< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

99/06/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب القضاء/احكام اليمين /قسم به اسماء مختصه و مشترکه خداوند

 

توصیه‌هایی به طلاب به مناسبت شروع سال تحصیلی تا دقیقه 25 فایل صوتی

تبیین مسئله مورد بحث

در ادامه مباحث قضا به احکام حلف رسیدیم. آقای منکر را قاضی می خواهد قسم بدهد آیا این قسم دادن خصوصیاتی دارد یا نه؟

مسئله این است که قسم خورنده مؤمن باشد یا نباشد فرق می‌کند یا نه؟ ممکن است شیعه متعصبی باشد بگویید به فلانی قسم بخور ده بار هم قسم می خورد چون برایش اهمیت ندارد ولی همین مومن را بگویید به امام علی علیه السلام قسم بخور اگر دروغ باشد قسم نمی خورد. بالعکس هم در کافر است. این قسم بازدارنده برای او باشد یا نباشد این‌ها باهم فرق می‌کند. لذا مرحوم امام فرموده اند القول فی احکام الحلف؛ قول در احکام قسم است.

مسئله اول را در انتهای سال تحصیلی گذشته خواندیم ولی چون برخی دوستان جدیدا آمده اند گذرا او را مد نظر قرار می دهیم.

(مسألة 1): لا يصحّ الحلف ولا يترتّب عليه أثر من إسقاط حقّ أو إثباته إلّا أن يكون باللَّه تعالى، أو بأسمائه الخاصّة به تعالى كالرحمان و القديم و الأوّل الذي ليس قبله شي‌ء، وكذا الأوصاف المشتركة المنصرفة إليه تعالى كالرازق والخالق، بل الأوصاف غير المنصرفة إذا ضمّ إليها ما يجعلها مختصّة به، والأحوط عدم الاكتفاء بالأخير، وأحوط منه عدم الاكتفاء بغير الجلالة، ولا يصحّ بغيره تعالى، كالأنبياء و الأوصياء و الكتب المنزلة و الأماكن المقدّسة، كالكعبة وغيرها.[1]

مسئله اول: قسم صحیح نیست و هیچ اثری ندارد در رابطه ‌با اثبات حق یا اسقاط حق مگر وقتی قسم به خدا باشد یا با لفظ جلاله الله باشد یا به اسماء خاصه و مخصوص خدا باشد مثل رحمن و رحیم و امثال آن یا اسماء مشترکه که با قرینه خدا مراد است؛ گاهی اسمهایی داریم که مختص به خدا نیست ولی با قرینه در خدا استعمال بشود آیا کافی است یا نه؟ مرحوم امام ابتدا نفی اشکال کرده اند ولی در انتها فرموده‌اند احوط این است که این اخیر(اسماء مشترکه) نباشد.

مراد از عدم صحت

در این مسئله فرموده اند حلف و قسم صحیح نیست. یعنی چه؟ یعنی جایز نیست؟ مراد از صحت چیست؟ مراد صحت تکلیفی است یا وضعی است؟ لایصح یعنی لا یجوز در نتیجه حکم تکلیفی مراد است یا مراد لا یترتب علیه اثرٌ در نتیجه بشود حکم وضعی؟ اثر وضعی مترتب نمی شود یعنی اسقاط حق و ثبات حق نمی کند. هر دو احتمالش هست ولی اقوی احتمال دوم است به قرینه این جمله که بعد فرموده اند: لایترتب علیه اثر که در متن آمده است. پس صحت به معنای جواز و عدم جواز نیست بلکه به معنای ترتب اثر و عدم ترتب اثر است. البته در برخی موارد ممکن است قسم حرمت تکلیفی هم داشته باشد ولی در این مورد اقوی آن است که مراد همان صحت وضعی است.

بنابراین قاضی که منکر را قسم می‌دهد برای اسقاط حق (چون اگر منکر قسم بخورد حق مدعی از بین می رود) یا مدعی را یمین مردوده دهد برای اثبات حق (قسم مدعی موجب اثبات حق می شود) پس اینکه فرمود اسقاط حق، اسقاط حق در جایی است که منکر قسم بخورد یا فرموده اثبات حق، اثبات حق جایی است که مدعی علیه (منکر) از قسم نکول کند و قسم را قاضی به مدعی برگرداند و مدعی قسم بخورد اینجا قسم مدعی اثبات حق می کند.

 

دلیل عدم صحت قسم:

دلیل این مسئله اولاً اجماع است. این مساله که قسم باید به شکل خاص باشد اجماعی است.

ثانیاً روایات است.

دو روایت

    1. روایت اول صحیحه علی بن مهزیار از امام باقر علیه‌السلام است. محمد بن عليّ بن الحسين بإسناده عن عليّ بن مهزيار ، قال : قلت لابي جعفر الثاني عليه‌السلام : في قول الله عزّ وجلّ : ﴿والليل إذا يغشى * والنهار إذا تجلى﴾[2] ، وقوله عزّ وجلّ : ﴿والنجم إذا هوى﴾ [3] وما أشبه هذا ، فقال : إن الله عزّ وجلّ يقسم من خلقه بما شاء ، وليس لخلقه أن يقسموا إلا به عزّ وجلّ.[4] خدا قسم به مخلوقات خود می‌خورد مثل والعصر، والشمس، واللیل؛ ولی مخلوقات خدا و مردم حق ندارند قسم بخورند مگر به خدا.

    2. صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر علیه‌السلام که همان جمله روایت قبلی در آن آمده است.[5]

حالا که باید به خدا قسم بخورد آیا فقط به اسم الله و یا به کلماتی که همین معنا را در لغات دیگر می‌رساند قسم بخورد یا جایز است به هر اسمی که دلالت بر خدا کند مثل اسماء مختصه مانند رحمن و رحیم یا صفات مشترکه مثل عالم که برای غیر خدا هم استفاده می شود قسم بخورد ولی باید قرینه بر اراده خداوند بیاورد مثل عالم الغیب و الشهادة که در این صورت اختصاص به خدا پیدا می کند.

دلیل صحت قسم

در روایات آمده است قسم به خدا بخورد مقتضای اطلاق روایت این است که هر سه نوع درست است.

نظر استاد: هر سه نوع قسم درست است به خاطر روایات.

الا ان یقال که روایات قدر متیقن دارند و قدر متیقن لفظ جلاله الله است. اگر قدر متیقن داشت اطلاقی در کار نیست لذا راه دوم و سوم درست نیست و فقط راه اول درست است. ولی حق این است که بگوییم هر قدر متیقنی مانع از اطلاق مطلق نیست و قدر متیقنی مانع اطلاق است که انصراف ایجاد کند یعنی لفظ دلالت کند بر مصداق خاصی از مصادیق و اگر قدر متیقن موجب انصراف نشود مانع از اطلاق نخواهد بود و ظاهراً در مورد بحث قدر متیقن موجب انصراف ایجاد نیست. شما کلمه رحمن هم بگویید مردم از آن خدا می فهمند پس انصرافی در کار نیست لذا این دو روایت دلالت می کند قسم به اسم جلاله و صفات مختصه بلکه صفات مشترکه به شرط اینکه قرینه ای در کنارش باشد که مراد خداوند است قسم به اینها صحیح است پس قسم به هر سه نوع از اسماء خداوند صحیح است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo