درس خارج فقه استاد مسلم داوری

1402/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرائة الصلاة

المسئله 45 (از جلسه قبل جا مانده است)

 

إذا أعرب آخر الکلمة بقصد الوصل بما بعده فانقطع نفسُهُ، فحصل الوقف بالحرکة؛ فالأحوط إعادتها و إن لم يکن الفصلُ کثيراً إکتفی بها.

اين مسئله بنا بر مبنای قائلين به عدم جواز وقف به حرکت است.

امّا بنا بر مبنای قائلين بجواز، نيازی به اعاده نيست حتّی مع الفصل الکثير.

المسئله 49

الأحوط الإدغام إذا کان بعد النون الساکنة أو التنوين، أحد حروف «يرملون» مع الغُنّة فيما عدا اللّام و الراء و لا معها فيهما لکن الأقوی عدم وجوبه

از برخی مثل (ابن حاجب و سيبويه و محقق رضی) ظاهر است که اين غنه را نحاة لازم دانسته اند.

اما در فقه ماتن و جماعتی فرموده اند أقوی عدم وجوبش است.

أقوال در اين مسئله مختلف است.

و اختلاف مسئله مبتنی بر آن است که اگر ترک ادغام در لغت موجب لحن باشد رعايت ادغام شرعاً هم واجب است

و اگر حيث لغت موجب لحن نباشد، ادغام شرعاً واجب نيست.

برخی مثل سيّد حکيم فرموده اند مسئله از مصاديق دوران بين تخيير و تعبين است که قاعدة حکم به وجوب تعيين می کند فلذا ايشان فتوی به وجوب ادغام می دهند.

لکن ديگران مثل سيد خوئی می فرمايند دروان بين وصف زائد و عدمش هست که قاعده حکم به برائت از وصف زائد می کند

و از حيث لغت هم معلوم نيست موجب لحن باشد و الأصل عدمه

استاد هم می فرمايند:

کلام سيد خوئی متين است و أقوی عدم وجوب ادغام در التقاء نون با حروف يرملون است.

در رعايت غنّة نحاة گفته اند در التقاء نون با لام و راء غنه واجب نيست

در التقاء نون با ياء و ميم و واو و نون رعايت غُنة واجب است

امّا از فقهاء سيد بروجردی تصريح بعدم وجوب غنّة کرده اند.

در اصل ادغام

     ماتن و جماعتی من جمله سيد خوئی رحمهم الله فتوی به عدم وجوب داده اند.

     جماعتی مثل سيد بروجردی و محقق نائينی و سيد حکيم و سيد خوانساری و سيد شاهرودی رحمهم الله در لزوم رعايت ادغام احتياط واجب فرموده اند.

البته اگر ادغام در يک کلمه موجب لبس شود اصلاً جائز نيست مثل صنوان

المسئله 50

الأحوط القواءة بإحدی القراءات السبعة و إن کان الأقوی عدم وجوبها بل يکفی القراءة علی النهج العربی و إن کانت مخالفةً لهم فی حرکة بنيةٍ أو إعرابٍ.

اين مسئله در حُکم قراءات سبعة است برخی سه قرائت به آن اضافه کرده و آن راعشرة دانسته اند.

قراءات سبعة عبارتند از:

    1. ابن عامر 2) ابن کثير3) ابو عرمو4) عاصم5) کسائی6)نافع

آن سه قاری ديگر، خلف بن هشام، يعقوب حضرمی و ابن قعقاع هستند.

در اين مسئله 3 قول اصلی وجود دارد:

    1. عدم وجوب قراءت طبق قراءات سبعة

و اکتفاء به قراءت صحيحة از حيث قواعد عربيّة

     اين قول از جماعتی مثل صاحب جواهر و سيد يزدی رحمهما الله ظاهر می شود.

 

    2. أقوی وجوب تطبيق قراءت بر يکی از قراءات سبعة است

البته برخی از اين 7 قرائت أولی هستند مثل قراءت عاصم و أبیّ بن کعب.

     اين قول از جماعتی مثل محقق نائينی و سيد بروجردی و سيد شاهرودی رحمهم الله ظاهر می شود.

    3. وجوب تطبيق قراءت بر قراءات متداولة در زمان معصومين

سواءٌ کانت مطابقة للقراءات السبعة أم مغايرةً لها.

     اين قول از سيد حکيم و سيد خوئی و برخی تلاميذشان ظاهر می شود.

أدلّه قائلين به وجوب تطبيق قراءت، بر قراءات سبعه، ذيل مسئلة 37 گذشت.

خلاصه آن أدله 3 امر بود:

    1. اجماعبر اين قراءات قائم است.

    2. اين قراءات متواتر هستند و يقين آور.

    3. روايات نزول قرآن بر 7 حرف.

 

* در اجماع مناقشه شد که اساساً در شيعه اجماعی بر لزوم رعايت اين قراءات قائم نيست و شيخ طوسی و شيخ طبرسی رحمهما الله هم در البيان و مجمع صريحاً آن اجماع را انکار کرده اند.

از عامّه هم زمخشری و رازی منکر اين اجماع هستند.

و اصلاً خود مخالفت اين قراءات با هم دليل بر عدم اجماع است.

* و امّا ادعای تواتر اين قراءات؛ اگر مراد از زمان خود قرّاء تا زمان ما باشد قبول می کنيم

امّا تواتر از زمان قرّاء تا زمان پيامبر معلوم نيست بلکه با وجود فاصله زمانی حدود دو قرن ايشان يک يا دو واسطه تا پيامبر بيشتر نداند.

* و امّا روايات نزول قرآن علی سبعة أحرف؛

أولاً روايات فراوانی هست که شديداً آن را نفی می‌کند و می‌فرمايد (نزل من عند الواحد علی حرفٍ واحد)

و بيشتر اين روايات سبعة احرف هم از عامّه هست.

و ثانياً سبعة أحرف بمعنای سبعة بطون است.

و ثالثاً روايات زيادی هست که لزوم تطبيق قراءت بر آنچه زمان معصومين^ متداول بوده را بيان می‌کنند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo