< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری

99/11/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:تفسیر سوره «بقره»/ تفسیر آیه 84/-

 

تذکر اخلاقی: اهمّیت توفیق و اخلاص

 

قال مولینا الامیرالمؤمنین الإمام علی بن ابیطالب (ع): «اَجَلُّ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ التَّوْفيقُ وَ اَجَلُّ ما يَصْعَدُ مِنَ الاَرْضِ الاِخْلاصُ»[1] .

مولای متقیان امام علی (ع) در روایت مذکور، فرموده است که تـوفـيق، با ارزش‌ترين چيزى است كه از آسمان فرود مى‌آيد و اخلاص، بزرگترين چيزى است كه از زمين بالا مى‌رود.

از روایت مذکور، استفاده می‌شود که کسب توفیق، مربوط به ذات باری‌تعالی است و کسب اخلاص، مربوط به انسان است.

با توجه به روایت مذکور، باارزش‌ترین چیزی که خداوند نصیب انسان می‌کند، توفیقاتی است که انسان در علم، در ارتباطات خود، در رسیدن به کمالات و در شئون مختلف زندگی خود کسب می‌کند. انسان وقتی خوب دقت می‌کند، می‌بیند که سراسر زندگی‌اش و همه تلاش‌های روزانه و برنامه‌هایی که دارد، توفیقاتی است که از ناحیه خداوند متعال نصیب او شده است و در سایه عنایت و توفیق از ناحیه خداوند است که رشد و پیشرفت می‌کند. امام جواد (ع) فرموده است: «الْمُؤْمِنُ‌ يَحْتَاجُ‌ إِلَى‌ ثَلَاثِ‌ خِصَالٍ‌ تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ»[2] ؛ مؤمن نیازمند سه خصلت است؛ توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود [زیرا انسان عیوب خود را بهتر از دیگران می‌شناسد] و پذیرش نسبت به کسی که او را پند می‌دهد.

انسان وقتی به اطراف خود نگاه می‌کند، خیلی از افراد را می‌بیند که در کارهای خود موفقند و خداوند به آنها توفیق پیشرفت و رسیدن به کمالات را عنایت کرده است، در مقابل، افرادی را نیز مشاهده می‌کند که توفیق چندانی کسب نکرده‌اند. خیلی از افراد پول دارند ولی توفیق ندارند، مثلاً پولشان را در بانک پس‌انداز می‌کنند و ناگهان أجل آنها فرا می‌رسد و بدون اینکه از آن پول‌ها توشه‌ای برای آخرت خود برداشته باشند از دنیا می‌روند و آن مال و اموال بین ورثه تقسیم می‌شوند و خودش از آنها بی‌نصیب می‌ماند، ولی اگر خداوند به انسان توفیق دهد، تا زنده است از پول و ثروتش، از مقام و مسئولیتی که دارد و از آبرویی که دارد در جهت کسب رضایت الهی و خدمت به خلق خدا استفاده می‌کند و برای آخرتش توشه می‌گیرد و این توفیقی است که خداوند متعال به او عنایت می‌کند. پس انسان اگر حق بندگی خداوند متعال را به نحو احسن به جا آورد و رابطه خوبی با خدای خود برقرار کند خداوند متعال نیز به او توفیق می‌دهد که در مسیر بندگی و رضایت الهی قدم بگذارد و این توفیقاتی که نصیبش می‌شود، در روز قیامت که مال و فرزند دردی از انسان دوا نمی‌کنند ﴿يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ﴾[3] ﴿إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[4] ، گره‌گشا خواهند بود.

دومین چیزی که در روایت مذکورِ در اول بحث به آن اشاره شده است و بسیار ارزشمند است، اخلاص است. اخلاص، مکمِّل توفیقی است که از ناحیه خداوند متعال نصیب انسان می‌شود، یعنی بسترها و زمینه‌های تکامل و رشد به وسیله توفیق برای انسان فراهم می‌شود، اما مهم این است که انسان زمانی که در مقام عمل قرار گرفت، آنچه انجام می‌دهد را با اخلاص انجام بدهد.

پس انسان باید سعی کند که اگر توفیق بر انجام عملی پیدا کرد، آن عمل را با اخلاص و فقط و فقط برای جلب رضایت الهی انجام بدهد و این گونه نباشد که رضایت خلق خدا را بر رضایت خداوند ترجیح بدهد، چرا که اگر انسان در اعمالی که انجام می‌دهد اخلاص نداشته باشد، فردای قیامت دستش خالی خواهد بود. در روایات آمده است که فردای قیامت بعضی از افراد با اینکه ظاهراً اعمال خوب زیادی در دنیا انجام داده‌اند، لکن نجات نمی‌یابند و وقتی که اعتراض می‌کنند، در پاسخ آنها خطاب می‌شود که کارهایی که انجام داده‌اید برای منِ خدا نبوده و از روی اخلاص نبوده است لذا پاداشی به آن عمال تعلق نمی‌گیرد.

خداوند متعال فرموده است: ﴿وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾ [5] ؛ و آنها كه در راه ما (با خلوص نيّت) جهاد كنند قطعاً به راه‌هاى خود هدايتشان خواهيم كرد و خداوند با نيكوكاران است. از این آیه شریفه فهمیده می‌شود که جهادی ارزشمند است که از روی اخلاص باشد وگرنه، داعش نیز به ادعای خودش در راه خدا جهاد می‌کند، لکن این نوع مبارزه هیچ ارزشی ندارد، بلکه عذاب خداوند را برای آنها به ارمغان خواهد آورد چون جهادی ارزش دارد که در راه خدا، برای دفاع از مظلوم و برای کسب رضایت الهی باشد، نه اینکه انسان به قتل و غارت مردم بپردازد و اسم آن را جهاد بگذارد. مبارزه با نفس نیز که یکی از مصادیق جهاد و از آن به جهاد اکبر تعبیر می‌شود، در صورتی ارزشمند است که در مسیر خدا و برای عبودیت و بندگی خداوند باشد و گرنه مرتاض‌های هندی نیز ریاضت می‌کشند و با خواسته‌های نفسانی خود مبارزه می‌کنند، لکن این نوع مبارزه با نفس چون در مسیر بندگی و عبودیت خداوند نیست و اخلاصی در آن نیست، هیچ ارزشی ندارد.

‌بنابراین، با توجه به روایتی که در صدر کلام از امام (ع) نقل شد، خوب است که انسان در دعاهایی که می‌خواند روی دو دعا تکیه کند؛ اول، اینکه از خدا بخواهد که به او توفیق بندگی و دوری از گناه و ... را عنایت کند و عرضه بدارد: «اللهم وفّقنی لما تحبُّ و ترضی» و دوم، اینکه از خدا بخواهد که اخلاص در اعمالی که انجام می‌دهد را به او عنایت کند. حضرت فاطمه زهرا (س) فرموده است: «مَنْ‌ أَصْعَدَ إِلَى‌ اللَّهِ‌ خَالِصَ‌ عِبَادَتِهِ‌ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه»‌[6] ؛ کسی که عبادت‌های خالصانه خود را به سوی خدا بفرستد، پروردگار بزرگ بهترین مصلحت او را به سویش فرو خواهد فرستاد.

 

سعدی نیز گفته است: تو نیکویی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز

منظور این است که انسان اگر عمل خود را خالص کند، در مقابل، خداوند متعال آنچه خیر و مصلحت باشد را برای او رقم خواهد زد.

اگر اولیاء الهی و معصومین (ع)؛ از جمله حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) که در ایام شهادت این بانوی بزرگوار هستیم به آن مقامات عالیه رسیده‌اند، همه به خاطر اخلاصی بوده است که این بزرگواران داشته‌اند و به خاطر همین اخلاص بوده است که رسول اکرم (ص) در رابطه به حضرت فاطمه (س) فرموده است: «مَتَى‌ قَامَتْ‌ فِي‌ مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَظْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْض‌»[7] .

خداوند متعال نیز در رابطه با اخلاص امام علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) فرموده است: ﴿إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لاَ نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَ لاَ شُكُوراً﴾[8] ؛ (و مى‌گويند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام مى‌كنيم و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى‌خواهيم!

 

ادامه تفسیر آیه 84: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴾[9] ؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد، سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

 

عرض شد که میثاقی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‌های سلبی که خداوند متعال از بنی‌اسرائیل گرفته است، این است که خون یکدیگر را نریزند و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنند.

در پایان آیه مذکور، خداوند متعال فرموده است که بنی‌اسرائیل به درستی میثاق‌هایی که از آنها گرفته شده بود، اقرار داشتند و بر درستی آنها شهادت می‌دادند.

بحث اقرار و شهادت دو اصل از اصول قضاوتند. رسول اکرم (ص) فرموده است: «إِنَّمَا أَقْضِي‌ بَيْنَكُمْ‌ بِالْبَيِّنَاتِ‌ وَ الْأَيْمَان‌»[10] ؛ من در میان شما با دو اصل بیّنه‌ها و سوگندها حکم می‌کنم. منظور از واژه «بیّنات» که در این روایت آمده است و در قرآن از آن به عنوان شهادت یاد شده است، دلایل و شواهد محکمه پسند است که هم از سوی شاکی و هم از سوی متّهم مطرح می‌شوند. گاهی در کنار شهادت، پای سوگند نیز به میان می‌آید، یعنی شخص سوگند نیز باید بخورد.

مسأله مهم دیگر، اقرار است که شخص خودش با زبانش به آنچه مرتکب شده است، اقرار می‌کند و دلیلی واضح‌تر از اقراری که از زبان خود انسان صادر شود بر عملی که مرتکب شده است، وجود ندارد.

شاید دلیل اینکه پیامبر (ص) در روایت مذکور، روی بیّنه و سوگند تکیه کرده است و فقط بیّنه و ایمان را مطرح کرده است و اقرار را مطرح نکرده است، این باشد که اقرار نیز نوعی بیّنه است و لذا چون اقرار در دل بیّنه نهفته است نیازی به ذکر آن نبوده است. اگر بیّنه به سود یا زیان شخص دیگر باشد، شهادت خوانده می‌شود و اگر بیّنه و شهادت به سود یا زیان خود شخص باشد، اقرار نامیده می‌شود لذا در بعضی از مصادیقِ جرم، دو مرتبه و در برخی از مصادیق، چهار مرتبه اقرار برای جاری کردن حکم لازم است. بنابراین، به نظر می‌رسد که در کلام رسول اکرم (ره)، هم شهادت و هم اقرار وجود دارد، به علاوه بر اینکه در آیه مورد بحث (آیه84 بقره) نیز روی اقرار تکیه شده است، پس نتیجه گرفته می‌شود که عدم طرح اقرار در کلام رسول اکرم (س) به این معنی نیست که اقرار در صدور حکم تأثیری ندارد، بلکه چون اقرار در دل بیّنه نهفته است نیازی به ذکر آن نبوده است.

نکته‌ای که باید به آن توجه شود این است که ذکر داستان بنی‌اسرائیل و سرکشی‌های آنها در قرآن، هشدار به همه مسلمانان است و آن، اینکه خداوند متعال با مسلمانان نیز میثاقِ بندگی بسته است و لذا اگر مسلمین تخلف کنند و از دستورات الهی سرپیچی کنند از مسیر عبودیت و بندگی خارج خواهند شد، بنابراین، میثاق‌های بنی‌اسرائیل که در آیه مورد بحث و آیات قبل از آن به آنها اشاره شد فقط متوجه بنی‌اسرائیل نیست، بلکه همه مسلمانان را شامل می‌شود و لذا همه باید در مسیر بندگی خداوند، دستورات الهی را انجام بدهند و نواهی الهی را مرتکب نشوند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo