درس خارج فقه استاد مسلم داوری

1402/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قرائة الصلاة

 

بحث در أقوال موجود در أفضليّة حمد يا تسبيح در رکعتين أخيرتين بود

رسيديم به قول سوّم که بين امام جماعت و مأموم و منفرد تفصيل داده بود

اين قول نسبت به منفرد با قول چهارم يکی می‌شود. (هر دو قول، حمد و تسبيح را برای منفرد متساوی می‌دانند)

ما بايد اين قول را در سه موضوعش بحث کنيم

اول نسبت به منفرد است؛

تمام روايات سابق شامل منفرد هم می‌شوند بجز روايت جميل:

* (باب 42 از ابواب قراءة الصلاة حديث 4)

شيخ طوسی& بإسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن علی بن السندی عن ابن أبی عمير عن جميل بن درّاج قال سألتُ أبا عبدالله×:

عمّا يقرأ الإمام فی الرکعتين فی آخر الصلاة؟

قال×: بفاتحة الکتاب ولا يقرأ الذين خلفه، ويقرأ الرجل فيهما إذا صلّی وحده بفاتحة الکتاب

 

بررسی سندی:

طريق شيخ& به محمد بن علی بن محبوب متعدّد و معتبر است. (کما فی الفهرست)

أخبرنا بجميع کتبه ورواياته حسن بن عبدالله وابن أبی جيّد القمّی عن أحمد بن محمد بن عيسی عن أبيه عنه.

أخبرنا جماعة عن محمد بن علی بن الحسين الصدوق عن أبيه و محمد بن الحسن بن وليد عن أحمد بن إدريس عنه

تنها راوی مورد مناقشه اين سند (علی بن السندی) است.

سيدنا الاستاد الخوئی& می‌فرمايند: اگرچه نصر بن الصباح فرموده: علی بن السندی همان (علی بن اسماعيل السندی) است من اصحاب الرضا× وهو ثقة، ما نمی‌توانيم برقول نصر اعتماد کنيم زيرا نقل شده که او (نصر بن الصباح) غالی بوده و اعتماد کشی بر او هم ثابت نيست.

بنابراين توثيق علی بن السندی ثابت نمی‌شود.

(البته مرحوم وحيد هم قائل به اتحاد علی بن السندی و علی بن اسماعيل هستند؛ لکن تعدد عنوان ايشان در ذکر نزد شيخ و نجاشی و... رحمهم الله أمارة بر تعدّد معنون است) و اتحاد راوی و مروی عنه در اين مورد سبب احراز اتحاد نمی‌شود.

اين بر مبنای سيّدنا الأستاذ& بود؛ لکن ما می‌توانيم از طريق وقوع در اسناد نوادر الحکمة، علی بن السندی را توثيق کنيم.

چرا که هم از مشايخ صاحب نوادر است و هم توسط ابن وليد استثناء نشده

* پس اين سند نزد ما صحيح است.

 

بررسی دلالی:

ذيل اين روايت (يقرأ الرجل إذا صلّی وحده بفاتحة الکتاب) صريح در صلاة منفرد است و تعبير (يقرأ)، خبر به معنای امر است و ظهورش در وجوب خوب است

در مجموع ما می‌توانيم اين روايت جميل بن دراج را دليل بر أفضليّة حمد برای منفرد بدانيم - اگر معارض نداشته باشد -

لکن رواياتی با آن مقابله می‌کنند، مثل:

    1. صحيحه زرارة (باب 51 از ابواب قراءة الصلاة حديث 1)

محمد بن علی بن الحسين بإسناده عن زرارة عن أبی جعفر‘ أنّه قال:

لا تقرأنَّ فی الرکعتين الأخيرتين من الأربع رکعات المفروضات شيئاً اماماً کنتَ أو غير امام

قال زرارة، قُلتُ: فما أقول فيهما؟

قال×: إذا کُنتَ اماماً أو وحدک فقل: سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله ثلاث مرّات تکمّله تسع تسبيحات ثمّ تکبّر و ترکع

بررسی سندی:

شيخ صدوق& در مشيخه فقيه چند طريق معتبر به زرارة ذکر می‌کنند.

بررسی دلالی:

نهی از قرائت به خبر مؤکّد به نون تأکيد ثقيله ظهور در عدم مشروعيّت قرائت دارد مطلقاً (چون خود حضرت تعميم دادند؛ إماماً کنتَ أو غير إمام) و امر به تسبيح هم ظهور در تعيّن تسبيح برای امام و منفرد (به تصريح خود امام×) خلافاً لرواية جميل بن دراج الّتی لم ترخّص فی غير القراءة

 

    2. صحيحه منصور بن حازم (باب51 از قراءة الصلاة حديث 11)

شيخ طوسی& بإسناده عن الحسين بن سعيد عن صفوان عن منصور بن حازم عن أبی عبدالله×:

إذا کنتَ إماماً فاقرأ فی الرکعتين الأخيرتين بفاتحة الکتاب.

وإن کنتَ وحدک فيسعک فعلتَ أو لم تفعل.

 

بررسی سندی:

طريق شيخ& به حسين بن سعيد صحيح و الباقی رواة سند هم از ثقات هستند.

بررسی دلالی:

خلافاً لرواية جميل بن دراج، منفرد را مخير بين حمد و تسبيح می‌داند.

 

    3. صحيحه معاوية بن عمّار (باب42 از قراءة الصلاة حديث2)

محمد بن الحسن الطوسی& بإسناده عن علیّ بن مهزيار عن النضر بن سويد عن محمد بن أبی حمزة عن معاوية بن عمّار قال: سألتُ أبا عبدالله×:

عن القراءة خلف الإمام فی الرکعتين الأخيرتين؟

فقال×: الإمام يقرأ بفاتحة الکتاب من خلفه يُسبّح.

فإذا کنتَ وحدک فاقرأ فيهما وإن شئتَ فسبّح.

بررسی سندی:

طريق شيخ به علی بن مهزيار (کما فی الفهرست)

أخبرنا به جماعة عن الصدوق& عن أبيه و محمد بن الحسن عن سعد بن عبدالله والحميری ومحمد بن يحيی وأحمد بن إدريس عن أحمد بن محمد عن العباس بن معروف عنه.

الباقی رواة سند هم از ثقات هستند.

بررسی دلالی:

خلافاً لرواية جميل که منفرد را ملزم به قراءة حمد می‌دانست، اين صحيحه منفرد را مخيّر بين حمد و تسبيح می‌داند.

 

    4. روايت علی بن حنظله (باب 42 از قراءة الصلاة حديث3)

محمد بن الحسن الطوسی& بإسناده عن سعد عن أحمد بن محمد عن الحسن بن علی فضّال عن عبدالله بن بکير عن علیّ بن حنظله عن أبی عبدالله×:

قال سألتُه عن الرکعتين الأخيرتين ما أصنع فيهما؟

فقال×: إن شئتَ فاقرأ فاتحة الکتاب وإن شئت فاذکر الله عزّ و جلّ فهو سواءٌ

قال: قلتُ: فأیّ ذلک أفضل؟ قال×: هما والله سواء إن شئتَ سبّحتَ وإن شئتَ قرأتَ

 

بررسی سندی:

سيدنا الاستاذ الخوئی& فرمودند توثيق علی بن حنظله ثابت نيست فلذا نمی‌توانيم بر اين روايت استناد کنيم

لکن ما عرض کرديم چون امام× به او فرمودند (أنت رجل ورع) و همچنين مشايخ ثقات از او روايت کرده‌اند، توثيق می‌شود

پس سند اين روايت نزد ما معتبر و صحيح است.

بررسی دلالی:

بر خلاف روايت جميل که منفرد را ملزم به قراءة حمد کرد، اين روايت منفرد را مخيّر و حمد و تسبيح را متساوی می‌داند.

خصوصاً اينکه تسويه حمد و تسبيح مؤکّد به حلف است.

***

در حاصل آن يک روايت جميل بن دراج در تعيين حمد برای منفرد معارض است به اين چهار صحيحه که همگی در تخيير منفرد بين حمد و تسبيح وارد شدند.

بنابراين بايد از ظهور آن يک روايت به تصريح اين چهار روايت رفع يد کرد و قائل به تخيير منفرد بين حمد و تسبيح شد. بنحو تساوی

 

و أمّا موضوع دوّم در قول سوّم

امام جماعت

نسبت به امام جماعت دو روايت بر أفضليّت حمد دلالت می‌کند:

    1. صحيحه معاوية بن عمار (باب42 از قراءة الصلاة حديث 2)

الشيخ الطوسی& بإسناده عن علی بن مهزيار عن النضر بن سويد عن محمد بن أبی حمزة عن معاوية بن عمار قال:

سألتُ أبا عبدالله عن القراءة خلف الامام فی الرکعتين الأخيرتين؟

فقال×: الإمام يقرأ بفاتحة الکتاب ومن خلفه يسبّح (الحديث)

 

بررسی سندی:

اين سند قبل از چند روايت بررسی شد و عرض کرديم صحيح است.

بررسی دلالی:

اگرچه تعبير (الامام يقرأ بفاتحة الکتاب) ظهور در تعيين حمد بر امام جماعت دارد لکن به قرينه سائر روايت از اين ظهور رفع يد به أفضليّة می‌کنيم.

    2. صحيحه منصور بن حازم (باب51 از قراءة الصلاة حديث 11)

محمد بن الحسن الطوسی& بإسناده عن الحسين بن سعيد عن صفوان عن منصور بن حازم عن أبی عبدالله×:

قال: إذا کنتَ إماماً فاقرأ فی الرکعتين الأخيرتين بفاتحة الکتاب (الحديث)

بررسی سندی:

اين سند بررسی شد و عرض کرديم صحيح است.

بررسی دلالی:

امر امام× ظهور در تعيّن حمد برای امام جماعت دارد ولی به قرينه سائر روايات از اين ظهور رفع يد به أفضليّة می‌کنيم.

 

قائلين به قول سوم، خواسته‌اند از اين دو روايت استفاده أفضليّة قراءة حمد برای امام جماعت را بکنند.

لکن اين روايات معارض هستند به رواياتی که امام جماعت را امر به تسبيح می‌کنند

مثل:

    1. صحيحه زرارة (باب51 از قراءة الصلاة حديث 1)

محمد بن علی بن الحسين& بإسناده عن زرارة بن أعين عن أبی جعفر‘ أنّه قال:

لا تقرأنّ فی الرکعتين الأخيرتين من الأربع رکعات المفروضات شيئاً، إماماً کنتَ أو غير إمام.

قال زرارة: قلتُ: فما أقول فيهما؟

قال×: إذا کنت إماماً أو وحدک فقل (سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله) ثلاث مرّات تکملّه تسع تسبيحات ثمّ تکبّر وترکع.

 

از حيث سند صحيحه است.

و از حيث دلالت بر خلاف آن دو روايت معاوية و منصور (که حمد را أفضل می‌دانستند) أوّل امام جماعت را نهی از قراءة حمد می‌کند و سپس امر به تسبيح.

    2. روايت أبو خديجه (باب51 از قراءة الصلاة حديث13)

محمد بن الحسن الطوسی& بإسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن محمد بن عيسی عن عبدالرحمن بن أبی هاشم عن سالم أبی خديجة عن أبی عبدالله× قال:

إذا کنتَ إمام قومٍ فعليکَ أن تقرأ فی الرکعتين الأولتين وعلی الذين خلفک أن يقولوا سبحان الله والحمد لله ولا إله إلّا الله والله اکبر و هم قيام

فإذا کان فی الرکعتين الأخيرتين فعلی الذين خلفک أن يقرأوا فاتحة الکتاب وعلی الإمام أن يسبّح مثل ما يسبّح القوم فی الرکعتين الأخيرتين.

 

از حيث سند صحيحه است.

و از حيث دلالت تعبير (وعلی الإمام أن يسبّح) ظهور قوی در تعيّن تسبيح برای امام جماعت دارد که با سائر روايات از اين ظهور رفع يد می‌شود.

 

در نتيجه اين دو طائفه در امام جماعت با هم تعارض دارند.

برای جمع بين آنها دو وجه جمع ذکر شده است:

الف) از ظهور هر طائفه در تعيّن رفع يد می‌شود به صريح طائفه ديگر و نتيجه تخيير بين حمد و تسبيح بنحو تساوی برای امام است.

ب) روايات طائفه آمره به قراءة حمد موافق عامّه است و حمل بر تقيه می‌شود.

در نتيجه‌ی حمل اخبار قراءة بر تقيّة، قول أول (أفضليّة تسبيح مطلقاً) تقويت می‌شود.

سيدنا الأستاذ& می‌فرمايند هيچ يک از اين دو وجه جمع صحيح نيست؛

وجه فساد وجه جمع أوّل:

طبق وجه جمع أوّل: اگر ما يکی از تسبيح يا حمد را متعيّن بدانيم مخالف با تمام روايات است.

و اگر استفاده تخيير کنيم، استهجان و قبح لازم می‌آيد زيرا تفصيل قاطع شرکت است و در اين روايات بر حسب فرض هم امام جماعت و هم منفر متخيّر هستند و در عين حال روايت بين آنها تفصيل داده.

- در نتيجه جمع بين اين دو طائفه نه بر تعيّن يکی از آنها و نه بر تخيير ممکن نيست.

و امّا فساد وجه دوم (حمل اخبار قراءة بر تقيه)

زيرا حمل بر تقيه مستلزم تعيّن قراءة حمد نزد عامه است و عامّه هم قائل به تعيّن قراءة حمد در رکعتين أخيرتين نيستند بلکه قائل به أفضليّه قراءة هستند.

پس روايات امر به قراءة تقيه‌ای هم نمی‌توانند باشند

در نتيجه، جمع بين اين طائفه به هيچ کدام اين دو وجه ممکن نشد و تعارض بين اين دو طائفه در حکم امام جماعت مستقر می‌شود و بايد با تساقط اين دو طائفه به روايت آمره به تخيير - مثل صحيحه عبيد بن زرارة - مراجعه کرد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo