درس کفایة الاصول استاد براتعلی چگینی اراکی

کفایه

1400/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقصد الثالث: فی المفاهیم/مفهوم الشرط /جواب مصنف از دلیل اول منکرین

 

«والجواب انّه (قدس سره) ان کان بصدد اثبات ...»[1]

خلاصه درس گذشته

قبل از اینکه درس امروز را شروع کنیم با حول و قوه ی الهی مختصری از بحث جلسه ی گذشته را خدمت شما عرض می کنیم، جلسه ی گذشته بحث ما از «واحتیاج ما اذا کان شرط متعدداً» شروع شد و گفتیم که این عبارت به منزله ی اشکال مقدر است.

ان قلت؛ در اینجا دلیل پنجم که بیان شد شخصی در صدد دفاع برآمده و می گوید: که ما در وجوب، هم وجوب تعیینی داشتیم و هم وجوب تأخیری، من حیث الثبوت در شرط هم، شرط تعیینی و شرط تاخیری ثبوتا داریم.

دلیل آن: این بود که گفت در شرط متعدد ما ادل نیاز داریم ودر ادل از کلمه ی (او) استفاده می شود، بنا براین شرط دو نوع است: تعیینی و تأخیری.

نتیجه این که: از جهت تقسیم شدن به دو قسم تعیینی و تأخیری، اینجا هم شرط تعیینی و شرط تأخیری ثبوتاً است پس بین این دوتا فرقی وجود ندارد.

پاسخ مصنف: جناب مصنف (اعلی الله مقامه الشریف) در صدد جواب برآمده و فرمودند: درست است که کلمه (او) در این دو تا استعمال می شود اما استعمالشان با یکدیگر فرق دارد، یعنی در بحث واجب تأخیری اگر کلمه ی «او» استعمال شد برای بیان نوع واجب است، چون که آنجا ما دو نوع واجب داشتیم. اما در بحث شرط کلمه ی «او» استعمال شد برای بیان تعدد شرط است، نه برای نحوه و نوع شرط.

خلاصه اینکه در بحث شرط یک نوع بیشتر شرط نداریم، لکن گاهی شرط متعدد گاهی شرط واحد. اما در بحث واجب نه، ما دو نوع واجب داریم.

سپس رسید اینجا که «بخلاب اطلاق الامر» جناب مصنف در اینجا به بیان تفاوت اطلاق در امر و اطلاق در شرط پرداختند و فرمود: ما می بینیم که مولا در امر فرموده: صلّ، ان افطرت بغیر عذر فاطعم، ابنجا به صورت مطلق بیان کرده است و هیچ قیدی همراه آن نیست، در اینجایی که امر به صورت مطلق است اگر مراد مولا واجب تاخیری باشد در اینجا مولا مرتکب اهمال و اجمال شده است چرا؟ به خاطر اینکه در واجب تاخیری ما نیازمند عدل هستیم.

اما در بحث شرط اینگونه نیست اگر مولایی گفت: ان جاء زید فاکرمه، اگر حمل برتعیینی شد ابهامی وجود نخواهد داشت.

پاسخ دوم مصنف: «و انّه لو سلّم»

اینجا پاسخ دوم جناب مصنف است که ایشان می فرماید: بر فرض که ما اطلاق شرط را قبول کنیم که ظهور در تعین دارد اینجا بیانگر آن است که جزاء مترتب بر شرط است، اما این ترتب اش به نحو علّی انحصاری نخواهد بود، بله گاهی وقت ها متکلم در صدد بیان کیفیت ترتب است، ترتب علّی، انحصاری، اما این چون به ندرت است دردی و فایده ای نخواهد داشت.

ادله ی منکرین مفهوم

دلیل اول آن ها : «احدها ما عزی الی السید»

دلیل اول آن ها عدم استفاده ی انحصار از قضیه ی شرطیه است این دلیل اول است که به مرحوم سید مرتضی (رحمه الله علیه) نسبت داده شده است که این بزرگوار فرموده اند: از قضیه ی شرطیه فقط تعلیق و توقف جزاء بر شرط فهمیده می شود، اما اینکه بخواهد این شرط منحصر باشد و شرط دیگری نتواند که جانشین آن شود، استفاده نمی شود و میتواند و ممتنع نیست، شرط دیگری جای شرط را بگیرد دیگر ما مثال های جلسه ی گذشته را نمی زنیم وارد آیه ی شریفه می شوییم؛ اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ﴿یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم به دین ... استشهدوا شهیدین من رجالکم﴾ این آیه ی شریفه دارای یک پیام روشنی است که می فرماید؛ دین باید نوشته شود همینطور دو تا شاهد مرد باید وجود داشته باشد تا این دین مورد تردید قرار نگیرد.

جناب سید (رضوان الله تعالی علیه) این آیه ی شریفه را ارجاع به قضیه ی شرطیه داده است به این صورت که، اگر یک مرد شهادت بدهد باید همراه آن یک شاهد دیگری هم ضمیمه شود یعنی اگر شهادت دوم باشد شهادت اولی قبول خواهد بود، بنا براین اگر قضیه ی شرطیه مفهوم داشت دومی اگر مرد نبود باید پذیرفته نشود.

جناب سید ادامه می دهد که ما از خارج می دانیم که اگر با شاهد دوم، دو تا زن شهادت دادند و این دوتا ضمیمه شهادت اول شود کفایت می کند، علاوه برا این در بعضی از موارد یمین جانشین شاهد دوم می شود.

خلاصه ی کلام اگر شرط محقق شود جزاء هم محقق می شود، سید میفرماید: اگر شرط منتفی شد مانعی ندارد شرط دیگری جای آن قرار بگیرد، نتیجه چرا شما می گویید قضیه ی شرطیه دارای مفهوم است؟

 

درس جدید

«والجواب انّه (قدس سره) ان کان بصدد اثبات

که درس امروز ما و ببنیم جناب مصنف چه پاسخی می خواهند بدهند،جناب مصنف (اعلی الله مقامه الشریف) می فرمایند: ما ببینیم که مرحوم سید در فرمایششان که فرمودند «ولیس بممتنع» منظور ایشان چه است؟

1- از جهت مقام ثبوت

این را در ابتداء از جهت مقام ثبوت بررسی می کنیم اگر منظور جناب سید این است که وقتی که یک مولایی به عبدش گفت: «ان جاء زید فاکرمه» احتمال وجود شرط دیگری در وجود اکرام هست یعنی علاوه بر این مجئ زید شرط دیگری هم در وجود اکرام تأثیر گذار بوده، اگر اینطور باشد و اگر احتمال مذکور به سبب مقام ثبوت بود خب این احتمال نمیتواند به مفهوم خدشه ای بزند کسی هم آن را انکار نکرده است، چرا؟

به دلیل اینکه قائلین به مفهوم گفته اند: معنای جمله ی شرطیه علت منحصره است یعنی شرط ما که توی مثال مجئ باشد علت منحصره ی جزاء که وجوب اکرام است میباشد، بنابراین اگر شرط متنفی شد جزاء هم بتبع آن منتفی خواهد شد.

اما آن ها آمده اند و یک احتمال دیگری را در اینجا داخل کرده اند و گفته اند: یحتمل، یک چیز دیگری علاوه بر مجئ زید در وجوب اکرام تاثیر گذار باشد، بنابراین دلالتی که جمله ی شرطیه بر مفهوم دارد دلالتش ظهوری است نه صریح! و از آن جایی که دلالت ظهوری دارد بنا براین احتمال خلاف هم در آن می رود، بله اگر دلالتش صریح بود که خلافی دیگر وجود نداشت مثلا رأیت اسداً، اگر در اینجا کلام شخص متکلم همراه با قرینه ای نباشد، این احتمال می رود که مراد از «اسد» رجل شجاع باشد بنابراین ، این احتمالی که ذکر شد به حسب ثبوت و واقع وجود دارد. ا

ما از نظر دلالت لفظ و اثبات چون که قرینه ای در اینجا نیست نسبت به آن حیوان مفترس ظهور دارد تا اینجا هر چه گفتیم از نظر مقام ثبوت بود.

2- از جهت اثبات

دوم از نظر مقام اثبات و دلالت، بر اساس آن احتمال مزبور، دو صورت درآن تصور میشود:

اول احتمال: راجح، احتمال دوم: غیر راجح.

احتمال راجح؛ اگر گفتیم این احتمال،احتمال مزبور راجح باشد یعنی حداقل پنجاه درصد یا مساوی باشد این مانع از ظهور لفظ خواهد شد به این معنا که هنگامی که شخص متکلم یک قضیه ی شخصیه ای مثل ان جاء زید فاکرمه، را بیان کرد و ما احتمال راجح می دهیم که شرط دیگری غیر از مجئ زید جانشین آن شود، اما چنین احتمال راجحی در کلام جناب سید وجود ندارد.

اما احتمال غیر راجح ؛ اگر گفتیم این احتمال مزبور غیر راجح است یعنی زیر پنجاه درصد باشد این کارآیی و اثری ندارد، یعنی مانع از ظهور لفظ نخواهد شد و مجرد چنین احتمالی کفایت نخواهد کرد، در حالی که مرحوم سید به دنبال اثبات مجرد احتمال بود.

خلاصه ی سخن اینکه مرحوم سید مرتضی (اعلی الله مقامه الشریف) احتمال دادند که بغیر از شرط مزبور یعنی آن مجئ در مثال ان جاء زید فاکرمه، شرط دیگری هم جانشین شده باشد این احتمال اگر بر حسب واقع و ثبوت باشد با ثبوت مفهوم منافاتی ندارد.

اما اگر این احتمال مزبور به حسب اثبات و دلالت لفظ باشد و احتمال هم راجح باشد، آنگاه مانع ظهور لفظ می شود در حالی که چنین احتمال راجحی در کلام سید مرتضی (اعلی الله مقامه الشریف) وجود ندارد فقط صرف احتمال، احتمال غیر راجح است و این احتمال غیر راجح مانع ظهور نمی باشد.

 

تطبیق متن

جواب: «انه (قدس سره) ان کان بالصدد اثبات امکان نیابة بعض الشروط عن بعض فی مقام الثبوت و فی الواقع، فهو مما لا یکاد ینکر» بدرستی که سید اگر در صدد اثبات نیابت بعض شروط از بعض دیگر از جهت مقام ثبوت و واقع است، اگر اینطور باشد این از چیزهایی است که مورد انکار قرار نمیگیرد تا بخواهیم آن را اثبات کنیم.

«ضرورة ان الخصم یدّعی عدمَ وقوعه فی مقام الاثبات» به درستی که قائل به مفهوم ادعا می کند ، واقعه نشدن نیابت بعض شروط از بعض دیگر را در مقام اثبات «و دلالة القضیة الشرطیة علیه» و اینکه قضیه ی شرطیه دلالت می کند بر آن عدم وقوع «و ان کان بالصدد ابداء احتماع وقوعه» و اما اگر جناب سید در صدد اظهار احتمال وقوع آن نیابت است، یعنی می خواهد بگوید که در عالم واقع و اثبات احتمال می رود که بعضی از شروط جانشین بعض دیگر از شروط شوند اگر منظور این است باید گفت که «فمجرد الاحتمال لایضره، ما لم یکن بحسب القواعد الفظیة راجحاً او مساویاً» صرف همین احتمال زبانی به شخص قائل به مفهوم ضرری نمی زند «لا یضر» فاعل آن «مجرد احتمال»، «هو» ضمیر مفعولی است به این خصم بر می گردد (چون می فرماید صرف این احتمال لایضر ضرری به قائل به مفهوم نمی زند) تا زمانی که این احتمال بر حسب قواعد لفظی راجح یا مساوی باشد، هر بار مثلا پنجاه پنجاه یا بیشتر باشد اگر اینطور باشد ضرری نخواهد زد.

«و لیس فی ما افاده ما یثبت ذلک أصلا کما لایخفی» و نمی باشد درآنچه که جناب سید فرمود ما افاده آن سید چه چیزی را ما یثبت ذلک آن چه که ثابت می کند ذلک آن راجح یا مساوی بودن اسن احتمال را کما لایخفی همانطور که این پوشیده نمی باشد ثانیها دلیل دوم نبود دلالت به یکی از دلالت های سه گانه ثانیها انه لو دل لکان اگر جمله ی شرطیه بخواهد که دلالت بر مفهوم کند باید این دلالت به یکی از دلالت های سه گانه یعنی تطابقی ،تضمنی و التزامی باشد و بدیهی و روشن است که هیچ کدام از این دلالت های سه گانه در اینجا مطرح نمی باشد پس قضیه ی شرطیه دلالت بر مفهوم ندارد و قد اجیب جواب مصنف مصنف بر این استدلالی که منکرین ارائه کرده اند اشکال وارد کرده و می گوید اینکه هیچ کدام از این دلالت های سه گانه اینجا مطرح نیستند و ما نمی پذیریم به خاطر اینکه قائلین به ثبوت مفهوم در اصطحلاککشان به دلالت التزامی تمسک کرده اند به این صورت که گفته اند وضع قضیه ی شرطیه برای علت منحصره است ولازمه ی علت منحصره الانتفاع عند الانتفاع است البته مصنف این را نپذیرفتند

دلیل سوم منکرین: تمسک به آیه شریفه «ثالثها: قوله تبارک و تعالی»

دلیل دیگر منکرین مفهوم شرط، استدلال به این آیه ی شریفه ی است ﴿وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا﴾[2] یعنی اگر کنیزان شما می خواهند عفیفه باشند شما آن ها را وادار به زنا نکنید.

در اینجا می گویند که آیا ما در این جا می توانیم قائل به مفهوم شویم به خاطر اینکه مفهوم آیه می شود: اگر کنیزان شما اراده ی عفت وپاک دامنی نکردند و اراده ی زنا نمودند شما آن ها را بر زنا اکراه کنید، چون اکراه معنایش آن است که انسان یک شخص دیگری را که یک کاری را که علاقه ندارد و بدش می آید مجبور کند که آن کار را انجام بدهد.

اشکال مصنف: «و فیه ما لا یخفی»

مصنف می فرمایند: قائلین به ثبوت مفهوم نمی گویند که جمله ی شرطیه در تمام موارد دارای مفهوم است، چه بسا ممکن است در یک مواردی بخاطر وجود قرینه مثل این آیه و غیر آن دارای مفهوم نباشد و این سخن با وضع جمله ی شرطیه برای افاده ی علیت منحصره منافاتی ندارد، مثلا کلمه ی «اسد» موضوع له و معنایش حیوان درنده است اما همین کلمه ی اسد به وسیله ی قرینه، گاهی در غیر موضوع له خودش یعنی رجل شجاع استعمال می شود، بنا براین وضع یک لفظ مثل اسد برای یک معنا مثل حیوان درنده و استعمال همین لفظ اسد در غیر معنایش (رجل شجاع) با کمک قرینه منافاتی ندارد .

«ثانیها»[3] «لو دلّ لکان بإحدی الدلالات» اگر جمله ی شرطیه دلالات بر مفهوم داشت باید به یکی از دلالت های سه گانه بود تطابقی، تضمنی، التزامی و الملازمه «کبطلان التالی ظاهرة» و اینکه اگر شرط دلالت بر مفهوم داشته باشد باید این دلالت به یکی از دلالت های سه گانه باشد مثل بطلان تال،ی روشن و ظاهر است.

خب این ملازمه کدام است؟ ملازمه این است که اگر جمله ی شرطیه دلالت بر مفهوم کند باید به یکی از دلالت های ثلاثه تطابقی، تضمنی، و التزامی باشد و اما بطلان تالی اینگونه است که جمله ی شرطیه باهیچ کدام از دلالت های سه گانه دلالت بر مفهوم ندارد بخاطر اینکه ما گفتیم المفهوم: هو الانتفاء عندالانتفاء .

«و قد اجیب انه بمنع بطلان التالی و انّ الالتزام ثابت» و به تحقیق جواب داده شده که بطلان تالی ممنوع است «و» واو تفسیریه و اینکه جمله ی شرطیه به وسیله ی دلالت التزامی دلالت بر مفهوم می کند «و ان الالتزام یعنی دلالت التزامی جمله ی شرطیه بر مفهوم ثابت است «و قد عرفت بمالا مزید علیه ما قیل او یکمن ان یقال فی إثباته او منعه، فلا تغفل» و به تحقیق دانستید که آنچه که در اثبات تلازم و ثبوت مفهوم ما قیل یا گفته شد یا امکان دارد که گفته شود فی اثباته او منعه در اثبات مفهوم یا منع آن فلا تغفل پس غفلت مکنید

«ثالثها» دلیل سوم بر اینکه جمله ی شرطیه مفهوم ندارد این آیه ی شریفه از قران کریم است ﴿وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا﴾ کنیزان خودتان را در صورتی که تمایل دارند دوست دارند عفیفه و پاک دامن باشند وادار به زنا نکنید.

«و فیه ما لایخفی»: پاسخ جناب مصنف، در این استدلال و دلیل سوم اشکالی وجود دارد که پنهان نمی باشد «ضرورة انّ استعمال الجملة الشرطیة فی ما لا مفهوم له احیاناً و بالقرینة لا یکاد ینکرکما فی الآیة و غیرها» به خاطر اینکه بدیهی است استعمال جمله ی شرطیه در آن چیزی که مفهوم برای آن نیست احیانا و بوسیله ی قرینه ی خاصه، نشاید که آن را انکار کرد همانطور که درآیه ی شریفه و غیر آن است.

«و انّما القائل به انّما یدّعی ظهورها فی ما له المفهوم وضعاً او بقرینة عامّة کما عرفت» و همانا قائل به این مفهوم ادعا می کند که ظهور این جمله ی شرطیه را در آن چیزی که دارای مفهوم است یا به وسیله ی وضع یا به کمک قرینه ی عامه، همانطوری که این را دانستیم و ما هم از خارج که توضیح دادیم مطلب واضح و روشن است.

 


[1] - کفایة الأصول: ج1، ص273.
[2] - نور/33.
[3] - ر.ک: مطارح الأنظار: ج2، ص33.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo