درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1402/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحدود و التعزيرات/حد المحارب /مسأله1: تعریف محارب (بررسی روایات در استقلال عنوان محاربه از عنوان افساد فی الارض، تساوی زن و مرد در حد محاربه)

 

بررسی روایات در استقلال عنوان محاربه از عنوان افساد فی الارض

در جلسه ی قبل گفتیم ظاهر آیه ی شریفه ﴿انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا﴾ تا آخر ظاهر این است که افساد فی الارض و محاربه دو تا موضوع مستقل هستند. برای این مجازاتی که گفته شده ، گفتیم باید روایات را نگاه کنیم از روایات چی استفاده میشه آیا از روایات استفاده میشود که این دو موضوع واحد هستند یا موضوعین مختلفین هستند برخی از روایات را خدمتتان نقل میکنیم ببینیم از این روایات چی استفاده میشود.

حالا روایات را ما از جواهر جلد 41 صفحه 565 حد المحارب می خوانیم:

روایت صحیحه محمد بن مسلم

قال الباقر علیه السلام فی صحیح ابن مسلم؛ صحیحه محمد بن مسلم است از امام باقر علیه السلام حضرت فرمودند من شهر السلاح فی مصر من الامصار فعقر اقتص منه و نفی من تلک البلد و من شهر السلاح فی مصر من الامصار و ضرب و عقر و اخذ المال و لم یقتل یا یقتل فهو محارب فجزائه جزاء المحارب و امره الی الامام ان شاء قتله و سلبه و ان شاء قطع یده و رجله قال و ان ضرب تا آخر

امام علیه السلام در این روایت به تفصیل موضوع را بیان فرمودند موارد اقدام های مسلحانه کجا محاربه محسوب میشود و کجا محاربه محسوب نمی شود

اول فرمودند اگر کسی اسلحه بکشد فی مصر من الامصار در یک شهری خب شهر ظاهرا خصوصیت ندارد بگویید در آبادی و ضرب فعقر این اسلحه کشید و کسی را زخمی کرد عقر دست و پای کسی را مثلا شکست اگر این کار را کرد اقتص منه و نفی من تلک البلد قصاص میکنند و او را نفی بلد میکنند تبعیدش می کنند از این شهر او را تبعید به مکان دیگری میکنند و من شهر السلاح کسیکه اسلحه بکشد فی مصر من الامصار و ضرب کتک بزند کسی را و عقر دست و پای کسی را بشکند و اخذ المال اموال را به غارت ببرد ولی کسی را نکشد فهو محارب فجزائه جزاء المحارب این شخص محارب است و مجازات محارب را باید بر او اجرا کنند بعد حضرت فرمودند و امره الی الامام کار باید به حاکم شرع سپرده بشود ان شاء قتله و سلبه اگر امام نظرش این بود که این را بکشد میکشد مرده اش را هم به دار می زند و ان شاء قطع یده و رجله و اگر امام نظرش به اینجا منتهی شد که دست و پا را من خلاف قطع بکند این کار را انجام میدهد.

خب این دو قسمت قسمت سوم : حضرت فرمودند وان ضرب و قتل و اخذ المال فعلی الامام ان یقطع الیده الیمنی حضرت فرمود این شخص را تحویل امام می دهند تا اینکه دست راستش را بخاطر سرقت قطع کنند بعد به اولیاء مقتول او را تحویل می دهند اولیاء مقتول مال را ازش می گیرند ثم یقتلونه بعد از اینکه مالی که سرقت کرده گرفتند بکشند او را. فقال له ابوعبیده ابو عبیده به امام عرض کرد ارایت ان عفا عنه اولیاء المقتول اگر اولیاء مقتول مالشان را گرفتند ولی بخشیدنش تمام است؟ حضرت فرمودند فقال ابو جعفر علیه السلام ان عفوا عنهم اگر از این شخص اولیاء مقتول گذشتند کان علی الامام ان یقتله امام باید او را بکشد لانه قد حارب و قتل و سرق چون این آقا سه کار انجام داده هم محاربه کرده است هم دزدی کرده است هم آدم کشته است فقال ابو عبیده ابو عبیده گفت ارایت ان عفا عنه اولیاء المقتول ان یاخذوا منه الدیه و یدعونه اگر اولیاء مقتول به این نتیجه رسیدند که دیه مقتول را بگیرند و این آدم را رها کنند اَلَهُم ذلک ؟ اولیاء مقتول حق این کار را دارند قال لا نخیر علیه القتل بر امام لازم است او را بکشد.

تا اینجا این روایت مفصل از امام باقر علیه السلام که شقوق مختلفی از مساله را بیان داشت. اگر ما باشیم و این حدیث در این حدیث از افساد فی الارض هیچ سخنی به میان نیامده است عنوان محارب آمده است عنوان سارق آمده است و امثال اینها اما عنوان مفسد فی الارض اصلا در این روایت ذکر نشده پس اینکه ما بگوییم مفسد فی الارض و محارب دوتاییشان با هم موضوعیت دارند یعنی هر کدامشان جزء الموضوع است برای این حد و هر دو عنوان اگر باشد این حد ثابت است و الا فلا ، این مساله و مطلب از روایت استفاده نمیشود زیرا در روایت اصلا عنوان افساد فی الارض نیامده است.

پس در نتیجه ما هنوز حرفمان نسبت به آیه که این دو هر دو موضوعیت دارند موضوعیت مستقله دارند برای این مجازات هنوز حرفمان بجای خود باقی است.

اللهم الا ان یقال کسی اینجور بگه که افساد فی الارض لازمه لاینفک این محاربه به این شکلی است یعنی اینکه محارب شهر السیف و ضرب و عقر و قتل و امثال اینها مگر اینکه بگوییم لازمه ی این نوع محاربه افساد فی الارض است افساد فی الارض از لوازم لا ینفک اوست مگر این مطلب را بگوییم حالا افساد فی الارض را ما چی معنا کنیم این خودش هم مهم است. حالا ، اگر کسی این حرف را زد که محاربه با این شکل لازمه لاینفکش افساد فی الارض است اگر این حرف را زد شاید بتواند بگوید که افساد و محاربه موضوع واحد یا دو ، حالا یا دو تا عنوان هستند به معنای واحد یا دو تا عنوان اذا اجتمعا این حکم ثابت است ولی جدی جدی میشه گفت که این ملازم لازم لاینفک افساد است ؟ این دیگه باید مدعی اثباتش کنه.

روایت ضریس

روایت بعدی روایت ضریس است من حمل السلاح بالیل فهو محارب کسیکه شبانه سلاح بردارد او محارب است الا ان یکون رجلا لیس من اهل الریبه مگر شخصی باشد که اهل ریبه نباشد که حالا اهل ریبه را بیان میکنیم و معنا میکنیم که چی هست ، خب این روایت هم فرموده هر کسیکه اسلحه شب بردارد محارب است نفرموده که افسادی هست یا افسادی نباشه

روایت جابر

روایت جابر من اشار بحدیدة فی مصر قطعت یده و من ضرب بها قتل. فرمود کسیکه با یک آهنی در شهری از شهرها او را چه کار کند اشاره کند یعنی مردم را تهدید کند قطعت یده دستش قطع میشود و اگر بوسیله ی اون حدیده بزند کشته میشود یعنی محارب است اگر بزند کشته میشود چون محارب است شما این روایت را هم نگاه کنید افساد فی الارض در او وجود ندارد.

تا الان ما اصلا دلیلی بر اینکه محارب را موضوعیتش را مقید کنیم به قید افساد فی الارض دلیلی وجود ندارد.

اللهم الا ان یقال بالاجماع بگوییم علما همه شان این قید و شرط را ذکر کرده اند افساد فی الارض را گفته اند فرمودند محارب و مفسد فی الارض حکمه کذا و کذا که مواردی از اقوال را ذکر کردیم ، ادعای اجماع بشود یعنی بگوییم این مقید آیه به این معنا که افساد فی الارض و محاربه هر دو با هم موضوعیت این حد را ثابت میکند هر یک از آنها جزء الموضوع است تمام الموضوع نیست بگوییم مقید این قضیه چیست ؟ اجماع ، اجماع گفته است این حد ثابت برای کسیکه محاربه و افساد هر دو را داشته باشد که اگر یکی باشد موضوعیت ندارد مگر کسی این جور بگه و اَنَّی باثبات ذلک.

اولا آیا چنین اجماعی وجود دارد ؟ اقوالی که در جلسات قبل ذکر کردیم فقط سخن صاحب جواهر و امام راحل رضوان علیهما افساد فی الارض داشت اما سخن شرایع اخافه الناس داشت افساد فی الارض نبود سخن دروس شهید اول افساد فی الارض نداشت مرحوم سلار از افساد فی الارض در کلام او خبری نبود پس اولا اجماع اثباتش و تحققش محل کلام است که اصلا چنین اجماعی وجود دارد یا وجود ندارد

ثانیا ولو فرض ثبوت الاجماع حجیت اجماع محل تامل است زیرا ممکن است بخاطر ذهنیتی که باشد که از این روایات استفاده کردند محتمل المدرک است و اگر محتمل المدرک بود اعتباری ندارد

استقلال عنوان محاربه از عنوان افساد فی الارض

پس تا اینجا می توانیم بگوییم برای این حدی که یا کشته بشود و به دار زده بشود یا تبعید کنند این شخص را یا دست و پایش را مِن خلاف قطع بکنند بگویید این حد و این مجازات برای دو موضوع در شریعت معین شده است یکی موضوع محاربه و دوم موضوع افساد فی الارض افساد فی الارض حکمش این است عنوان محارب بر او صدق بکند یا نه محارب مجازاتش همین است که بیان شد مفسد فی الارض بر او صدق بکند یا صدق نکند ظاهر اینجوری است که از آیه استفاده میشود مگر اینکه اللهم الا ان یقالی را که گفتیم بگوییم لازم لاینفک محاربه افساد فی الارض است اگر اون لازم لاینفک گفتید اون یک موضوع دیگری است و اثباتها علی مدعیها ظاهر این نیست.

هذا تمام الکلام در اصل عنوان محاربه

در جد محاربه زن هم حکم مرد را دارد

امام رضوان الله تعالی علیه می فرماید و یستوی فیه الذکر و الانثی زن باشد مرد باشد اهل ریبه باشد اهل ریبه نباشد هیچ چی اینها در اصل موضوع دخالتی ندارد ، حالا باید بررسی کنیم که آیا یستوی فیه المذکر و المونث یا الرجل و المراه یا این بحث یستوی وجود ندارد ؟

اگر ما باشیم و اطلاق آیه شریفه می فرماید لافرق بینهما فرموده است انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا کذا و کذا مطلق است بیان نشده است که آن محارب مرد باشد یا زن باشد مفسد مرد باشد یا زن باشد اگر کسی بخواهد جمود بر ظاهر کلمه پیدا بکند بگوید یحاربون جمع مذکر غائب است یفسدون یا یسعون فی الارض یسعون جمع مذکر غائب است الذین موصولی است که برای مذکر ذکر می شود نه برای مونث اگر اینجور کسی بگوید بنابراین آیه حکم مرد را بیان کرده است نسبت به حکم زن ساکت است نسبت به حکم زن ساکت است حکم مرد را بیان فرموده اگر مرد محارب بود و مفسد بود حکم او کذا و کذا اما در رابطه با زن چیزی نفرموده است پس ممکنه کسی اینجور جمود بر لفظ پیدا بکند این حرف را بزند بگوید ظاهر این جمع های موصول فعل ها و همه اینها مذکر آمده است حداقل بگویید برای مذکر بیان کرده خدا حکمش چیه و نسبت به مونث ساکت است اگر ساکت بود شما استوای بین مذکر و مونث را نمی توانید ثابت بکنید ،

این نوع استدلالی که من کردم و توضیح که دادم این نوعش نیامده در کلام ابن ادریس ولی ابن ادریس یک اشاره ای به این موضوع کرده و به شیخ طوسی یک حمله ای کرده.

ابن ادریس حلی نوه ی شیخ طوسی است ظاهرا نوه ی دختری اوست از زمان شیخ طوسی تا زمان ابن ادریس که نزدیک صد سال بوده ظاهرا از نوادگانش هست هیچ کس بر علیه شیخ طوسی فتوا نداده است لذا علمای اون حد فاصل را ازش تعبیر به مقلده میکنند میگوییند اینها مجتهد نبودند اینها مقلد شیخ طوسی بودند نسبت به شیخ طوسی نهایه شیخ طوسی شهرت داشته است که این فتاوا فتوای امام زمان علیه السلام است چون اینجور نظری نسبت به نهایه شیخ طوسی بوده لذا دیگران احتیاط میکردند بر خلاف شیخ نظر نداده اند ابن ادریس گفته که خب یعنی چی شیخ بزرگ است بزرگی به جای خود محفوظ نمیشه که آدم نظر ندهد لذا فتواهای شیخ را مورد نقد قرار داده است

سرائر ابن ادریس حلی این بحث تعمیم یعنی بحث اینکه یستوی فیه المذکر و المونث را ذکر کرده و فرموده از عموم آیه استفاده میشود ، این مطلب در کتاب خلاف و مبسوط شیخ طوسی آمده است ثم قال این حرف را از شیخ طوسی نقل کرده که یستوی فیه الذکر و الانثی این را ذکر کرده بعد فرموده و هذان الکتابان معظمهما فروع المخالفین فرموده این دو تا کتاب اکثر مطالبش فتواهای اهل سنت است و هو قول بعضهم اینکه فرقی بین زن و مرد نباشد قول بعض اهل سنت و اهل خلاف است اختاره رحمه الله و این قول را شیخ طوسی انتخاب کرده و لم اجد لاصحابنا المصنفین قولا ابن ادریس میگوید من اصلا در بین اصحاب که کتاب نوشته اند و آثار علمی آنها باقی مانده ندیدم کسی را که قائل بشود به قتل نساء در محاربه هیچ کس از اصحاب نگفته است ، و الذی یقتضیه اصول مذهبنا ابن ادریس میگه آن چیزی که مقتضای اصول مذهب ما شیعه هست این است که لایقتلن الا بدلیل قاطع نباید کشته بشوند مگر اینکه دلیل قاطع باشند و این دلیل قاطع وجود ندارد فاما تمسکه بالایه می فرماید تمسک شیخ به آیه ضعیف است لانها خطاب للذکور دون الاناث و من قال تدخل النساء ابن ادریس میگه اگر کسی گفت بله مجازا توسعه میدهیم در این آیه میگوییم نساء را هم شامل می شود اگر کسی مجازا توسعه بدهد و کسی که بگوید نساء داخل در خطاب رجالا علی طریق التبع فذلک مجاز این مجاز است و الکلام فی الحقائق ما معنای حقیقی را میگوییم مجاز قرینه میخواهد ،

خب ، بعد همینطور می فرماید تا اینکه صاحب جواهر کلام ابن ادریس را که کامل نقل میکند بعد می فرماید که و لعل ذلک قد قلنا احکام المحاربین این حرف صاحب جواهر است تتعلق بالنساء و الرجال سواء علی ما تقدم من العقوبات لقوله فلان و لم یفرق بین الرجال و النساء فوجب حملها علی العموم صاحب جواهر این را میگوید و بعد می فرماید و لعل ذلک این اشتباه ابن ادریس و امثال این اشتباه عقوبتی باشد که بر بی ادبیش نسبت به شیخ مترتب شده است علی سوء ادبه من الشیخ و غیره من اساطین الطائفه بعد صاحب جواهر می فرماید در کتاب مختلف علامه قول ابن ادریس را نقل کرده و فرموده و هذا اضطراب منه و قلة تامل و عدم مبالاة بتناقض کلامیه فرموده که اولا این حرف ابن ادریس مضطرب است سر و تهش معلوم نیست و ثانیا تامل درستی نکرده است و ثالثا اصلا متوجه تناقض گوئی خودش نشده است که خودش صدر و ذیل حرفش متناقض است

حالا اگر کسی اینچنین گفت گفت چنانکه از ابن ادریس نقل کردیم که فرمود به اینکه یحاربون الذین یسعون اینها صیغه مذکر هستند پس حکم مذکر را بیان فرموده است به حکم اناث آیه کاری ندارد

جوابش این است که خطابات قرآن خطابات قانونی است در ضرب قانون و جعل قانون که نمی آید وقتی قانون کلی جعل میکنند زن باشد چنین مرد باشد چنین ، اینجور چیزی نیست بلکه قانون جعل میکنند یستوی فیه جمیع الناس سوائا فیه الصغیر و الکبیر و الذکر و الانثی و العاقل و غیره در قانون فرقی نمیکند خطابات قانونیه اصلا هیچ کس را استثناء ندارد شامل همه میشود اگر صغیر را میخواهید ازش اخراج کنید بگویید داخل در اون خطابات نیست باید دلیل خاص باشد مجنون با دلیل خاص خارج میشود الی غیر ذلک

سوال:

جواب سوال: یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون زنها نباید روزه بگیرند ؟ از این قبیل ها زیاد داره

سوال:

جواب سوال: ممکنه در السارق و السارقه و الزانی و الزانیه شبهه ای بوده و برای رفع شبهه ذکر شده است ولی خطابات قانونی قرآن عام است شما ملاحضه کنید لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه تا آخر

سوال:

جواب سوال: این چطور قاعده ای است که هزاران مورد خلافش است ، اون مواردی که شما ذکر کردید دو مورد بیشتر نیست در قرآن ، اونجا موردش کمه که ذکر کرده

مهم روایات کثیره است که فرموده فرقی بین نساء و رجال نیست ،

این یک بحثی از ابن ادریس نقل شد و یک بحث ادبی بود بنابراین امام فرموده است و یستوی فیه الذکر و الانثی ، این فرمایش امام است

حالا استدلال که از آیه عدم الفرق استفاده میشود اشکالش را مطرح کردیم تا روایاتش را بررسی کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo