درس خارج فقه استاد مسلم داوری

1402/07/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرائة الصلاة

 

بحث رسيد به قسم چهارم اخلال به قرائت. (اخلال به کيفيت اعراب ونباء)

     صاحب عروه می فرمايند اين اخلال موجب بطلان است

     اکثر معلقين هم - من جمله سيد خوئی و محقق همدانی و سيد حکيم و ... – فتوای سيد يزدی رحمهم الله را قبول کردند.

     از برخی فقهاء استظهار می شود اين اخلال اگر مطابق قواعد عرب باشد و مغيّر معنی نباشد مبطل نيست. حتی اگر إنّا انزلنا را به فکّ تشديد بگويد: (إنّنا انزلنا) و يا الحمد لله ربِّ العالمين را به رفع (ربّ) بگويد.

* اين قول از سيد مرتضی و صاحب جواهر و برخی معاصرين استفاده می شود.

سبب اخلاف در اين مسئله آن است که قراءات سبعه را متواتره بدانيم يا نه

شيخ طوسی در تبان و صاحب مجمع البيان شيخ طبرسی از شيعه، و زمشخری و رازی از عامّه منکر تواتر قراءات سبعه هستند.

استاد می فرمايند ما هم تواتر قراءات سبعه را قبول نداريم و آن روايتی هم که در خصال شيخ صدوق وارد شده؛

حديث شماره 44 از ابواب السبعة

حدّثنا محمد بن علی ماجيلويه قال حدّثنا محمد بن يحيى العطّار عن محمد بن أحمد عن أحمد بن هلال عن عيسى بن عبدالله الهاشمی عن أبيه عن آبائه^ قال: قال رسول الله أتانی آتٍ من الله عزّ و جلّ فقال: إن الله عز و جل يأمرك أن تقرأ القرآن على حرف واحدٍ! فقلتُ: يا ربّ وسّع على أمّتی. فقال: إنّ الله عز و جل يأمرك أن تقرأ القرآن على حرفٍ واحدٍ. فقلتُ: يا ربّ وسّع على أمّتی فقال: إنّ الله عز و جل يأمرك أن تقرأ القرآن على حرفٍ واحدٍ فقلتُ: يا ربّ وسّع على أمّتی فقال: إنّ الله يأمرك أن تقرأ القرآن على سبعة أحرف.

اين روايت از جهت سند معتبر نيست؛ أحمد بن هلال و عيسی بن عبدالله الهاشمی ثقة نيستند.

و از جهت دلالت هم تمام نيست و معانی مختلفی برای سبعة أحرف، کرده‌اند.

اصلاً مراد قراءات سبعة نيست زيرا آنها همه در قرن سوّم مطرح شدند قبل از آنها هم به ضبط برخی از مفسرين هفتاد قراءت بوده.

پس تا اينجا تواتر اين قراءات سبعة ثابت نشد.

همچنين از برخی روايات هم استظهار ميشود که حمد و سوره را بايد همانطور که در زمان رسول الله بوده قراءت کرد.

در باب 74 از قراءة الصلاة روايات متعدّدی هست

    1. حديث اوّل باب روايت سالم بن أبی سلمة

محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيی عن محمد بن الحسين عن عبدالرحمان بن أبی هاشم عن سالم أبی سلمة قال:

قرأ رجلٌ على أبی عبدالله (و أنا استمع) حروفاً من القرآن ليس على ما يقرأه الناس فقال أبوعبدالله كُفّ عن هذه القراءة اقرأ كما يقرأ الناس حتّى يقوم القائم فإذا قام القائم قرأ كتاب الله على حدّه و أخرج المصحف الذي كتبهُ علی.

اين روايت از حيث دلالت ظاهر در وجوب قراءة طبق آنچه در زمان صدر اسلام و أئمه هدی بوده، می باشد.

لکن از حيث سند برخی گفته‌اند تمام نيست؛ زيرا مشتمل است أبو سلمة

سالم أبوسلمة از رواياتش تعبير به (خبر) شده سيد خوئی او را همان سالم بن مکرم - أبو خديجة – ميدانند.

و أبو خديجه طبق شهادت نجاشی ثقةٌ ثقة است.

و شيخ هم در يک جا توثيق و در جای ديگر تضعيف کرده و أبو خديجه اول زيدی بوده وسپس رجوع کرده.

استاد می فرمايند ما در أصول علم رجال از أبو خديجه بحث کرديم و ثابت کرديم او ثقه است بنابراين اين روايت سنداً و دلالةً تمام است.

    2. حديث دوّم باب 74 قراءة الصلاة

کلينی عن عدةٍ من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن محمد بن سلیمان عن بعض أصحابه عن أبی الحسن:

قال: قلت له جُعلتُ فداک إنّا نسمع الآيات في القرآن ليس هي عندنا كما نسمعها و لا نُحسن أن نقرأها كما بلغنا عنكم فهل نأثم؟

فقال: لا إقرأو كما تعلّمتم فسيجيئكم من يعلّمكم‌

اين روايت از حيث دلالت واضح است و تمام و دلالت بر لزوم قراءت طبق آنچه در زمان أئمه متداول بوده دارد.

اما از حيث سند معتبر نيست زيرا هم مرسله است و هم مشتمل بر سهل بن زياد که ضعيف است. و هم محمد بن سليمان همان ديلمی بصر است که تضعيف شده

بنابراين از روايت از مؤيدات محسوب می شود

    3. حديث سوم باب 74 قراءت روايت سفيان بن السمط

کلينی عن عدّة من أصحابنا عن سهل عن علی بن الحکم عن عبدالله بن جندب عن سفيان بن السمط قال:

سألتُ أبا عبدالله عن ترتيل القرآن فقال: إقرأو کما عُلّمتم (و فی نسخة تنزيل بدل ترتيل)

به اين روايت هم از حيث سند اشکال شده که مشتمل است بر سهل بن زياد.

     علی بن حکم همان انباری و کوفی و ابن الزبير است و توثيق شده.

     عبدالله بن جندب از أجلّاء است و شيخ و نجاشی رحمهما الله او را توثيق کرده اند.

     سفيان بن السمط اگرچه توثيق خاص ندارد لکن مشايخ ثقات از او روايت کرده اند.

اگر چه در سند روايت سهل بن زياد آمده لکن چون به عبدالله بن جندب يا علی بن الحکم سند معتبر موجود است می توان با تبديل سند آن را تصحيح کرد. مثلاً علی بن الحکم کتابی دارد که رواياتش را در آن جمع کرده و شيخ طوسی به آن کتاب سند معتبر دارد (در فهرست)

     أخبرنا به ابن ابی جيّد عن ابن الوليد عن الصفّار و أحمد بن إدريس و الحميری و محمد بن يحيی عن أحمد بن محمد عنه.

فلذا در مجموع می توان اين روايت را هم تصحيح کرد

    4. حديث چهارم باب 74 قراءة الصلاة روايت معلّی بن خنيس

کلينی عن محمد بن يحيی عن احمد بن محمد عن علی بن الحکم عن داود بن فرقد و المُعلّی بن خُنيس قالا:

کنّا عند أبی عبدالله فقال: إن کان إبن مسعود لا يقرأ علی قراءتنا فهو ضالٌّ ثمّ قال: امّا نحن فنقرأه علی قراءة أبی

اين روايت ظاهراً دلالت بر لزوم رعايت قراءات سبعة دارد.

لکن در الوافی احتمال داده قراءة أبي باشد که مراد اميرالمؤمنينعلیهما‌السلام است. مرحوم محقق همدانی هم احتمال داده اند أيضاً.

و مراد همان قراءة اهل البيت خواهد بود

و امّا از حيث سند:

اين روايت هم معتبره است

و در حاصل از اين چهار روايت 3 روايت را می توان معتبره دانست

    5. مرحوم طبرسی در مجمع البيان مرسله ای نقل کرده اند:

از شيخ طوسی روی عنهم جواز القراءة بما اختلف القراء فيه.

اين روايت از حيث سند مرسله و غير معتبر است.

و از حيث دلالت، دال بر جواز قراءة به قراءات سبعه فی الجملة می باشد.

    6. مرحوم طبرسی در مجمع البيان يک روايت مرسله ديگر نقل می کنند

عن علیعلیهما‌السلام: إنّه قرأ عنده رجل (طلحٌ منضود) فقالعلیهما‌السلام: ما شأن الطلح؟ إنّما هو طلعٌ منضود

کقوله تعالی و نخلٍ طلعها هضيمٌ

فقيل له ألا تغيّره؟

فقالعلیهما‌السلام: إنّ القرآن لا يعاج اليوم و لا يحرّک

اين روايت هم اگرچه از حيث سند غير معتبر و مرسل است لکن از حيث دلالت، دالّ بر وجوب رعايت همان قراءات متداوله در صدر اول است.

اين ها رواياتی است که به مجموعشان استدلال شده بر وجوب رعايت قراءت متداوله در زمان پيامبر هدی و أظهرش هم همان قراءات سبعة يا عشرة می باشد.

(برخی تعبير کرده اند از شواذّ نباشد)

اين مستند صاحب عروة و جماعتی بود که قائل به رعايت همين قراءات مشهورة سبعة هستند و منهم سيد خوئی

و امّا عدّه ای ديگر فرموده اند رعايت اين قراءات واجب نيست و اگر طبق قواعد عرب صحيح باد (ولو طبق قراءات سبعة نباشد) جائز است.

و دلالت اين روايات مذکوره را هم مناقشه کرده اند.

بلکه اين روايات منصرف به لزوم رعايت مواد و کلمات طبق قراءات مشهوره است نه کيفيت و اعراب

مثل سيد مرتضی و ظاهر صاحب جواهر رحمهما الله.

به 2 شرط

     مخالف قواعد عربيّه نباشد

     مغيّر معنی نباشد.

مؤيّد اين قول آن است که عند الشک در لزوم اين قراءات مشهورة چون دوران بين الأقل و الأکثر است برائت از اکثر جاری است و اين شرط منتفی خواهد شد.

آن جماعت مشهور که رعايت قراءات مشهوره را لازم دانسته اند به قاعده اشتغال تمسک نموده اند به اين بيان که ما مأمور به قراءة آنچه که از شارع رسيده هستيم و در غير از قراءات مشهوره احراز نمی شود که همان قراءة شارع باشد و الاشتغال اليقينی يقتضی البرائة اليقينيّة

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo