< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

99/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تفسیر سوره «بقره»/ تفسیر آیه 84/-

 

تذکر اخلاقی: گنج‌های چهارگانه بهشتی

 

قال رسول الله (ص): «أَرْبَعٌ مِنْ كُنُوزِ الْجَنَّةِ كِتْمَانُ الْفَاقَةِ وَ كِتْمَانُ الصَّدَقَةِ وَ كِتْمَانُ الْمُصِيبَةِ وَ كِتْمَانُ الْوَجَعِ»[1] .

 

رسول گرامی اسلام (ص) در روایت مذکور، فرموده است که چهار چیز از گنج‌های بهشتی شمرده می‌شوند؛ اول، کتمان فقر و نیاز است؛ دوم، کتمان صدقه است؛ سوم، کتمان مصیبت و چهارم کتمان درد است.

 

طبق فرمایش رسول اکرم (ص) در روایت مذکور، چهار چیز از گنج‌های بهشتی هستند؛

 

اول، کتمان فقر است.یکی از مسائل ارزشمندی که خوب است انسان به آن توجه داشته باشد این است که انسان در عین حال که فقیر است، فقر خود را ابراز نکند، بلکه نیاز خود را بپوشاند و نزد دیگران ابراز نیاز نکند. پس انسان فقیر باید عزت نفس خود را حفظ کند و پیش هر کس و ناکسی فقر خود را بروز ندهد. بعضی از افراد به ابراز نیاز نزد دیگران عادت کرده‌اند و پیش دیگران دست گدایی دراز می‌کنند و این کار، پسندیده و خوشایند نیست لذا انسان متدیّن باید عزت نفس خود را حفظ کند و اگر هم نیاز داشته باشد، پیش هر کسی دست نیاز دراز نکند. البته درست است که انسان باید نیاز خود را ابراز نکند، اما کتمان نیاز از طرف نیازمندان نباید باعث شود که ثروت‌مندان، متمکّنین، حکومت و مسئولین، نسبت به نیازمندان بی‌تفاوت باشند، پس وظیفه مسئولین و ثروت‌مندان جامعه این است که نیازمندان و فقرا را شناسائی کنند و به امور آنان رسیدگی کنند. عده‌ای از مردم در عین فقر و نیاز، صورت خود را با سیلی سرخ نگه می‌دارند و آبرومندانه زندگی می‌کنند و عده‌ای نمی‌توانند مشکلات را تحمل کنند و لذا نیاز خود را ابراز می‌کنند. پس برای اینکه فقر و نداری از جامعه برطرف شود، مسئولین باید بیشتر توجه کنند و امکانات بیشتری برای قشر ضعیف و مستمند فراهم آورند تا هیچ کس در جامعه اسلامی دست نیاز پیش دیگران دراز نکند.

دوم، کتمان صدقه است. انسانی که به دیگری صدقه می‌دهد، شایسته نیست که آن را علنی کند زیرا آن کسی که به او کمک می‌شود شاید دوست نداشته باشد که دیگران بفهمند که او فقیر و نیازمند است. پس سزاوار است که انسان کمک خود به دیگران را پنهان و کتمان کند و از اعلان آن خودداری کند. البته گاهی از اوقات شرایط به گونه‌ای است که اقتضا می‌کند که کمکی که می‌شود، اعلان شود تا دیگران نیز نسبت به کمک کردن به دیگران تشویق شوند؛ مثلاً در شرایط کروناییِ کنونی برای کمک به قشر ضعیف بسته‌های معیشتی فراهم شود و اعلان شود تا دیگران نیز در این کمک مشارکت کنند، لکن باید توجه شود که توزیع آن محترمانه و پنهانی باشد تا آبروی طرف مقابل حفظ شود.

سوم، کتمان مصیبت است. انسان باید مصیبتی که بر او وارد می‌شود را کتمان کند و در مقابل آن مصیبت صبر کند و جزع و فزع راه نیندازد.

چهارم، کتمان درد است. انسانی که دردی که بر او عارض می‌شود را تحمل کند و آن را آشکار نکند، ارزشش بالا می‌رود و این امر، نشانه شاکر بودن انسان است. بعضی از افراد به محض اینکه دردی بر آنها عارض می‌شود داد و بی‌داد راه می‌اندازند و حلاوت را از اهل خانه می‌گیرد.

 

ادامه تفسیر آیه 84: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴾[2] ؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد، سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

عرض شد که میثاقی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‌های سلبی که خداوند متعال از انسان گرفته است، این است که خون یکدیگر را نریزند و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنند.

همچنین، عرض شد که اسلام معیار مشخصی برای علاقه به وطن تعیین کرده است که اگر از آن معیار تجاوز شود، از نظر اسلام مردود است و آن، این است که وطن‌دوستی و علاقه به وطن، دین و اعتقادات انسان را تحت تأثیر قرار ندهد و باعث سستی اعتقادات او نگردد. پس انسان باید مواظب باشد که وطن‌دوستی و عشق به وطن باعث نشود که دیگران برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود از او سوءاستفاده کنند و از این طریق اعتقاداتش را از او بگیرند. البته در این رابطه افراط و تفریط‌هایی وجود دارد، بعضی در زمینه وطن‌دوستی افراط می‌کنند و با این اعتقاد که ما وطن‌پرستیم کلاً اسلام را کنار می‌گذارند و آنچه برای آنها مهم است، مرزهای جغرافیایی همان سرزمینی است که در آن متولد شده و رشد پیدا کرده‌اند، عده‌ای دیگر نیز راه تفریط را در پیش گرفته و عشق به وطن را به کلی کنار می‌گذارند و فقط بر مسأله اسلام تکیه می‌کنند ولی به نظر می‌رسد که بهتر این است که انسان حدّ وسط را در پیش گیرد و آن، اینکه هم نسبت به وطن و زادگاهش علاقه‌مند باشد و نسبت به آن بی‌تفاوت نباشد و هم مواظب باشد که حبّ و علاقه به وطن باعث نشود که ارزش‌های دینی را کنار بگذارد و فقط دم از وطن‌پرستی بزند.

پس هدف اسلام، پرستش خداوند متعال است و وطن‌پرستی که بعضی به آن معتقدند، در مقابل خداپرستی است. وطن‌پرستی جزء عقاید ملّی‌گرایانه‌ای است که بعد از حدود چهل سال که از انقلاب اسلامی می‌گذرد، هنوز عده‌ای از آن دم می‌زنند و لذا مذموم است و مورد تأیید نیست. انسان باید در عین حال که به وطنش عشق می‌ورزد، چارچوب‌هایی را که اسلام برای او قرار داده است نیز رعایت کند و این‌گونه نباشد که حبّ وطن را بر اسلام ترجیح دهد. پس دوست داشتن وطن منافاتی با اسلام و ایمان ندارد، مگر اینکه باعث شود که انسان دین و اعتقاد خود را کنار بگذارد. پیامبر اکرم (ص)، فرموده است: «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِيمَان‌»[3] ؛ دوستی وطن از نشانه‌های ایمان است.

مسأله وطن، مسأله مهمی است، تا جایی که یکی از مجازات‌هایی که اسلام برای افراد متخلف، مجرم، کسانی که محاربند و در زمین فساد ایجاد می‌کنند، قرار داده است، نفی بلد و تبعید از وطن است و این نشان‌دهنده این است که تبعید از وطن یک نوع کیفر محسوب می‌شود. خداوند متعال فرموده است: ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[4] ؛ كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‌خيزند و به فساد در روى زمين اقدام مى‌كنند (و با تهديد اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‌برند) فقط اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عكس يكديگر بريده شود يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت، مجازات عظيمى دارند.

صدور حکم تبعید برای انسانِ متخلف و مجرم، بیان‌گر حبّ و دوستی انسان نسبت به سرزمین خودش است، بنابراین، حب وطن از نظر اسلام مذموم نیست، مگر اینکه نسبت به آن افراط شود و به وطن‌پرستی تبدیل شود و باعث شود که انسان به خاطر حبّی که به وطنش دارد از اعتقاد خود دست بکشد.

در زمان حضرت موسی (ع)، فرعون با سوء استفاده از حب به وطنی که در افراد بود تلاش کرد که مانع از پیوستن آنان به حضرت موسی (ع) شود و برای رسیدن به این هدف، حضرت موسی (ع) را به بیرون راندن و آوراگی مردم از شهر و دیار متهم کرد، یعنی می‌خواست بگوید که حضرت موسی (ع) باعث شده است که شما از شهر و دیار خود آواره شوید و از این مطلب، به عنوان یک اتهام بر علیه حضرت موسی (ع) استفاده کرد، لذا به مردم گفت که حضرت موسی (ع) اراده کرده است که شما را از دیارتان خارج کند، خداوند متعال فرموده است: ﴿يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ﴾[5] .

بنابراین، دوستی و علاقه نسبت به وطن و سرزمین مادری فطری است. نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) زمانی که در مدینه بود، هرگاه شخص از مکّه به مدینه می‌آمد و از حال و هوای مدینه می‌گفت، پیامبر (ص) با یادآوری خاطرات مکّه، متأثر می‌شد و اشک می‌ریخت و این حاکی از محبّت رسول اکرم (ص) به وطن و سرزمین آباء و اجدادی‌اش بود. در روایتی از ابان بن سعید به همین مطلب اشاره شده است؛

قَدِمَ أَبَانُ بْنُ سَعِيدٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص)؛ فَقَالَ: «يَا أَبَانُ كَيْفَ‌ تَرَكْتَ‌ أَهْلَ‌ مَكَّةَ؟» فَقَالَ: تَرَكْتُهُمْ وَ قَدْ جِيدُوا وَ تَرَكْتُ الْإِذْخِرَ وَ قَدْ أَعْذَقَ وَ تَرَكْتُ الثُّمَامَ وَ قَدْ خَاصَ فَاغْرَوْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ صَحْبِه»‌[6] ؛ ابان بن سعید بر رسول اکرم (ص) وارد شد، رسول اکرم (ص) فرمود که اهل مکه را چگونه ترک کردی؟ ابان گفت که اهل مکه را ترک کردم در حالی که بر زمین‌های آنها باران باریده بود و گیاه إِذخِر رویده بود و گیاه ارزن نایاب شده بود، در این هنگام دو چشم رسول خدا (ص) و اصحابشان پر از اشک شد.

خداوند نیز در مقام تسلّی پیامبر (ص) [به خاطر دل‌تنگی ایشان در هنگام خروج از مکّه] فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ...﴾[7] ؛ آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت ‌[زادگاهت‌] بازمى‌گرداند... .

بنابراین، خداوند متعال که خالق تمام موجودات است و به فطرت آنان آشنا است با یک اشاره ظریفی به وطن‌دوستی انسان‌ها اشاره می‌کند و مردم را از رانده شدن و آواره کردن یکدیگر از شهر و دیارشان باز می‌دارد چون غم غربت و دوری از وطن، غمی جان‌کاه است که می‌تواند شخصیت و کرامت انسان را تحت تأثیر قرار دهد و لذا خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث (آیه84 بقره)، فرموده است: «وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ...».


[6] مسعود بن عيسى، ورام بن أبي فراس، مجموعة ورام، ج‌1، ص38.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo