درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1402/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحدود و التعزيرات/حد المحارب /مسأله1: تعریف محارب (بررسی مفهوم محاربه و تفاوت آن با عنوان افساد فی الارض)

 

الفصل السادس فی حد المحارب

در رابطه با حد محارب صحبت می کردیم قبل از اینکه حد محارب را بگوییم محارب را تعریف کردیم در جلسه ی قبل چهار یا پنج نظریه در رابطه با تعریف محارب بیان داشتیم

تعریف عام تر و فراگیرتر آن بود که همینکه کسی با قدرت وارد میدان و مخالفت و مقابله شد عنوان محارب بر او صدق میکند این نظر را صاحب جواهر فرمود لا یخلوا من وجه.

نظر ما به همین قول اخیر متمایل تر است عنوان محارب عنوانی است که باید از عرف بپرسیم عرف چه میگوید فی زماننا هذا هر کسی به صدد مقابله برآید ولو اینکه تجرید السلاح نکرده باشد عرفا او را محارب میگویند لذا ملاک صدق عرفی است و صدق عرفی محارب دارد ، محارب از حرب است و اگر حرب به معنای جنگ باشد ممکن است خیلی از موارد دیگر را هم که حالا ما از نظر فنی بلد نیستیم شما بهتر از ما بلدید ممکنه آنهایی هم که در جهت ایجاد خوف و وحشت در مردم باشد ولو اینکه تو خانه اش نشسته و یک کارهایی انجام میدهد ، بعید نیست محارب به همه ی آنها صدق بکند این بحثی بود که در مورد تعریف محارب اقوال مختلفه را بیان داشتیم

بررسی مستقل بودن عنوان افساد فی الارض از عنوان محاربه در آیه شریفه

نکته ای که امروز خدمتتان عرض میکنیم در این جلسه این است :

آیا در این قضیه ی حد تعیین شده ی در آیه ان یقتلوا او یسلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا فی الارض در این حدی که در این آیه ی شریفه ذکر شده است موضوع دو تا مطلب است یکی اینکه فرموده است انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله بعد فرموده است و یسعون فی الارض فسادا پس در آیه دو تا عنوان آمده است یکی عنوان محاربه ی با خدا و رسول و یکی عنوان افساد فی الارض پس در آیه دو تا عنوان ذکر شده است و این دو تا عنوان برایش حکم واحده بیان شده است انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله این یک عنوان و یسعون فی الارض فسادا این عنوان دوم ولی حکمی که بیان شده این است ان یقتلوا او یسلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا فی الارض حکمی که بیان شده ، حرف ما این است که آیا عنوان محاربه و عنوان افساد فی الارض دو تا عنوان مستقل اند و مجازات مشابه دارند یا این دو تا عنوان با هم یک عنوان حساب می شوند؟ هر کدام جزء الموضوع است موضوع تام و تمام برای این مجازات نیست بلکه جزء الموضوع است هردوی آنها با هم میشود موضوع برای مجازاتی که در این آیه ی شریفه نقل شده است

پس هم باید محاربه باشد هم افساد فی الارض باشد تا یترتب علیه حکم القتل او السلب او قطع الایدی و الارجل او النفی فی الارض پس بگوئیم یسعون فی الارض فسادا یک جزء موضوع است یحاربون الله و رسوله یک جزء دیگر موضوع است این دو معا عنوان و موضوع واحدی هستند برای مجازات مذکور در آیه آیا این است ؟ یا نه اینها دو تا موضوع مستقل هستند هیچ ربطی به هم ندارند اما مجازات واحده دارند یعنی در حقیقیت اینجور بگوییم حد المحارب کذا و کذا ، حد المفسد فی الارض کذا و کذا ،این مفسد فی الارض موضوع من الموضوعات و محارب نیز موضوع من الموضوعات، کدام یک را بگوییم ؟ آیا بگوییم اینها دو تا موضوع هستند با مجازات واحده دارای حکم واحد هستند یعنی در حقیقت دو تا موضوع بیان شده حکم واحد برایش نقل شده است بله اینجور باشد یا نه این دو تا عنوان معا موضوع واحد هستند مثل مشابه آنچه که در برخی از مباحث اصول ذکر میشود حالا اینجا چه بگوییم؟

ظاهر آیه با قطع نظر از روایات و کلمات فقها تعدد دو عنوان است

اگر ما باشیم و این آیه ی شریفه صرف نظر از حرف فقها صرف نظر از روایاتی که ممکن است در ذیل باشد ما باشیم و این آیه ببینیم از آیه چی استفاده میشود به حسب قواعد؟ فرموده انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله ، یحاربون الله و رسوله رسول عطف بر الله است و جزء متعلقات اون فعل است اینها معلوم میشود یک چیز است شیئ واحد است بعد فرموده و یسعون فی الارض فسادا با واو عطف یسعون حمل و عطف شده بر یحاربون ، واو جمع دلالت میکند بر اینکه هر دو حکم واحد دارند اما دلالت میکند بر اینکه معطوف و معطوف علیه دو چیز است یک چیز نیست ظاهر قواعد آن است که معطوف علیه شیئ و معطوف شیئ آخر ، اگر اینجور باشد ظهور دارد در استقلالی بودن هر یک از اونها للموضوعیه یعنی یحاربون الله مستقلا موضوع و یسعون فی الارض فسادا نیز موضوع آخر ، پس اگر ما باشیم و قواعد ادبی و عربی در اینجا واو عطف برای جمع است جمع در حکم که یقتلوا ، اما واو عطف ظهور دارد در اینکه معطوف علیه شیئ و معطوف شیئ آخر اما اینکه این هر دو با هم مجمتعا موضوع واحد باشند از قواعد عربی اینجور چیزی استفاده نمیشود بلکه ظهور در استقلال دارد ظهور در استقلال دارد یحاربون یک موضوع است حکمش چنین و چنان یسعون فی الارض فسادا موضوع دومی است و حکم او کذا و کذا پس اگر ما باشیم و آیه و قواعد اقتضا میکند استقلالیت هر کدام را للموضوعیه و اینها شیئ واحد نیستند

پس اگر ما باشیم و قواعد قواعد اقتضایش آن است که این دو دو تا موضوع هستند هر چند حکم واحده دارند حکم واحد دارند حرفی نداریم اما دو تا موضوع اند چه بسا ممکن است در شریعت موضوعات متفاوته حکم واحد داشته باشند مثل چی زنای به ذات محرم حد او قتل است ادم کشی هم حد او قتل است موضوعات متفاوت است اما حکم واحد دارند پس اگر بنا باشد ما باشیم و این آیه صرف نظر از روایات و کلمات فقها ، بعض اساتذتنا اعلی الله مقامه الشریف میفرمودند به اینکه شما وقتی میخواهید اجتهاد کنید استنباط کنید اول حرف فقها را نگاه نکنید که فقها از حدیث چی فهمیدن فقها از آیه چی فهمیدن اول خودتان مستقیم مراجعه کنید ببینید چی میفهمید بعد فهم فقها را هم مطالعه کنید.

حالا اگر ما صرف نظر کنیم از همه چیز ما باشیم و این آیه انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا اگر ما باشیم و ظاهر این آیه این است که یحاربون الله و رسوله موضوعی از موضوعات است یسعون فی الارض فسادا موضوع دوم است منتهی این دو تا موضوع حکم واحد دارند ظاهرش استقلال در موضوعیت است اینجور نیست که بگوییم یحاربون الله جزء الموضوع است یسعون فی الارض فسادا جزء الموضوع است این دو وقتی با هم بودند عنوان محارب صدق میکند و الا لا یصدق عنوان المحارب ، ظاهر آیه این است.

سوال:

جواب: اصل در واو عطف جمع است اگر واو حالی زائد و غیره بگیرید انها قرینه میخواهد

سوال:

جواب سوال و ادامه بحث : خب همونجا بحث تداخل اسباب و مسببات است تداخل اسباب دلیل میخواهد قاعده عدم تداخل است قاعده این است که کل شیئ علت مستقله چی عطف به واو باشه چی عطف به او باشد هر دو دلالت بر علیت استقلالی دارد منتهی اونجا یک حرف بود که در برخی از موارد شما مجبور میشوید یا از اطلاق واوی دست بردارید یا از اطلاق اوی مثلا دست بردارید اونجا فرمودند اگر شما از اطلاق اوی دست بردارید یعنی مثلا علت منحصره باشد برای مفهوم بود دیگه ، بنابراین شما انحصار را میشه نفی کنید ولی واوی که میگفت علت استقلالی اون را نمیشه حذفش کنید یعنی نمیشه گفت که هر دو علت واحده هستند ،نه، هر کدام علت است هر کدام تحقق پیدا کرد، پس بنابراین سببیت مستقله اش از بین نمی رود پس ما هستیم و ظاهر ایه این مطلب را می فهمیم.

مستفاد از کلمات فقها

اما از کلمات فقها مطلب دیگری استفاده میشود حالا همه ی حرفهای ایشان را نگاه میکنیم میبینیم واقعا انها چی استفاده کرده اند ؟ در کتاب تحریر امام رحمة الله علیه فرموده است المحارب من جرد السلاح او جهزه لاخافة الناس و ارادة الافساد فی الارض یعنی همه ی اینها را موضوع واحد قرار داده اند همه ی اینها را موضوع واحد قرار داده اند یعنی افساد فی الارض مع عنوان المحاربه و اخافه الناس هر سه موضوع واحد است برای این حدی که تعیین شده است و مجازات معینه در شریعت ،از این تعریف این مطلب استفاده میشود یعنی اگر افساد فی الارض نبود و یحاربون الله بود اگر اینجور بود عنوان وجود ندارد حکمش محقق نیست اگر اخافه الناس نبود باز هم این حکم مترتب نمی شود حالا باید روایات را نگاه کنیم

اگر ما باشیم و این آیه این تعریف با این آیه همخوانی ندارد این آیه می فرماید یحاربون الله عنوان و موضوع ، یسعون فی الارض فسادا موضوع آخر و هر کدام حکم کذا و کذا را دارد شما در کلام محقق اگر نگاه کنید فرمود من جرد السلاح لاخافه الناس اصلا از اراده ی افساد در کلام محقق خبری نبود ، کلام قیل که صاحب جواهر نقل کرد و بعد او را فرمود لا یخلوا من وجه در او هم عنوان افساد فی الارض وجود نداشت آنچه که از شهید نقل شده بود للاخافه شهید اول در دروس عنوان افساد فی الارض نداشت من جرد السلاحه للاخافه ظاهر کلام آنها این است که محاربه را موضوعی قرار داده اند جدای از افساد فی الارض و بحثی و سخنی از افساد فی الارض به میان نیاوردند ظاهر کلامشان این است مگر اینکه با ده ها اما و اگر بگوییم مراد آنها هم همین بوده است یعنی افساد فی الارض هم از ضمیر انها شما خبر بدهید بگویید آنها افساد فی الارض را هم اراده کرده اند و اَنَّی لنا باثبات ذلک

سوال:

جواب سوال و ادامه بحث : خب پس معنایش این است که یعنی الموضوع لهذه المجازاة مرکب من المحاربه و الافساد و الاخافه یعنی اینها سه تایی با هم موضوع واحد است. ما حرفمان این است که این مطلب خلاف ظاهر آیه است این مطلب خلاف ظاهر آیه است ظاهر آیه این است که محاربه خودش به تنهایی موضوع است چنانکه افساد فی الارض به تنهایی موضوع است اگر این حرف را گفتیم حالا باید روایات را نگاه کنیم روایات چه میگوید آیا روایات هم همانی که آیه فرموده است بیان میکند یا نه مستفاد از روایات شیئ دیگری است پس اگر ما باشیم و آیه، در مفهوم محاربه افساد فی الارض در موضوعیت او دخالتی ندارد اما اگر ما باشیم و کلام بعض الفقها افساد در موضوع محاربه دخالتی ندارد حالا روایات را نگاه کنیم.

ممکن است به ذهن مبارکتان بیاید آنچه که امام فرموده است اقرب به احتیاط است ولی احتیاط از اصول عملیه است شما اگر دلیل اجتهادی نداشتید باید به اصول و احتیاط و امثال اینها مراجعه کنید اگر گفتیم دلیل اجتهادی یعنی ظهور این آیه شریفه ، دلیل اجتهادی مستفاد از او این است که محاربه موضوع افساد فی الارض موضوع آخر اگر نتیجه این شد دیگه نوبت به احتیاط نمی رسد حالا روایات را هم نگاه کنیم ببینیم مستفاد از روایات چیست آیا روایات میگوید هما موضوعان متباینان یا هما موضوع واحد دو جزء یک موضوع هستند

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo