درس کفایة الاصول استاد براتعلی چگینی اراکی

کفایه

1401/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقصد الرابع: فی العام و الخاص/هل یسری اجمال الخاص الی العام؟ /بررسی مخصص لبی

«وامّا اذا کان لبّیاً فإن کان ممّا یصح ان یتّکل علیه ...»[1]

قبل از اینکه درس امروز را با یاری خدای تعالی شروع کنیم مختصری از درس جلسه ی گذشته را خدمتتان عرض می کنم.

بحث درباره ی مخصص لفظی منفصل نسبت به مشتبه الحال بود مولا فرموده است: اکرم العلماء خطاب دیگر حدود یک ماه بعد آمد: لا تکرم العالم الفاسق در اینجا علمای فاسق قطعا از وجوب اکرام خارج شدند اما مشتبه الفاسق چه در اینجا مرحوم علامه ی نجفی (رضوان الله تعالی علیه) صاحب جواهر قائل به تفسیر شده اند یعنی در مخصّص متّصل تمسّک به عموم عام جایز نیست، اما در مخصّص منفصل تمسّک به عموم عام جایز است.

جناب مصنف در اینجا فرمودند: مطلقا تمسک به عموم عام جایز نیست یعنی چه مخصص ما متصل باشد و چه مخصص ما منفصل باشد.

«لا یجوز التّمسک به» یعنی بعبارة اخری مخصّص منفصل هم مثل متّصل که در آن اتفاق نظر است که تمسّک به عموم عام جایز نیست، به این علت که وقتی که خطاب دوم آمد: لا تکرم العالم الفاسق اینجا دیگر اراده ی جدیّه عوض می شود که اکرم العلماء غیر الفاسق، پس عام ما اینطور است که بیان شد: اکرم العلماء غیر الفاسق بعد این عام گفتیم که دارای دو جزء و دو شرط است:

اول: احراز عالمیت

دوم: احراز عدم فاسقیت، و اما عالمیت برایمان محرز شده است. اما جزء دوم که احراز عدم فاسقیت باشد این را نمی دانیم.

خلاصه ی سخن اینکه قبل از اینکه تخصیص بیاید یعنی اکرم العلماء در اینجا اراده ی جدیه و استعمالیه در مخصص که اکرم العلماء است یکسان بود، اما همین که تخصیص ما آمد لاتکرم العالم الفاسق اینجا اراده ی جدیه عوض خواهد شد.

حالا ببینیم که چطور شبهه ی مصداقیه می شود؟ وقتی که مخصّص لا تکرم العالم الفاسق آمد عام ما دو جزء پیدا می کند.

اما گفتیم که جزء دوم احراز عدم فاسقیت را ما نمی دانیم. خب اینجا شبهه ی مصداقیه ی عام است و تمسّک به عموم عام در شبهه ی مصداقیه ی عام جایز نخواهد بود.

خلاصه ی سخن اینکه این فردی که الان مشتبه الفسق است یک عالمی است مرتکب یک فسقی شده است ما الان نمی دانیم که این فاسق است یا فاسق نیست، این فرد مشتبه الفسق از لحاظ اراده ی استعمالیه از مصادیق عام به شمار می آید، اما از لحاظ اراده ی جدیّه دیگر از مصادیق عام بما هو حجّة به شمار نمی آید.

«و بالجملة العام المخصّص بالمنفصل» در اینجا فرمود که عام مخصّص به منفصل اگر چه در عموم ظهور دارد، لذا از این جهت که ظهور در عموم دارد مثل آن زمانی است که تخصیص نخورده است اما در این، ظهورش حجّت نیست مثلا همین فرد مشتبه، مشتبه العداله الان ما نمی دانیم که این در کدام یک از این دو خطاب قرار دارد آیا در خطاب اول است اکرم العلماء تا ما اکرامش را بر خودمان لازم و واجب بدانیم، یا اینکه نه در خطاب دوم است لا تکرم العالم الفاسق تا در این موقع بگوییم اکرام چنین فردی حرام است و واجب نمی باشد. لذا این دو خطاب ها با هم دیگر تزاحم می کنند چرا؟ چون یک خطاب اکرم العلماء می گوید: اکرام این فرد مشتبه العداله واجب، و خطاب دیگر می گوید که همان خطاب لا تکرم العالم الفاسق باشد اکرام این فرد مشتبه العداله واجب نیست حرام است در اینجا چه باید کرد؟

گفتیم باید برائت از وجوب و حرمت جاری کنیم این می شود مثل دوران بین المحذورین که ما در دوران بین المحذورین برائت جاری می کردیم.

 

درس جدید

«وامّا اذا کان لبّیاً فإن کان ممّا یصحّ ان یتّکل علیه ...»

و امّا درس امروز ما، مخصّص لبّی به مخصّصی گفته می شود که لفظی ندارد و موارد و چیزهایی مثل سیره، اجماع، عقل این ها عام را تخصیص می زنند مثلا قلّد الفقهاء، این یک خطابی است عام است می فرماید از همه ی فقهاء شما تقلید کنید چه عادل باشد و چه فاسق. اما سیره ی عملی علماء ما بر این بوده است که آن چه وجوب دارد تقلید عالم عادل است، این می شود مخصّص لبّی که دیگر در اینجا مخصّص ما لفظی ندارد، یا همان حدیث شریف

وَ رَوَى عُمَرُ بْنُ حَنْظَلَةَ عَنِ الصَّادِقِ (ع):

«قَالَ‌ انْظُرُوا إِلَى‌ رَجُلٍ‌ مِنْكُمْ‌ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا».[2]

یک چنین خطاب دارای عمومیت است و شامل همه ی فقهاء اعم از فقیه عادل و غیر عادل می شود اما ما اجماع داریم سیره بر این است که شخص فقیه مجتهد باید عادل باشد لذا مخصص لبی ما در اینجا اجماع و سیره ی عملی علماء بود یا این آیه ی شریفه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ﴿یا ایها الذین ءامنو کتب علیکم الصیام﴾ یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید روزه بر شما واجب است، خب این خطاب «کتب علیکم الصیام» عام است شامل همه ی افراد مسلمان اعم از قادرین و عاجزین می شود، اما عقل به ما حکم می کند افرادی که قدرت ندارند نمی توانند روزه بگیرند و از تحت دایره ی این عموم خارج می شوند.

لذا مخصّص لبّی ما در اینجا عقل است «کتب علیکم الصیام» روزه بر همه ی افراد قادر و غیر قادر و عاجز واجب است، اما عقل می گوید نه «کتب علیکم الصیام» ان کنتم قادرین، اگر توانایی داشته باشید بر شما واجب است.

اینجا مخصّص لبّی ما عقل شد پس این آیه ی شریفه را که فرمود «کتب علیکم الصیام» یعنی روزه بر همه ی مکلفین واجب است، عقل در اینجا می گوید: الا العاجزین یا ان کنتم قادرین، اینجا مخصّص متّصل است.

حالا آیه را اگر بخواهیم تطبیق بدهیم اینطور بگوییم:

﴿کتب علیکم الصیام﴾ علیکم یعنی علی کل المکلفین سواء کان قادراً او عاجزاً الا العاجزین، این می شود مخصّص متّصل. بنا بر این عقل وقتی که خطاب آمد کتب علیکم الصیام بلا فاصله می گوید: الا العاجزین پس نمی گذارد این عام ما «کتب علیکم الصیام» ظهور در عموم داشته باشد و شامل همه ی مکلفین اعم از اینکه عاجز یا قادر باشند خواهد شد. این دیگر اجازه ی عمومیت را نمی دهد.

یا همین خطابی که بود «قلّد الفقهاء» بروید تقلید کنید از همه ی فقها، عمومیت دارد چه بخواهد عادل باشد چه فاسق، اما سیره، عقل و اجماع بلافاصله این را تخصیص می زند و می فرماید: الا الفساق، پس ما سه تا مثال زدیم.

یک: آیه ی شریفه ﴿کتب علیکم الصیام﴾ که گفتیم عقل بلافاصله می گوید: الا العاجزین، مثل مخصص متصل می ماند پس ظهور در عام ندارد.

اشکال: حالا شاید کسی سؤال کند چرا قید نیامده است الا العاجزین، چرا این تخصیص نیامده است؟ جواب: می گوییم به خاطر اینکه این قید ما این مخصص لبی ما که الا العاجزین باشد به قدری واضح و روشن است که شارع مقدس با اینکه در مقام بیان است ولی آن را دیگر ذکر نفرموده است.

دو: مثال دیگری که مطرح شد «انظرو الی رجل منکم قد ربا حدیثنا» این در حکم مخصّص منفصل است در اینجا وقتی که این خطاب آمده است خطاب عام ما بلافاصله مثل آن آیه ی شریفه ی «کتب علیکم الصیام» که آنجا عبد بلافاصله بدون تأمل می گفت: الا العاجزین، مثل آن نیست. در اینجا ذهن نیاز به تأمل و تفکر دارد تا اینکه بعدا این مخصص ما را بیان کند در اینجا ذهن مخاطب بلافاصله به مخصص تبادر نخواهدکرد بلکه نیاز به تامل دارد فکر دارد وقتی که یک مقدار تفکر کرد در اینجا به این نتیجه می رسد که هر فقیهی را نمیتوان از آن تقلید کرد بلکه تقلید نیاز به قید دارد این عام ما مقید شده است به قید عدالت پس با این قید تخصیص خورده است.

اشکال: در این هنگام الان این سوال و بحث مطرح می شود که در شبهات مصداقیه آیا این مخصص لبی ما همانند مخصص لفظی منفصل است که نظر مصنف بر این بود تمسک به عموم عام هم در مخصص لفظی منفصل جایز نیست؟ یا اینکه نه مثل مخصص لفظی منفصل نمی باشد؟

در مخصص لفظی منفصل نظر مصنف این بود که تمسک به عموم عام جایز نیست دلیلش هم این بود که عام بما هو عام عمومیت دارد لذا مقید نمی باشد ولی از ان جهت که حجت است مضیق و مقید خواهد شد. خب حالا که مورد مشکوک و مشتبهی پیش آمده است این فرد عالمی مرتکب فسق شده است نمیدانیم این الان فاسق است در اینجا شبهه ی مصداقیه ی عام است به خاطر اینکه موضوع محرز نشده است وقتی که شبهه ی مصداقیه ی عام شد در این هنگام تمسک به عموم عام جایز نمی باشد.

اما در مخصّص لبّی گفتیم مثل منفصل است از نظر مصنف تمسک به عموم عام در شبهه ی مصداقی جایز می باشد.

بعبارت اخری؛ ما در مخصّص لفظی منفصل سه تا گروه داشتیم؛ یک گروه، معلوم العدل ها که آن باقی مانده این ها داخل در عموم عام هستند اکرم العلماء.

یک دسته ی دیگر و گروه دیگر، معلوم الفسق ها بودند این ها هم داخل در عموم خاص هستند لا تکرم العالم الفاسق.

گروه و دسته ی سومی بودند که مشکوک بودند در اینجا عام نسبت به موارد مشکوک دیگر حجیت ندارد وگفتیم باید برویم سراغ اصل عملی.

اما در مخصّص لبّی خب این دو مورد هم وضعیتش در دو گروه معلوم بود.گروه سوم که گفتیم موارد مشکوک است در مخصّص لبّی می فرماید که این ها داخل در عموم عام هستند لذا عام در مورد آن ها و نسبت به آن ها دارای حجیّت است.

 

تطبیق متن

«و اما اذا کان لبّیاً» و اگر مخصص ما لبی باشد «فان کان ممّا یصحّ ان یتّکل علیه المتکلّم اذا کان بصدد البیان فی مقام التّخاطب فهو کالمتّصل» این «فان کان» زیرش بنویسید یک مخصص لبی واضح این خیلی کار را برایتان راحت تر می کند، می فرمایند: اگر این مخصص لبی ما واضح باشد روشن باشد مثل همین آیه شریفه ﴿یا ایها الذین ءامنو کتب علیکم الصیام﴾ این به خاطر اینکه چون واضح و روشن است دیگر قید و مخصص (الا العاجزین) نیامده است.

«فان کان» اگر بوده باشد این مخصص ما «ممّا» از آن چیز هایی که صحیح است «ان یتّکل علیه» بر آن تکیه کنیم «علیه» ضمیرش را بزنیم بر آن عام «المتکلم» که فاعل «یتّکل» می شود پس اگر مخصص لبی ما به خاطر وضوحش طوری است که شخص متکلم بر آن تکیه می کند مخصّص لبّی واضح هم گفتیم مثل «کتب علیکم الصیام» «اذا کان بصدد البیان فی مقام التخاطب» هنگامی که آن متکلم در صدد بیان باشد و در مقام تخاطب یعنی مقام بیان باشد «فهو» هو را بزنید به این مخصّص لبّی واضح که دیگر نیازی به بیان ندارد «کالمتصل» مثل مخصّص متّصل می ماند «حیث لا یکاد ینعقد معه ظهور للعام الاّ فی الخصوص» خب از چه جهت مثل متصل می ماند به خاطر اینکه نشاید که منعقد شود با این مخصص متصل ظهور برای عام.

این را کرارا هم گفتیم که وقتی مولا می گوید اکرم العلماء الا الفساق این مخصص متصل از ابتداء اجازه نداده است که برای این عام عمومیتی منعقد شده باشد،گفتیم مانند «ضیق فم الّرکیة» می ماند یا به عبارت دیگر مثل دفع می ماند یعنی از ابتداء این مخصص (الا الفساق) اجازه نداده است که این عام ظهور در عمومیّت داشته باشد.

«الاّ فی الخصوص» مگر در درخصوص این را تطبیق دهیم «الا فی الخصوص» را مگر در خصوص را بر آن مخصص لبی واضح ما که آیه ی شریفه گفتیم «کتب علیکم الصیام» است.

خب مولا یا متکلم که فرموده است «کتب علیکم الصیام علیکم» گفتیم ضمیرش را بزنید به آن مکلفین، خب «کان» مولا اینطور فرموده است متکلم اینطور بیان کرده است «کتب علی المکلفین غیر العاجزین» یعنی این روزه بر مکلفینی که قدرت دارند و عاجز نیستند واجب است.

کرارا هم گفتیم مخصص متصل ظهور ندارد مخصّص منفصل ظهور دارد بعد مخصص متصل که ظهور ندارد حجت نیست این منفصل گفتیم ظهور دارد اما حجت نیست.

پس وجه اشتراکشان در آن عدم حجیت است. افتراق: متصل ظهور ندارد اما منفصل ظهور دارد.

«و ان لم یکن کذلک» این را بنویسید، دو: مخصّص لبّی غیر واضح مثل همان قلّد الفقهاء یا مثل همان «انظرو الی رجل منکم قد ربا حدیثنا و عرف حلالنا و حرامنا» و اگر نبوده باشد این مخصص ما «کذلک» یعنی واضح و روشن یعنی مخصصمان غیر واضح باشد قلد الفقهاء و خطاب آمده است بروید از همه ی فقهاء تقلید کنید سواء کان عادلاً او فاسقاً، اما وقتی که تأمل می کنیم فکر می کنیم می بینیم که مسئله ی تقلید یک مسئله ی عظیمی و مهمی است که آن شخصی که تخصص دارد مثل سایر متخصصین دیگر، دکتر، مهندس و استاد و امثال این ها نیست، در اینجا عدالت لازم است باید باشد پس الان این مخصص ما این قید ما که عدالت است با تأمل و فکر به دست آمد.

«فالظاهر بقاء العام فی المصداق المشتبه علی حجیّته کظهوره فیه» پس آنچه که ظاهر است این است که باقی می باشد این عام ما، قلّد الفقهاء در مصداقی که مشتبه است «علی حجّته» بر حجیت آن عام «کالظهوره فیه» در آن عام.

خلاصه که گفتیم مخصّص لبّی که واضح نیست در جایی که آن مصداق مشتبه وجود دارد، عامه در عمومیت خودش پابرجاست یعنی آن مشکوک، آن مشتبه العداله، حالا هر چه می خواهید اسمش را بگذارید این هم داخل در عموم عام است. خب وقتی که داخل در عموم عام شد عام هم نسبت به آن ها حجیت دارد.

«و السّر فی ذلک» سر در این تفصیل محقق خراسانی در این عبارت به دنبال بیان علت تفاوت بین مخصص لفظی منفصل با مخصص لبی که همانند منفصل است هستند یعنی تفاوت بین این دو تا را که مطرح شده است علتش را می خواهند برای ما بیان کنند:

در مخصص لفظی منفصل ما دو تا خطاب داشتیم اکرم العلماء، لا تکرم العالم الفاسق این دو خطاب مستقل و هر دو هم حجّت هستند، با این تفاوت که اکرم العلماء حجت و عام است یعنی نسبت به عالم عادل و فاسق، اما خطاب دوم لا تکرم العالم الفاسق حجیتش خاص است یعنی فقط علمای عدول را شما باید اکرام کنید. در اینجا که دو تا ما حجت داریم و هر دو هم لفظی هستند اینجا الان بینشان تزاحم شده است، اولی می فرماید: همه ی علماء اعم از عادل و فاسق.

اما حجت دوم می فرماید اکرام باید فقط برای علماء عدول باشد اینجا تزاحم پیش آمده است خب نسبت به آن افرادی که ما یقین داریم این ها از دایره ی عموم خارج هستند آن افراد فاسق اینجا حجت خاص بر آن حجت عام ما مقدم می شود و این تقدم هم از باب تقدیم نص بر ظاهر یا اظهر بر ظاهر است همان طوری که جناب مصنف این ها را بهشان اشاره فرمودند.

اما در آن مواردی که مشکوک هستند در اینجا تزاحم هم چنان باقی و پا برجا است چون شبهه ی مصداقیه ی خاصه، و از طرف دیگ هم شبهه ی مصداقیه عام، در این فرض جناب مصنف فرمود: باید مراجعه به اصل عملی کرد.

اما در مخصّص لبّی که همانند منفصل است مولا فرموده است قلّد الفقهاء یا اکرم جیرانی همسایه های مرا اکرام کن، در اینجا یک حجت فقط از مولا صادر شد (اکرم جیرانی) یا اینکه فرموده است مثلا قلّد الفقهاء و در اینجا ظهور این عام نشان دهنده ی آن است که مراد مولا عموم است یعنی باید تقلید از همه ی فقها شود سواء کان عادلاً او فاسقاً، اکرم جیرانی باید همه ی همسایه های مولا را اکرام کرد اعم از موافقین و دوستاران مولا، اعم از دشمنان او.

و این ظهور ادامه دارد تا وقتی که ما یقین پیدا کنیم مواردی از تحت این عموم خارج می شوند و الاً همه ی افراد در تحت عموم عام باقی خواهد ماند همین مثالی که بیان شد قلّد الفقهاء یا اکرم جیرانی ما حالا این مثال دوم را توضیح می دهیم.

در اینجا «جیران» جمع «جار» است اضافه به «یاء» شده است و افاده ی عموم کرده است: اکرم جیرانی یعنی همه ی همسایه های من را باید اکرام کنید. خب در همسایه ها بعضی ها دوست مولا هستند و بعضی دشمن مولا، عقل می گوید شما که می خواهید اکرام کنید باید آن همسایگانی را اکرام کنید که دوست مولا هستند نه دشمنانش.

در این میان یک همسایه ای است ما نمی دانیم که این از اعداء مولا است یا از اصدقاء او است این می شود شبهه ی مصداقیه خاص و در اینجا تمسک به شبهه ی مصداقیه ی خاص در مخصّص لبّی، اینجا می فرماید: جایز است یعنی این فردی که الان مشکوک العدو است نمی دانم با مولا خوب است یا بد است، می فرماید: این را هم داخل در جیران کن وقتی که داخل شد اکرامش واجب و لازم خواهد شد آن چه که از تحت عموم عام خارج می شود آن معلوم العدو است، و مشکوک العدو و معلوم الصدیق این ها همه تحت عموم عام (اکرم جیرانی) داخل هستند و اکرامشان واجب است.

اگر مستحضر باشید سابق جناب مصنف با صاحب جواهر مخالفت کردند یعنی در آن جا فرمودند در مخصّص منفصل لفظی تمسّک به عموم عام جایز نیست، اما در لبّی می فرمایند: تمسّک به عموم عام جایز است سرّ این مسئله چیست؟ چرا شما با صاحب جواهر در آنجا مخالفت کردید یعنی در مخصص منفصل لفظی، اما در مخصص لبی که مثل مخصص منفصل است اینجا موافق هستید؟

سرّش همین بود که عرض کردیم جناب مصنف میفرماید: در مخصص لفظی منفصل ما دو تا حجت داریم هر دو مستقل هستند و باهم تزاحم می کنند، یک خطاب می گوید: اکرم العلماء همه ی علماء را باید شما اکرام کنید عادل و فاسق، خطاب دیگر لا تکرم العالم الفاسق.

بنا براین ما چون تزاحم بین حجت این است تمسک به عموم عام جایز نیست اما در اینجا منظور در مخصص لبی ما یک عام بیشتر نداریم اکرم جیرانی، قلد الفقهاء. عقل می گوید: معلوم العدو را بگذار کنار یعنی این ها اکرامشان لازم نیست این ها را اکرام نباید کنیم قلّد الفقهاء، معلوم الفساق را بگذار کنار از این ها تقلید نکن آن کسی که معلوم است عادل است ولی مشکوک است ازآن تقلید کن آن کسی که معلوم است که دوست مولا است و مشکوک به عدو است این را شما از آن تجلیل کن این را اکرامش کن، شبهه ی مصداقیه ی خاص می شود و تمسّک به عموم عام جایز است.

 

تطبیق متن

«و السّر فی ذلک» سر در این تفصیل «انّ الکلام الملقی من السّید حجّة» آن کلامی که القا شده است از مولا به عنوان حجت و حجت است این حجتا از لحاظ ادبی می شود آل از ملقا آن کلامی که القا شد از مولا در حالی که آن کلام، آن حجّت «لیس الا» را بندازید کنار این را بنویسید چون می شود نفی در نفی مثبت، کلامی که از مولا القا شد در حالی حجّت است ما آن کلامی است که «اشتمل علی العام» مشتمل بر عام است «الکاشف بظهوره عن ارادته للعموم» که کاشف از ظهور این عام از اراده ی آن سید عموم را می گوید این کلام که فرمود: اکرم جیرانی معنایش این است که مولا منظورش این است که همه ی همسایه هایش را باید شما اکرام و احترام کنید «فلابدّ من اتّباعه ما لم یقطع بخلافه» پس ناگزیرید از تبعیت کردن آن عموم، مادامی که قطع به خلاف آن دوستداران مولا پیدا نکنید مثلا اذا قال مولا: اکرم جیرانی، مولا گفته است همسایه های مرا اکرام کنید گفتیم جیران جمع جار است اضافه به یاء شده است افاده ی عموم کرده است همه ی همسایه های مرا می گوید اکرام کن «و قطع بأنّه لایرید اکرام من کان عدواً له منهم» و قطع پیدا کرده است مخاطب، از چه محاظب قطع پیدا کرده است؟ عقلا و عقل به او می گوید «و انه» آن مولا، آن سید «لا یرید» اراده نمی کند اکرام آن کسی را که دشمن است «له» برای آن مولا «منهم» از آن جیران یعنی می گوید عقل به ما می گوید: وقتی که مولا می گوید همسایه های من را اکرام کن منظورش همسایه هایی که دشمن مولا نباشند «کان اصالة العموم باقیة علی الحجّیة» اصالت العموم باقی است بر حجیت «بالنّسبة الی من لم یعلم بخروجه» یعنی فقط آن معلوم العدو خارج می شود نسبت به آن کسی که علم پیدا نمی کنیم به خروجش آن منع و آن عموم کلام یعنی آن معلوم العدو خارج می شود «من لم یعلم بخروجه» که مشکوک است نمی دانیم این از اصدقاء مولا است و از دوست دارانش است یا از دشمنان مولا است در اینجا، ما باید این راهم داخل در تحت عموم عام کنیم «للعلم بعداوته» این لام علت خروج معلوم العدو است به خاطر اینکه ما علم داریم یعنی شخص مخاطب علم دارد به عداوت و به دشمنی آن افرادی که الان خارج هستند همان معلوم العدو ها «لعدم حجّة اخری بدون ذلک علی خلافه» این لام «لعدم» علت باقیه است، چرا؟ آن هایی را که ما نمی دانیم عدو مولا هستند این ها را هم تحت عموم عام می آورید.

 


[1] - کفایة الاصول: ج1، ص305.
[2] عوالی الئالی العزیزیة: ج3، ص192.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo