درس خارج فقه استاد مسلم داوری

1402/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرائة الصلاة

 

بحث در تخيير بين حمد و تسبيح در رکعتين أخيرتين بود

روايت علی بن حنظله گذشت؛ که سنداً و دلالة تمام بود

 

روايت دوّم صحيحه عبيد بن زرارة است

 

    1. وسائل أبواب القرائة فی الصلاة ب42 ح1

شيخ طوسی& بإسناده إلی الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن يحيی الحلبی عن عبيد بن زرارة قال: سألت أبا عبدالله×: عن الرکعتين الأخيرتين من الظهر قال تسبّح وتحمد الله وتستغفر لذنبک وإن شئتَ فاتحة الکتاب فإنها تحميد ودعاء

اين روايت از حيث سند صحيحه است.

سند شيخ به حسين بن سعيد اينچنين است: (کما فی الفهرست)

أخبرنا بجميع کتبه عدّة من أصحابنا عن الصدوق عن أبيه عن أحمد بن محمد بن عيسی عن الحسين بن سعيد

و از حيث دلالت هم تصريح به تخيير دارد اما برخی اشکال کرده‌اند که فقط ظهر را بيان کرده.

ما جواب می‌دهيم با توجه به اينکه قائل به تفصيل بين ظهر و غير ظهر نداريم (عدم قول به فصل) حکم به غير ظهر هم تسرّی دارد.

 

    1. موثقه‌ی معاوية بن عمار

ابواب القراءة باب42 حديث2

شيخ طوسی بإسناده إلی علی بن مهزيار عن النضر بن سويد عن محمد بن أبی حمزة عن معاوية بن عمّار قال:

سألت أبا عبدالله× عن القراءة خلف الإمام فی الرکعتين الأخيرتين؟

فقال×: الامام يقرأ بفاتحة الکتاب ومن خلفه يسبّح

     فإذا کنتَ وحدک، فاقرأ فيهما وإن شئتَ فسبّح.

اين روايت از حيث دلالت تمام است.

و سند شيخ& به علی بن مهزيار اينچنين است: (کما فی الفهرست)

أخبرنا بجميع کتبه ورواياته: جماعة عن الصدوق عن أبيه عن أحمد بن محمد عن العباس بن معروف عنه.

و از حيث دلالت هم تصريح به تخيير در منفرد دارد.

 

    2. صحيحه منصور بن حازم (باب51 قرائة ح11)

شيخ طوسی بإسناده إلی حسين بن سعيد عن صفوان عن منصور بن حازم عن أبی عبدالله×: قال: إذا کنتَ إماماً فاقرأ فی الرکعتين الأخيرتين بفاتحة الکتاب وإن کنت وحدک فيسعک فعلتَ أو لم تفعل

از حيث سند صحيحه است و سند شيخ به حسين بن سعيد هم ذکر شد.

از حيث دلالت ذيل اين روايت حکم منفرد را بيان می‌کند و معنای فاتحه الکتاب نخواندن، تسبيحات خواندن است.

     مرحوم سيد خوئی فقط اين روايت دوّم و سوم را عمده در مقام می‌دانند ولی طبق مبنای ما روايت ما روايت اوّل (عبيد) و روايت قبل (علی بن حنظله) هم معتبر هستند.

پس اين چهار روايت در مجموع، سنداً و دلالةً بر تخيير، تمام است

روايت ديگری است از مستدرک که ميتوان بعنوان مؤيّد به آن تمسک نمود (روايت فقه الرضا×)

(مستدرک الوسائل باب31 از ابواب القرائة فی الصلاة ح1)

قال×: واقرأ فی الرکعتين الأخيرتين إن شئت الحمد وحده وإن شئت سبّحتَ ثلاث مرّات [وقال× فی موضع آخر]: تقرأ فاتح الکتاب وسورةً فی الرکعتين الأوليين وفی الرکعتين الأخراوين الحمد وحده وإلّا فسبّح فيهما ثلاثاً ثلاثاً، تقول سبحان الله و الحمد لله ولا إله إلّا الله والله أکبر تقولها فی کل رکعة منها ثلاث مرات

اين روايت هم اگرچه از حيث دلالت واضح است لکن سند معتبری ندارد زيرا نسبت کتاب فقه الرضا× ثابت نيست

استاد می‌فرمايند غير از اين روايات به أخبار ديگری هم می‌توان برای تخيير تمسک کرد. مثل:

انضمام صحيحه جميل به صحيحه زرارة:

* صحيحه جميل (وسائل، أبواب القراءة فی الصلاة باب 42 ح4)

شيخ طوسي بإسناده إلی محمد بن علی بن محبوب عن علی بن السندی عن ابن أبی عمير عن جميل بن درّاج قال:

سألت أبا عبدالله× عمّا يقرأ الامام فی الرکعتين الأخيرتين فی آخر الصلاة؟

فقال: بفاتحة الکتاب ولا يقرأ الذين خلقه

     ويقرأ الرجل فيهما إذا صلّی وحده بفاتحة الکتابه

اين روايت از حيث سند صحيحه است و علی بن السندی هم اگر قول کشی در اتحادش با علی بن اسماعيل را قبول کنيم توثيق خاص دارد و إلّا به همين عنوان در تفسير واقع شده پس توثيق عام هم دارد

پس سند معتبر است.

و امّا از حيث دلالت، مجمل است بر اينکه مصلّی منفرد در رکعتين أخيرتين حمد بخواند (نفی تسبيح نمی‌کند)

* صحيحه‌ی زرارة

(وسائل باب42 از قراءة ح5)

کلينی& عن محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان عن حمّاد بن عيسی عن حريز عن زرارة قال:

قلتُ لأبی جعفر‘: ما يجزئ من القول فی الرکعتين الأخيرتين؟

قال×: أن تقول سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر وتکبّر وترکع.

اين روايت از حيث سسند مشتمل است بر محمد بن اسماعيل که او محمد بن اسماعيل النيسابوری است. (توثيق خاص ندارد)

می‌توان از کثرت روايات شيخ کلينی& از او استظهار کرد که محلّ اعتماد ايشان بوده که اين امر ممکن است کشف از وثاقت او نزد کلينی& کند، البته کلينی و شيخ به جميع روايات زرارة طرق معتبره ديگری هم دارند که مشتمل بر النيسابوری نيست.

و امّا از حيث دلالت تعبير (وتکبّر وترکع) که آخر روايت آمده إشعار به اين دارد که روايت در مقام بيان حکم منفرد است و إلّا اين تعبير با جماعت سازگاری ندراد.

حاصل جمع بين اين دو روايت تخيير می‌شود؛ زيرا صحيحة زرارة، تعبير (يجزئ) دارد، و مجمل است در اثبات تسبيح و نفی ماعدايش و صحيحه جميل هم در نفی ماعدا (تسبيح) تصريح ندارد.

نتيجه جمع بين حمد و تسبيح می‌شود که با دليل خارجی (اجماع بر عدم جمع بين حمد و تسبيح) نمی‌توان قائل به وجوب جمع شد و از طرفی روايات تخيير قرينه بر مراد از اين دو روايت خواهد بود.

فثبت المطلوب (که اثبات اصل تخيير بود)

البته اينکه برای مأموم يا منفرد تسبيح أفضل است يا حمد، فرعی است که بعداً بحث خواهد شد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo