درس خارج فقه استاد مسلم داوری

1402/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرائة الصلاة

 

بحث در أقوال علماء در کيفيت تسبيحات بود.

استدراک أقوال سوّم (9 تسبيحه):

     يا با روايت اوّل سرائر يک روايت هستند - که مسئله از باب اشتباه حجّة به لا حجّة خواهد شد.

     و يا دو روايت هستند:

اگر دو روايت باشند؛ عرض کرديم حکم به تعارض، تساقط و رجوع به اصل می‌شود.

لکن:

اين حکم وقتي متين است که در اين روايت تعبير به إجزاء 9 تسبيحه شده باشد،

يعنی روايت فقيه، فرموده باشد 12 تسبيحه مجزی است

و روايت سرائر فرموده باشد 9 تسبيحه مجزی است

امّا حال آن است که اين دو روايت مشتمل بر تعبير به اجزاء نيستند بلکه مشتمل بر امر هستند (امر به 9 تسبيحه و امر به 12 تسبيحه)

در چنين فرضی تعارض لازم نمی‌آيد، بلکه امر به أقل صريح در عدم وجوب اکثر و امر به اکثر ظاهر در وجوب اکثر است و در چنين موارد بايد ظاهر را حمل بر نص نموده و از ظهور ظاهر بوسيله تصريح نص، رفع يد نمود.

اين مقتضای جمع عرفی دلالی است.

***


و امّا ادامه بحث قول چهارم (وجوب يک مرتبه تسبيحات أربعه)

در بحث سندی روايت زرارة عرض کرديم محمد بن اسماعيل غير ابن بزيع و غير البرمکی است پس مراد از او محمد بن اسماعيل النيسابوری است. که توثيق خاصل ندارد.

ما عرض کرديم طرقی برای تصحيح اين روايت وجود دارد:

أولاً روايات کلينی از فضل بن شاذان منحصر به محمد بن اسماعيل نيست بلکه از طريق علی بن ابراهيم عن أبيه هم نقل شده.

ثانياً در مواردی شيخ& همان روايتی که کلينی& از محمد بن اسماعيل از فضل بن شاذان نقل کرده، بواسطه‌ی علی بن ابراهيم عن أبيه عن الفضل هم نقل کرده است.

ثالثاً اين روايت را فضل بن شاذان از حماد از حريز نقل کرده و شيخ& به جميع کتب و روايات حريز طريق معتبر دارد.

رابعاً: شيخ&به خود فضل بن شاذان چندين طريق دارد که بعضی از آنها بنابر مبنای ما معتبر است - اگر ثابت شود که طريق شيخ&، به جميع کتب و روايات فضل است.

خامساً: فضل بن شاذان اين روايت را از حمّاد نقل کرده و شيخ طوسی& برای حماد بن عيسی الجهنی سه کتاب ذکر می‌کند و به هر سه‌ی آنها طريق معتبر دارد - البته در اين وجه پنجم ممکن است مناقشه شود؛ که تصريح بجميع کتب و روايات نيامده-

 

دوّمين مستند قول چهارم - که مرحوم بحرانی به اين روايت تمسّک کرده‌اند-

    1. روايت أبو خديجه (باب 51 از وسائل أبواب القراءة فی الصلاة ح13)

شيخ طوسی& بإسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن محمد بن عيسی عن عبدالرحمن بن أبی هاشم عن سالم أبی خديجه عن أبی عبدالله× قال:

إذا کنتَ إمام قومٍ فعليک أن تقرأ فی الرکعتين الأوّلتين وعلی الّذين خلفک أن يقولو: سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر - و هم قيام - فإذا کان فی الرکعتين الأخيرتين فعلی الذين خلفک أن يقرأو فاتحة الکتاب وعلی الامام أن يسبّح مثل ما يسبّح القوم فی الرکعتين الأخيرتين.

 

بررسی سندی:

قبلاً چند بار بحث شد که سند اين روايت صحيح است.

أبو خديجه همان سالم بن مکرم است؛ درباره او توثيق و تضعيف با هم رسيده؛ نجاشی& فرموده: ثقة ثقة ولی شيخ& در يکجا توثيق کرده و در جای ديگر فرموده: ضعيف!

بعضی بين توثيق و تضعيف فرموده‌اند توثيق نجاشی با تضعيف شيخ تعارض می‌کنند و تساقط.

و توثيق شيخ باقی می‌ماند!

سيّدنا الاستاد می‌فرمايند: اين کلام، بی پايه و اساس است و در چنين مواردی نوع توثيق و نوع تضعيف با هم تعارض می‌کنند نه افراد آنها.

فلذا اگر دو روايت با يک روايت ديگر تعارض کنند، هيچ کس قائل نيست که آن يک روايت با يکی از اين دو روايت تعارض و تساقط کنند و يک روايت بلا معارض باقی بماند.

سيّدنا الأستاد& در جمع بين اين توثيق می‌فرمايند: احتمالاً شيخ& سالم بن مکرّم را با (سالم بن أبی سلمة سجستانی) اشتباه کرده و او را تضعيف نموده و إلّا سالم بن مکرم از نجاشی& توثيق دارد.

ما قائليم که حمل تضعيف شيخ& بر اشتباه، صحيح نيست و علت تضعيف او خطّابی بودن أبو خديجه در ابتدا است. لکن او بعد از کُشته شدن خطابی‌ها در مسجد توبه کرد و از رواة حديث امام و خوب شد.

بنابراين نجاشی& (بنابر قبول توبه مرتدّ) او را توثيق کرده است.

و همچنين ممکن است تضعيف شيخ& اول بوده و سپس با اطلاع يا اطمينان به توبه او، توثيقش نموده باشد.

فالحاصل صحّة سند الرواية

 

بررسی دلالی:

مستدلّين به اين روايت مثل صاحب حدائق& فرموده‌اند: ذيل روايت (وعلی الإمام أن يسبّح مثل ما يسبّح القوم في الرکعتين الأخيرتين) دلالت می‌کند بر اينکه امام و مأموم هر دو در رکعتين أخيرتين تسبيح برايشان مجزی است.

و کيفيت تسبيح را هم بصورت (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر) ذکر کرد.

و امر هم ظاهر در مرّة است.

لکن سيّدنا الاستاذ& می‌فرمايند اين روايت قاصر الدلالة است، زيرا:

امام× در مقام بيان کيفيت يا تعداد تسبيح نبوده‌اند، بلکه فقط در مقام بيان فرق حکم امام جماعت و مأموم بوده‌اند.

 

سوّمين روايت قول چهارم

    2. روايت محمد بن عمران (باب 51 از أبواب القراءة فی الصلاة حديث 3)

شيخ صدوق& بإسناده عن محمد بن عمران - فی حديث - أنّه سأل أباعبدالله×، فقال: لأیّ علّة صار التسبيح أفضل من القراءة فی الرکعتين الأخيرتين؟

قال×: إنّما صار التسبيح أفضل من القراءة فی الأخيرتين، لأنّ النبیّ| لمّا کان فی الأخيرتين ذکر ما رأی من عظمة الله عز و جلّ فدهش فقال (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر)

فلذلک صار التسبيح أفضل من القراءة.

ورواه فی (العلل) عن حمزة بن محمد العلوی عن علی بن ابراهيم عن أبيه عن علی بن معبد عن الحسين بن خالد عن محمد بن حمزه عن أبی عبدالله مثله

 

بررسی سندی:

اشکال کرده‌اند که محمد بن عمران طبق تصريح مشيخه فقيه، محمد بن عمران العجلی است که توثيق ندارند.

لکن بر مبنای ما چون در همين مشيخه فقيه، محمد بن أبی عمير& از او روايت کرده است و او هم از مشايخ ثقات است، توثيق می‌شود.

همچنين محمد بن عمران العجلی در أسناد نوادر الحکمة هم واقع شده و استثناء هم نشده است.

بنابراين روايت از حيث سند معتبر است.

و امّا سند دوّم روايت

از چند جهت مورد اشکال واقع شده.

اولاً حمزة بن محمد العلوی توثيق ندارد.

ثانياً علی بن معبد توثيق ندارد

ثالثاً محمد بن حمزة مشترک بين جماعتی است.

* بر مبانی ما اين سند قابل تصحيح است؛

زيرا حمزة بن محمد العلوی مورد ترضّی صدوق واقع شده فهو ثقة.

علی بن معبد هم در اسناد نوادر الحکمه واقع شده فهو ثقة.

و محمد بن حمزة هم ظاهراً (محمد بن حمزة بن اليسع) باشد

زيرا فقط ايشان صاحب کتاب هستند ومطلق بر مشهور منصرف می‌شود.

ايشان هم توثيق ندارند. (البته مرحوم أردبيلی در جامع الرواه ايشان را با أبو طاهر بن حمزة بن اليسع برادر أحمد، متحد می‌دانند و چون ابو طاهر توثيق خاص دارد مشکل سند برطرف می‌شود)

لکن مع ذلک ما هم ممکن است اين روايت را تصحيح کنيم؛ صاحب جواهر& در نسخه خودشان (محمد بن أبی حمزة) نقل کرده‌اند و صاحب حدائق بدون نقل نسخه، فقط فرموده‌اند (محمد بن أبی حمزة)

بنابراين احتمال محمد بن أبی حمزة همان محمد بن ثابت بن دينار الثمالی است که توثيق خاص دارد.

پس امر اين روايت دائر بين صحيح و ضعيف (حجّة و لا حجّة) است و يجوز إخراجه مؤيداً و شاهداً.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo