درس خارج فقه استاد مسلم داوری
1402/08/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قرائة الصلاة
بحث در أقوال کيفيت تسبيحات بود.
يک مرتبه تسبيح به اينصورت (سبحان الله والحمد لله والله اکبر)
اين قول به ابن جنيد منسوب شده است.
مستند اين قول صحيحه حلبی است
(باب 51 از ابواب القراءة فی الصلاة ح7)
محمد بن الحسن الطوسی& بإسناده عن سعد عن أحمد بن محمد عن محمد بن أبی عمير عن حمّاد بن عثمان عن عبيد الله بن علی الحلبی عن أبی عبدالله× قال:
إذا قمتَ فی الرکعتين الأخيرتين لا تقرأ فيهما فقُل (الحمد لله وسبحان الله والله اکبر)
اسناد شيخ& به سعد بن عبدالله الأشعری اينچنين است (کما في الفهرست)
أخبرنا بجميع کتبه و رواياته عدّة من أصحابنا عن محمد بن علی بن الحسين بن بابويه عن أبيه و محمد بن الحسن عن سعد بن عبدالله عن رجاله
• اين سند صحيح است و رجالش همه از اجلاء هستند.
الباقی رواه سند روايت هم از اجلاء و ثقات و اصحاب اجماع هستند.
کلمة (الأخيرتين) فقط در نسخه استبصار آمده البته نيامدنش هم اخلالی به دلالت وارد نمیکند، زيرا از جمله (لا تقرأ فيهما فقل الحمد لله ...) روشن است که مراد دو رکعت أوّلتين نيست.
همچنين تبدّل ترتيب در اين دو روايت (الحمد لله را بر سبحان الله مقدّم نموده)، مخلّ به استدلال نيست، زيرا ما میخواهيم في الجمله ثابت شود ذکری هست که تسبيحات ثلاثه است و (لا إله إلّا الله) ندارد
و از طرفی چون امر وارد در روايت (فقُل) ظاهر در مرّة است، از اين صحيحه إجزاء يکمرتبه تسبيحات ثلاثه بدون تهليل ثابت میشود.
و روايات ديگر هم که دلالت بر اکثر من مرّة دارد، حمل بر استحباب میشود.
سيدنا الاستاذ& میفرمايند ظاهراً در مستند و صحّت اين قول اشکالی نيست - اگر دليل بر إجزاء کمتر از اين مقدار نداشته باشيم -
اين قول اجزاء سه مرتبه تسبيح است (سبحان الله سبحان الله سبحان الله)
مستند اين قول روايت أبو بصير است.
(باب 42 از ابواب القراءة حديث 7)
محمد بن علی بن الحسين بإسناده عن وهيب بن حفص عن أبی بصير عن أبی عبدالله× قال:
أدنی ما يجزی من القول في الرکعتين الأخيرتين ثلاث تسبيحات أن تقول:
(سبحان الله سبحان الله سبحان الله)
إسناد شيخ صدوق& به وهيب بن حفص در مشيخه (من لا يحضر) اينچنين آمده:
وما کان فيه عن وهيب بن حفص فقد رويته عن محمد بن علی ماجيلويه عن عمّه محمد بن أبی القاسم عن محمد بن علی الهمدانی عن وهيب بن حفص الکوفی المعروف بالمسوف
به اين طريق اشکال شده است؛ زيرا مشتمل است بر:
محمد بن علی ماجيلويه توثيق خاصی ندارد
محمد بن علی الهمدانی هم در حقش فرمودهاند (أکذب البريّة) أبو سمينه بقيه رواتش از ثقات هستند:
محمد بن أبی القاسم: (سيدٌ من أصحابنا فقيه فاضل)
وهيب بن حفص هم معروف به مسوف است و نجاشی در حقش فرموده:
(أبو علی الجريری مولی بنی أسد روی عن أبی عبدالله و أبی الحسن‘ ووقف وکان ثقةً)
- پس اين طريق به خاطر ماجيلويه و أبو سمينه، ضعيف است
لکن بر مبنای ما محمد بن علی ماجيلويه توثيق میشود؛ زيرا صدوق& کراراً بر او ترضّی میکند.
پس تمام اشکال در محمد بن علی الهمدانی است
سيّدنا الأستاد& میفرمايند: اتحاد محمد بن علی الهمدانی با أبو سمينه معلوم نيست.
بلکه مراد از محمد بن علی الهمدانی، (محمد بن علی بن ابراهيم بن محمد الهمدانی) است که غير از أبو سمينه است. و از وکلاء ناحيه بوده.
بر خلاف صاحب جواهر& که میفرمايند:
اگر اين محمد بن علی، أبو سمينه باشد اين روايت ضعيفترين روايات مسئله است.
علی أیّ حالٍ (محمد بن علی بن ابراهيم بن محمد) با اينکه وکيل ناحيه بوده [هم خودش وهم پسرش (قاسم) و هم پدرش (علی) و هم جدش (ابراهيم)] لکن توثيق خاصی ندارد و طبق مبنای سيدنا الاستاد الخوئی& هم وکالت، دلالتی بر وثاقت نمیکند.
از طرفی فرمودهاند: اين راوی توسط محمد بن الحسن بن الوليد از رواة نوادر هم استثنا شده که اين استثناء دلالت برضعف افراد مستثنی دارد - اگرچه طبق مبنای سيدنا الاستاذ دلالتی بر وثاقت الباقی رواة نوادر يعنی افراد مستثنی منه ندارد-
پس طبق کلام سيدنا الاستاذ& (محمد بن علی الهمدانی) قابل توثيق نيست.
ما بر مبنای خودمان میتوانيم او را توثيق کنيم زيرا:
* اولاً بر مبنای ما - کما حقّقناه في أصول علی الرجال - وکالت بر وثاقت دلالت میکند.
* و ثانياً مجرّد استثناء يک راوی از رواة نوادر سبب ضعف روايت نمیشود و در موارد زيادی شيخ و صدوق رحمهما الله از مستثنيات نوادر روايت کردهاند (در تهذيب و فقيه) با اينکه خود ايشان بر کلام ابن وليد در استثناء از نوادر الحکمة اعتماد دارند.
زيرا در بسياری از موارد استثناء ابن وليد بخاطر روايت آن شخص از ضعفاء و يا نقل مراسيل و اعتماد بر مراسيل بوده - کما اينکه در مواردی تصريح به اين مطلب میکند (کان يروی عن الضعفاء و يعتمد المراسيل)-
مثلا در أحمد بن محمد بن خالد برقی همين وجه ضعف را وارد میکنند.
حال اگر وجه تضعيف ابن وليد اين باشد میتوان بين وثاقت راوی و تضعيف ابن وليد جمع نمود.
و جناب محمد بن علی بن ابراهيم بن محمد الهمدانی هم اينچنين است؛ استثناءش از نوادر الحکمة بخاطر اعتماد بر مراسيل و روايت از ضعغاء بوده نه بخاطر عدم وثاقت او.
تضعيف شيخ& بخاطر استثناء محمد بن الحسن بن وليد بوده و استثناء او هم اعتماداً بر کلام ابن غضائری بوده؛ زيرا ابن غضائری دربارهی محمد بن علی بن ابراهيم الهمدانی میفرمايد:
(کان يروی عن الضعفاء و يعتمد المراسيل) مثل أحمد بن محمد بن خالد بله اعتماد بر مراسيل ذم هست ولی سبب سلب وثاقت نيست.
بنابراين میتوانيم از وکالت وی - خصوصاً اشتهار عائله ايشان به وکالت از ائمه^ (خودش پسرش پدرش همه وکيل بودهاند)- وثاقتش نزد أئمّه را کشف کنيم.
- از باب تنظير برای تقريب به ذهن:
محمد بن يحيی المعاذی از مشايخ بلا واسطهی محمد بن أحمد بن يحيی در نوادر است که ابن وليد هم او را استثناء کرده.
از طرفی با اينکه شيخ طوسی& براستثناء و تضعيف ابن وليد اعتماد داشته، ولی در تهذيب از او (محمد بن يحيی المعاذی) روايت کرده است.
پس معلوم میشود:
شيخ& طريق ديگری به اين روايات داشته که نزد او معتبر بوده ولی به جهاتی (مثل اختصار) از طريق محمد بن يحيی المعاذی و امثال او (مثل محمد بن علی الهمدانی) روايت را نقل کرده است.
* ثالثاً: بوسيلهی تبديل سند میتوان اعتبار روايت را ثابت کرد
زيرا شيخ به (وهيب بن حفص) طريق ديگری هم (غير ما هاهنا) دارد؛
در فهرست میفرمايد: (له کتاب أخبرنا ابن أبی جيّد عن محمد بن الحسن عن سعد بن عبدالله والحميری عن محمد بن الحسين عن وهيب)
و اين طريق معتبر است.
همچنين شيخ& به جميع کتب و روايات (محمد بن الحسن) يا (سعد بن عبدالله) يا (حميری) طريق صحيح دارد.
پس صدوق و شيخ رحمهما الله به طرق متعدّد میتوانستهاند روايت وهيب را نقل کنند که تعدادی از آنها صحيح است نه فقط به اين طريق که مشتمل بر محمد بن علی الهمدانی است.
- در حاصل اين روايت از حيث سند قابل اعتماد است.
از حيث دلالت واضح است چون سه مرتبه سبحان الله را مجزی میداند
البته صاحب وسائل& اين روايت را حمل بر حال ضرورت کردهاند ولی اين خلاف تعبير به (أدنی ما يجزي) هست؛ زيرا ضرورت (أدنی) نمیخواهد.
پس در مجموع اين روايت برای استدلال بر اجزاء ثلاث تسبيحات، از حيث سند و دلالت تمام است. (سه مرتبه سبحان الله)
اين قول مؤيّداتی هم در روايات ديگر دارد. مثل:
1. مرسلهی معتبر (وسائل باب51 از أبواب القراءة فی الصلاة حديث 5)
جعفر بن الحسن المحقق فی المعتبر:
عن علیّ× أنّه قال: اقرأ فی الأولتين وسبّح فی الأخيرتين
2. روايت علی بن حنظله (باب 42 از أبواب القراءة فی الصلاة حديث 3)
محمد بن الحسن بإسناده عن سعد عن أحمد بن محمد عن الحسن بن علی بن فضال عن عبدالله بن بکير عن علی بن حنظله عن أبی عبدالله×
قال: سألته عن الرکعتين الأخيرتين ما أصنع فيهما؟
فقال×: إن شئت فاقرأ فاتحة الکتاب وإن شئت فاذکر الله فهو سواءٌ.
قال: قلتُ: فأیّ ذلک أفضل؟ فقال×: هما والله سواءٌ، إن شئت سبّحتً وإن شئتَ قرأتَ.
3. صحيحه معاوية بن عمّار (باب 42 از أبواب القراءة فی الصلاة حديث 2)
محمد بن الحسن بإسناده عن علی بن مهزيار عن النضر بن سويد عن محمد بن أبی حمزة عن معاوية بن عمّار قال: سألتُ أبا عبدالله×:
عن القراءة خلف الامام فی الرکعتين الأخيرتين؟
فقال×: الامام يقرأ بفاتحة الکتاب ومن خلفه يسبّحُ فإذا کنتَ وحدک فاقرأ فيهما وإن شئتَ فسبّح
اين روايت مطلق تسبيح را (که ظهور در ذکر سبحان الله دارد) واجب میداند و روايت وهيب بن حفص هم کيفيت آن را تعيين میکند.