درس خارج فقه استاد مسلم داوری

1402/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرائة الصلاة

 

بحث در کيفيّت تسبيحات و أقوال در آن بود.

بحث در بررسی قول اول بود (وجوب سه تسبيحة چهار جزئی)

سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر - چهار بار

عرض کرديم روايات دالّه بر اين قول تمام است - لو لا المانع-

 

قول دوّم

ده تسبيحات بگويد - (3 مرتبه تسبيحات ثلاثه و در آخر يک تکبير)-

اين قول منسوب شده به سيد مرتضی&

و به شيخ& در الجُمَل والمبسوط

و به ابن ادريس&

شيخ طوسی& در المبسوط جلد 1 صفحه 158 می‌فرمايند:

تجب القراءة فی الأولتين من کلّ صلاةٍ و فی الأخيرتين أو الثالثة من الغرب هو مخيّر بين القراءة وبين أن يسبّح عشر تسبيحات

همچنين مرحوم ابن ادريس& در السرائر جلد 1 صفحه 222 می‌فرمايند:

(واختلفوا فی عدد التسبيح منهم من قال أقلّه أربع تسبيحات وهو مذهب شيخنا المفيد& ومنهم من يقول: الواجب عشر تسبيحات، ومنهم من يقول الواجب اثنتا عشرة تسبيحة والّذی أراه ويقوی عندی العشر وأخصّ الأربع للمستعجل)

مستند اين قول همان صحيحه زرارة است که سابق هم بيان شد

(وسائل باب 51 از باب القراءة فی الصلاة ح2)

صحيحه زرارة: قال: قلتُ: فما أقول فيهما؟

قال×: إذا کنتَ اماماً أو وحدک، فقل:

سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله ثلاث مرات تکمّله تسع تسبيحات ثم تکبّره

 

بررسی سندی:

سابق عرض شد که ولو طريق ابن ادريس به کتاب حريز معلوم نيست لکن روايت صحيحه است زيرا طريق شيخ يا صدوق رحمهما الله به جميع کتب و روايات حريز موجود است و معتبر.

 

بررسی دلالی:

قائلين به قول دوم استدلال به اين روايت کرده‌اند، به اين تقريب که:

حضرت× فرمودند سه مرتبه بگويد سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله

و سپس تکبير بگويد؛ اين در مجموع می‌شود عشره.

تعبير (ثمّ تکبّر) ملحق به آن 9 تسبيحه می‌شود.

 

اين قول مستند محکمی ندارد - کما اينکه صاحب حدائق& هم تصريح می‌کنند - لکن از ضميمه برخی اخبار به برخی ديگر ممکن است اين قول استفاده شود.

لکن به اين استدلال مناقشه می‌شود؛

زيرا اگر تعبير (تکمّله تسعاً و تکبّر يا فتکبّر) بود ممکن بود اين استدلال را قبول کرد.

امّا (ثمّ تکبّر) صريح در انفصال تکبير از تسبيحات و استقلال تکبير بعنوان تکبير رکوع است. همانطور که در الفيه آمده:

(الفاء للترتيب باتصالوثمّ للترتيب بانفصال)

پس اين روايت را نمی‌توان مستند قول دوّم قرار داد

و مستند ديگری هم غير از امثال اين تعابير ندارد.

قول سوّم

آن است که تسبيحات ثلاثه را سه مرتبه تکرار کند و در مجموع نه تکبيرة بگويد

اين قول منسوب به شيخ صدوق& و والد ايشان& و جناب حريز شده است.

* شيخ صدوق& در المقنع صفحه 95 می‌فرمايند:

(ثمّ صلّ الرکعتين الأخيرتين واقرأ في کلّ رکعةٍ منهما بالحمد وحدها وإن شئت سبّحت فقلت سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله ثلاث مرّات)

* مرحوم علامة حلی& در کتاب المختلف جلد 2 صفحه 146 به نقل از مرحوم علی بن بابويه& می‌فرمايند:

(وقال علی بن بابويه&: وسبّح فی الأخراوين اماماً کنت أو غير امام تقول: سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله ثلاثاً آه فيکون الواجب عنده تسع تسبيحات)

* رأی جناب حريز بن عبدالله هم از روايتی که دال به اين قول در کتاب الصلاة خود نقل کرده روشن می‌شود (روايت مکرّر، ذکر شد)

اين روايت برای قول دوّم هم نقل شد.

مستند اين قول صحيحه سابقه زرارة است. (باب 51 از ابواب القراءة ح2)

قال أبو جعفر‘:

إذا کنتَ اماماً أو وحدک فقل سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله ثلاث مرّات تکمّله تسع تسبيحات ثمّ تکبّر وترکع.

 

بررسی سندی:

قبلاً عرض شد طريق به کتاب حريز معتبر است.

 

بررسی دلالی:

اين روايت تصريح به 9 تا بودن تسبيح دارد (تکمّله تسعاً) و در دلالتش از حيث مقتضی اشکالی نيست.

سيدنا الاستاد الخوئی& می‌فرمايند: استناد اين قول به اين روايت، محکم محکم است و هيچ جای مناقشه ندارد.

لکن به شرط آنکه معارض نداشته باشد. (مثلاً روايتی نباشد که دلالت بر کمتر از اين مقدار بکند.)

حال سؤال اين است که چرا در اين مقام، اصل عدم زياده در روايت جاری نيست؟

(در اين روايت تمکّه تسعاً آمده ولی در نقل ابن ادريس در سرائر تکمّه تسعاً نيامده بلکه الله اکبر هم دارد که اثنی عشر تسبيحة می‌شود)

جواب آن است که، أصالة عدم الزياده وقتی جاری است که اولاً بين دو روايت تعارض نباشد و ثانياً اختلافشان هم از باب اختلاف نُسخ نباشد؛

و لکن در اين مقام بين اين دو روايت تعارض مستقر است، چرا که در يکی آمده (تکمّه تسعاً) و در ديگری (إثنی عشر تسبيحة) و اين دو با هم قابل جمع نيستند. (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر ثلاث مرات می‌شود 12 تا)

و حال که بين اين دو روايت تعارض مستر است بايد به مرجّحات باب تعارض رجوع کرد و الحال همه مفقودند.

کتاب هر دو، کتاب حريز است، راوی هم در هر دو زرارة است، سند و متن يکی است.

     در چنين تعارضی، تساقط پيش می‌آيد و بايد رجوع به اصل کرد و اصل هم در دوران بين أقل و اکثر، وجوب أقل و انتفاء تکليف به اکثر است.

البته کسی که در چنين مقامی قائل به أصالة الاشتغال است بايد قائل به لزوم عمل به اکثر شود. (امتثال اکثر موجب يقين به فراغ ذمه است.)

اين حلّ، در فرضی است که اين دو را، متعدّد و دو روايت بدانيم

امّا اگر گفتيم: اين‌ها يک روايت هستند، قطعاً يکی از آنها از باب تکليف از امام صادر خواهد بود.

پس مسئله از باب دوران امر بين حجّة و لا حجّة می‌شود، ديگر حجّت و لا حجّة اشتباه شده‌اند. و باز هم بايد به قواعد تعارض متمسک شد.

پس حاصل امکان تمسک به قول سوم سند - لو لا المانع-


قول چهارم

يک مرتبه تسبيحات أربعه (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر) مجزی و سه مرتبه مستحب است.

اين قول مشهور بين فقهاست. (البته برخی تعبير أشهر کرده‌اند.)

مرحوم بحرالعلوم& در مصابيح الاحکام می‌فرمايند:

از زمان فاضلين تا زمان ما عمل بر طبق اين قول (إجزاء مرّة واحدة) بوده.

ماتن& و جماعتی از متأخرين و متأخر المتأخرين و محشين عروه و حتّی صاحب حدائق اين قول را اختيار کرده‌اند.

مستند اين قول صحيحه زرارة است.

وسائل الشيعه باب 42 از ابواب القراءة ح5

محمد بن يعقوب& عن محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان عن حمّاد بن عيسی عن حريز عن زرارة:

قال: قلتُ لأبی جعفر‘: ما يُجزی من القول فی الرکعتين الأخيرتين؟

قال×: أن تقول سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر و تکبّر و ترکع - ورواهُ الشيخ بإسناده عن محمد بن يعقوب مثله-

 

بررسی سندی:

کثيری از علماء از اين روايت به صحيحه تعبير کرده‌اند، و انصافاً هم تمام رواة آن - به غير از محمد بن اسماعيل - هيچ شبهه‌ای ندارند و از اجلاء هستند.

فقط بحث در محمد بن اسماعيل است که از مشايخ کلينی& است.

اين عنوان مشترک بين سه نفر است:

الف) محمد بن اسماعيل النيسابوری البندقی

ب) محمد بن اسماعيل البرمکی

ج) محمد بن اسماعيل بن بزيع

اگرچه دومی و سوی توثيق دارند ولی از حيث طبقه با اين روايت مناسب نيستند. پس آن محمد بن اسماعيل که از مشايخ کلينی& بوده، محمد بن اسماعيل النيسابوری است.

ايشان توثيق خاص ندارد و مجهول است لکن عده‌ای بنابر پاره‌ای از مبانی ايشان را توثيق کرده‌اند.

سيدنا الاستاذ& در اين مقام از اين روايت تعبير بصحيحه کرده‌اند، لکن در مثل اين موارد اشکال می‌کنند به مجهول بودن محمد بن اسماعيل النيسابوری.

احتمال دارد تعبير به صحيحه از ايشان يا مماشاة با ديگران باشد و يا ايشان از مبنای قبلشان تراجع کرده و قائل به وثاقت اين راوی شده باشند و ما هم در معجم به اين تهافت عملی ايشان اشاره کرده‌ايم.

بعضی خواسته‌اند محمد بن اسماعيل نيسابوری را بنابر اکثار روايت کلينی& از او (که مثلاً کاشف از اعتماد کلينی بر اوست) توثيق کنند؛ به اين بيان که چون ايشان در مقدّمه کافی می‌فرمايند:

(وقلتَ إنّک تحبّ أن يکون عندک کتابٌ کافٍ يجمع فيه من جميع فنون علم الدين ما يکتفي به المتعلّم ويرجع إليه المسترشد ويأخذ منه من يريد علم الدين والعمل بالآثار الصحيحة عن الصادقين^.

... وقد يسّر الله وله الحمد تأليف ما سألتَ وأرجو أن يکون بحيث توخّيت)

پس دأبشان ايراد روايات صحيحه بوده و هذا يستلزم الرواية عن الثقات ولا سيّما مشايخه المباشرين.

لکن اين استدلال تمام نيست و چنين التزام به نقل از ثقات از کلينی& ثابت نيست.

و ممکن است اطمينان ثقة الاسلام کلينی& به صحت روايات کتابش از طرق ديگر بوده که چون مطوّل بوده‌اند از آنها اعراض و اين طريق مختصر را که مشتمل بر (محمد بن اسماعيل النيسابوری) است ذکر کرده است.

     و ما کشف کرديم روايت کلينی از فضل بن شاذان منحصر به محمد بن اسماعيل نيست و الشاهد علی ذلک:

اين است که مرحوم کلينی در بسياری از موارد روايات فضل بن شاذان را با سند (علی بن ابراهيم عن أبيه عن فضل بن شاذان) نقل می‌کند و در برخی موارد می‌فرمايد:

(عن علی بن ابراهيم عن أبيه و عن محمد بن اسماعيل عن فضل بن شاذان)

و بعضی مواقع می‌فرمايد: (عن أحمد بن ادريس عن محمد بن عبدالجبّار و عن محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان)

و در بعضی مواقع می‌فرمايد: (عن محمد بن يحيی عن محمد بن الحسين و عن محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان)

پس معلوم می‌شود روايات کلينی& از فضل بن شاذان، منحصر به محمد بن اسماعيل نيشابوری نيست و از طرق صحاح ديگر هم به کلينی& رسيده است.

دومين طريقی که برای تصحيح اين روايت می‌توان دنبال کرد، طريق شيخ طوسی& است.

در مواردی، شيخ طوسی& روايت کلينی از فضل بن شاذان را به طريق: (عن محمد بن يعقوب عن محمد بن اسماعيل و علی بن ابراهيم عن أبيه عن الفضل بن شاذان) نقل کرده؛ در حاليکه خود کلينی& (علی بن ابراهيم عن أبيه) را نياورده فقط فرموده (محمد بن اسماعيل عن الفضل)

معلوم می‌شود کلينی& به فضل بن شاذان طرق متعدّد داشته

در حاصل می‌توان اطمينان به صحّت طريق کلينی& به فضل بن شاذان& پيدا کرد.

پس قول چهارم (اکتفاء به يک مرتبه تسبيحات أربعه) دارای مستندی صحيح السند و صريح الدلالة است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo