درس خارج فقه استاد مسلم داوری

1402/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرائة الصلاة

المسئلة 34 من القراءة‌

القادر علی التعلّم إذا ضاق وقتُهُ قرأ من الفاتحة ما تعلّم وقرأ من سائر القرآن عوض البقيّة والأحوط مع ذلک ما يعلمه بقدر البقيّة

وإذا لم يعلم منها (الفاتحة) شيئاً قرأ من سائر القرآن بعدد آيات الفاتحة بمقدار حروفها

وإن لم يعلم شيئاً من القرآن سبّح و کبّر بقدرها ويجب تعلّم السورة ايضاً ولکنّ الظاهر عدم وجوب البدل لها فی ضيق الوقت وإن کان أحوط

اين ترتيب از فقهاء مشهور است

لکن از محقّق در معتبر نقل عدم وجوب ترتيب شده؛ عند العجز مخيّر است بين تسبيح و تکبير و قراءة سائر قرآن.

لکن اين قول شاذ است.

 

برای قول مشهور به سه وجه استدلال شده:

    1. روايت عامّة

عن النبيّ|

إذا قمت إلی الصلوة فإن کان معک قرآن فاقرأ به وإلّا فاحمد وکبّر وسبّح

اين روايت دلالتش بر ترتيب خوب است ولی سنداً معتبر نيست.

بيهقی آن را نقل کرده.

    2. روايت فضل بن شاذان (ب1 از ابواب القراءة ح3)

الصدوق& بإسناده إلی فضل بن شاذان عن الرضا× أنّه قال:

أمر الناس بالقرائة فی الصلاة لئلّا يکون القرآن مهجوراً مضيّعاً وليکون محفوظاً مدروساً فلا يضمحلّ ولا يجهل وإنّما بُدئ بالحمد دون سائر السور لأنّه ليس شیءٌ من القرآن والکلام جُمع فيه من جوامع الخير والحکمة ما جُمع فی سورة الحمد وذلک أنّ قوله تعالی {الحمد لله إنّما هو أداءٌ لما أوجب الله عز و جلّ علی خلقه من الشکر}.

اين روايت از حيث دلالت، دالّ بر ترتيب مذکور هست.

و از حيث سند، سند صدوق& به فضل در ذکر علل اين است: (در مشيخه (وسائل) ج30 صفحه86)

أخبرنا به عبدالواحد بن عبدوس النيسابوری عن علی بن محمد بن قتيبة عن الفضل بن شاذان عن الرضا#.

سيد خوئی اعتبار ابن قتيبة را قبول ندارند اما استاد او را بنا بر اعتماد کشی به ايشان، توثيق می‌کنند.

پس روايت دوّم هم معتبره است.

لکن از حيث دلالت، اشکال شده که روايت در مقام بيان حکمت است نه علت فلذا لا يمکن الاستدلال بها

    3. صحيحه ابن سنان (ب3 از قراءة ح1)

شيخ طوسی& بإسناده عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن عبدالله بن سنان قال: قال أبو عبدالله×:

إنّ الله فرض من الصلاة، الرکوع والسجود ألا تری لو أنّ رجلاً دخل فی الإسلام لا يحسن أن يقرأ القرآن، أجزأ أن يکبّر ويسبّح ويصلّی

اين روايت سنداً و دلالةً تام است.

پس طبق روايت سوّم که عمده در مقام است، اعتبار ترتيب مذکور در مسئله ثابت می‌شود.

     و أمّا بالنسبة به سور‌ه‌ی بعد الحمد هم حکم همين است؛ اگر بعضش را قادر است، همان بعض را بخواند و اگر کلاً عاجز است با تمسک به روايات وجوب سوره که آن را عند ضيق الوقت و شبهه ساقط می‌دانند، چيزی بر ذمّه اين مکلّف نيست کما ذهب إليه المشهور.

پس در اين دو مسئله اختلافی بين مشهور فقهاء نيست.

وإنّما الخلاف فی وجوب التعويض علی العاجز من بعض الفاتحة

آيا از مقداری که عاجز است از سائر قرآن عوض بياورد يا خود همان مقدار متمکن منه را تکرار کند؟

ظاهر ماتن و جماعتی که تعليق نزده‌اند آن است که واجب نيست.

علامة& فرموده‌اند تعويض واجب است.

محقق در شرائع، سيد شيرازی و سيد خوئی اصل تعويض را لازم ندانسته‌اند.

برخی تفصيل قائل شده‌اند که اگر مقدار معتدّ به را قادر باشد تعويض لازم نيست و اگر مقدار کمتر از معتد به را قادر است تعويض واجب است - محقق همدانی

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo