درس خارج فقه استاد مسلم داوری

1402/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرائة الصلاة

 

بحث در أقوال موجود در کيفيت تسبيحات در رکعتين أخيرتين بود.

قول هـم کفايت مطلق ذکر بود.

در بيان وجوه و أدلّه اين قول، وجه سوّم را ذکر کرديم که منسوب است به محقق همدانی& و فرموده‌اند می‌توان به صحيحه زرارة در باب42 قراءة الصلاة ح6 استدلال نمود.

و اينکه امام× فرموده‌اند (إنّما هو تسبيح وتهليل و تکبير ودعاء)

بمعنای جمع نيست بلکه بمعنای (أو) و تنويع است.

و شاهد بر اين مطلب روايت عبيد بن زرارة است.

(باب 42 از قراءة الصلاة ح1)

محمد بن الحسن& بإسناده عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن يحيی الحلبی عن عبيد بن زرارة قال: سألتُ أبا عبدالله× عن الرکعتين الأخيرتين من الظهر؟ قال×: تسبّح وتحمّد الله وتستغفر لذنبک وإن شئتَ فاتحة الکتاب فإنّها تحميد ودعاء.

 

بررسی سندی:

قبلاً چندين بار عرض کرديم اين روايت صحيحة أعلانيّة است.

بررسی دلالی:

تعليل به اينکه فاتحة الکتاب تحميد و دعاء است إشعار بلکه دلالت دارد بر اينکه عمده در رکعتين أخيرتين تحميد و دعاء است و ذکرهای وارده در روايات مقام، خصوصيّت ندارد.

- پس در مجموع اين صحيحه زرارة بر اجزاء مطلق الدعاء و الذکر دلالت دارد. و اطلاق روايت علی بن حنظله سالم از تفييد باقی می‌ماند.

البته در آنچه که مقرّر از سيّدنا الاستاذ الخوئی& در بيان اين وجه ذکر کرده مقداری خلط شده، لکن ما از خود مصباح محقق همدانی بيان صحيح را آورديم.

 

سيدنا الأستاذ& می‌فرمايند اگرچه اين وجه و استناد به همين يک روايت در کلام محقق همدانی& ابتدا تحسين شده امّا خالی از مناقشه نيست و در مقابل آن همه روايات ديگر اين يک روايت مقاومت نمی‌کند.

زيرا حمل (واو) بر معنای (أو) خلاف ظاهر است و ظاهر روايت (إنّما هو تسبيح و تهليل و تکبير و دعاء) جمع بين اين چهار مورد است.

و روايت علی بن حنظله را معتبر و تمام می‌دانيم).

 

بنابراين قول هشتم هم تمام نشد و قول دوّم هم تمام نبود.

بقيه أقوال بنابر قول به تخيير همگی مجزی هستند.

لکن أحوط آن است که تسبيحات أربعه را سه مرتبه بگويد.

اين أقوال در کيفيت تسبيحات بود.

***

فرع بعدی إضافه‌ی استغفار است.

ماتن& می‌فرمايند:

(والأولی إضافة الاستغفار إليها ولو بأن يقول اللهم اغفر لی)

مشهور هم قائل به استحباب استغفار بعد التسبيحات هستند.

 

در اين فرع هم مقداری اختلاف شده.

مشهور قائل به استحباب استغفار هستند.

امّا به شيخ بهائی& و صاحب معالم& و فرزند ايشان نسبت قول به وجوب داده‌اند.

البته آنچه ما در الحبل المتين شيخ بهائی& صفحه 231 ملاحظه کرديم ظاهر در قول به عدم وجوب ضمّ استغفار است.

ايشان می‌فرمايند:

(وما تضمّنه الحديث الرابع من ضمّ الاستغفار إلی التسبيح والتحميد، لا يحضرنی الآن أنّ أحداً من الأصحاب قال بوجوبه وقد يلوح من قول العلّامة فی المنتهی: الأقرب أنّه غير واجب، أنّ بوجوبه قولاً)

علی أیّ حال مرحوم نجفی& در جواهر تعبير به وجوب استتغفار کرده‌اند ولی صاحب مستمسک تعبير به وجوب دعاء نموده‌اند.

 

وجه قول به وجوب

همان صحيحه عبيد بن زرارة است. (باب42 قراءة الصلاة ح1)

محمد بن الحسن& بإسناده عن الحسين بن سعيد عن النضر بن سويد عن يحيی الحلبی عن عبيد بن زرارة قال: سألتُ أبا عبدالله× عن الرکعتين الأخيرتين من الظهر؟

قال×: تسبّح وتحمّد الله وتستغفر لذنبک وإن شئت فاتحة الکتاب فإنّها تحميد ودعاءٌ.

 

بررسی سندی:

قبلاً بحث شد لا اشکال فی صحّة سندها.

بررسی دلالی:

استعمال خبر مقام الانشاء آکد در ظهور در وجوب است و حضرت در همان سياق أمر به تسبيح و تحميد، به صيغه فعل مضارع، امر به استغفار هم کرده‌اند.

در جواهر و بحار و امثال ايشان به اين استدلال مناقشه کرده‌اند و فرموده‌اند اين روايت قاصر از وجوب استغفار است.

و ذيل روايت هم شاهد بر آن است استغار موضوعيّت ندارد و دعاء، موضوعيّت دارد (وإن شئت فاتحة الکتاب فإنّها تحميد و دعاء)

و فاتحه هم مشتمل بر استغفار نيست اصلاً.

مشتمل بر دعاء هدايت است {اهدنا الصراط المستقيم}

و بر فرض که دلالت اين روايت را بر وجوب استغفار قبول کرديم، استغفار منضم به تحميد و تسبيح است، وجوب استقلالی ندارد.

ثالثاً اگر اين روايت هم در وجوب استغفار، تمام باشد، از سائر روايات معارض دارد.

مثلاً صحيحه زرارة صريحاً وجوب استغفار را نفی می‌کند.

(باب 42 از قراءة الصلاة ح5)

محمد بن يعقوب عن محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان عن حمّاد بن عيسی عن حريز عن زرارة: قال: قلت لأبی جعفر×

ما يجزئ من القول فی الرکعتين الأخيرتين؟

قال×: أن تقول: سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر وتکبّر وترکع.

 

بررسی سندی:

اين سند را قبلاً بررسی کرديم و گفتيم روايت قابل تصحيح است. (فراجع)

بررسی دلالی:

چون مجرد تسبيحات أربعه را مجزی می‌داند، استفاده عدم وجوب استغفار می‌شود.

اصلاً حضرت فرمودند بعد از تسبيحات أربعه تکبير بگو و رکوع کن، چون در مقام بيان ذکر رکعتين أخيرتين هستند اگر چيز ديگری واجب بود، اشاره می‌فرمودند.

 

    1. صحيحه زرارة (باب 51 از ابواب قراءة الصلاة ح1)

محمد بن علی بن الحسين بإسناده عن زرارة عن أبی جعفر‘

أنّه قال: لا تقرأنَّ فی الرکعتين الأخيرتين من الأربع رکعات المفروضات شيئاً اماماً کنتَ أو غيرامامٍ

قلتُ فما أقول فيهما؟ قال×: إذا کنت اماماً أو وحدک، فقل: سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله ثلاث مرات تکمّله تسع تسبيحات ثمّ تکبّر وترکع.

 

بررسی سندی:

وما کان فيه عن زرارة بن أعين فقد رويته:

عن أبی رضی الله عنه عن عبدالله بن جعفر الحميری عن محمد بن عيسی بن عبيد والحسن بن ظريف وعلی بن اسماعيل بن عيسی کلّهم عن حمّاد بن عيسی عن حريز بن عبدالله عن زراري بن أعين.

پس اين روايت صحيحه است.

بررسی دلالی:

اين روايت صحيحه هم چون در مقام بيان ذکر در رکعتين أخيرتين بوده ولی بعد از تسبيح فرموده تکبّر و ترکع، معلوم می‌شود، دعاء يا استغفار واجب نيست وگرنه به آن اشاره می‌شد.

پس قول به وجوب دعاء يا استغفار بعد از تسبيحات وجهی ندارد.

بعلاوه بر عدم وجوب اجماع داريم.

همچنين، يک روايت نمی‌تواند در مقابل آن همه روايت که اصلاً اشاره‌ای به استغفار يا دعاء نکردند مقاومت کند.

البته استحباب استغفار و دعاء بعد از تسبيحات، بوسيله همان يک صحيحه‌ی عبيد بن زرارة ثابت می‌شود.

***

فرع بعدی اين مسئله درباره عاجز از تسبيحات است:

(ومن لا يستطيع يأتی بالممکن منها وإلّا أتی بالذکر المطلق وإن کان قادراً علی قراءة الحمد تعيّنت حينئذٍ.)

می‌فرمايند کسی که عاجز از تسبيحات أربعه است، هر چقدر از آن را که بتواند اتيان کند و اگر کلاً عاجز است، ذکر مطلق بگويد.

و اگر قادر بر حمد باشد، وظيفه‌اش تعيّناً حمد خواهد بود.

وجه اين مسئله (قاعده ميسور) است.

سيّدنا الأستاد الخوئی& می‌فرمايند ما قاعده ميسور را ثابت نمی‌دانيم و اگر ثابت هم باشد اين مقام مجرای قاعده ميسور نيست.

زيرا ذکر مطلق جزء تسبيحات أربعه و ميسور از تسبيحات أربعه نيست.

لکن از وجه ديگری مي‌توان برای اين نوع دليل آورد

و آن فهم عرفی از روايات اين باب است که تکبير و تسبيح و تهليل و تحميد و دعاء هر کدام واجب مستقل‌اند و دخلی در وجوب دارند اگرچه که بنحو عام مجموعی بايد همه با هم اتيان شوند؛

حال که هر کدام متعلق وجوب هستند عاجز از کلّ، اگر قادر بر جزء باشد، بايد همان جزء را امتثال کند.

و امّا انتقال وظيفه به مطلق ذکر معلوم نيست.

دليل بر اجزاء مطلق ذکر هم در تسبيحات، تمام نبود.

قاعده ميسور هم طبق مبنای سيدنا الأستاذ ثابت نيست. و طبق مبنای ما هم که ثابت است در اين مقام جاری نيست؛ زيرا مطلق ذکر، ميسور از آن تسبيحات مخصوصه حساب نمی‌شود تا قاعده ميسور در آن جاری شود.

بله اگر قول أخير (کفايت مطلق ذکر) را قبول کرديم اين فتوا متين است و إلّا، اگر از حمد هم عاجز باشد، دليل بر وجوب ذکر ديگر برای چنين فردی نداريم.

البته از باب احتياط مانعی ندارد و حسن است.

تعيّن حمد

روشن است که چون حمد عدل تسبيحات است، عاجز از تسبيحات بايد عدل آن را (حمد) اتيان کند.

المسئله 1

اذا نسیَ الحمد فی الرکعتين الأولتين فالأحوط اختيار قراءته فی الأخيرتين لکنّ الأقوی بقاء التخيير بينه وبين التسبيحات

شرح اين مسئله مفصلاً در مباحث گذشته بيان شده فلا نُعيدُهُ.

 

المسئله 2

الأقوی کون التسبيحات أفضل من قراءة الحمد فی الأخيرتين سواءٌ کان منفرداً أو إماماً أو مأموماً

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo