است که روایت ذیل از آن جمله است؛

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ أَنَّهُ سُئِلَ عَمَّنْ قَتَلَ نَفْساً مُتَعَمِّداً، قَالَ: جَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ»[7] ؛ از امام صادق (ع) درباره کسی که از روی عمد شخصی را بکشد، سؤال شد، آن حضرت (ع) فرمود که جزای او جهنّم است.

نکته مهم دیگری که در آیه مورد بحث (آیه84) به آن اشاره شده است، این است که از دیگران با ضمیر «کم» تعبیر شده است و خداوند فرموده است: ﴿لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ﴾. مقصود این است که خون دیگران را نریزید، اما اینکه ضمیر «کم» به کار رفته است [، کما اینکه در موارد مختلفی در قرآن نیز این ضمیر به کار رفته است] حاکی از این است که خداوند می‌خواهد انسان‌ها را در عالم دنیا به وحدت فرا بخواند و به انسان‌ها بفهماند که شما از هم جدا نیستید، بنابراین، اگر دیگری را به قتل رساندی مثل این است که خودت را کشته‌ای. یک قاعده عقلی نیز به این مضمون وجود دارد که عبارت است از «الإتصال مساوقٌ للوحدة»؛ پیوستگی اجزاء مساوی وحدت است [، کما اینکه به خانه با وجود اتاق‌های متعددی که دارد یک منزل گفته می‌شود]. بالاترین و زیباترین این اتصال‌ها، یکی دانستن اتصال انسانی و تشکیل جامعه واحد بشری است.

سعدی گفته است:

بنی آدم اعضای یکدیگرند     که در آفرینش ز یک گوهرند

این اتصال برگرفته از خطاب‌های خداوند در قرآن است که با خطاب‌های «یا بنی آدم» و «یا ایها الناس»، انسان را مورد خطاب قرار داده است؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى...﴾[8] یا فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً...﴾[9] .

اوج زیبایی این اتصال زمانی است که جامعه به یک وحدت فکری و اعتقادی دسترسی پیدا کند که آن موقع است که شایستگی خطاب ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...﴾[10] را پیدا می‌کند. در قرآن در موارد متعددی با لفظ «کم» به رعایت حقوق دیگران توصیه شده است که آیه ذیل از آن موارد است؛

﴿...وَ لاَ تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ...[11] ؛ یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید. معنای این آیه این نیست که از خودتان عیب‌جویی نکنید، بلکه معنایش این است که از دیگران نیز که همانند شما هستند عیب‌جویی نکنید. پس در نگاه قرآن، همان‌گونه که هیچ کس به خودش آزار نمی‌رساند و از خودش عیب‌جویی نمی‌کند و خون خودش را نمی‌ریزد باید به دیگران نیز آزار نرساند، از آنها عیب‌جویی نکند و خون آنها را نریزد. بنابراین، انسان نباید با سایر افراد جامعه رفتاری غیر انسانی داشته باشد چرا که در حقیقت صدمه زدن به بخشی از جامعه انسانی سبب صدمه زدن به تمام جامعه است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo