< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

99/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب القضاء/احكام اليمين /قسم به مقدسات، قسم کافر

 

(مسألة 1): لا يصحّ الحلف ولا يترتّب عليه أثر من إسقاط حقّ أو إثباته إلّا أن يكون باللَّه تعالى، أو بأسمائه الخاصّة به تعالى كالرحمان و القديم و الأوّل الذي ليس قبله شي‌ء، وكذا الأوصاف المشتركة المنصرفة إليه تعالى كالرازق والخالق، بل الأوصاف غير المنصرفة إذا ضمّ إليها ما يجعلها مختصّة به، والأحوط عدم الاكتفاء بالأخير، وأحوط منه عدم الاكتفاء بغير الجلالة، ولا يصحّ بغيره تعالى، كالأنبياء و الأوصياء و الكتب المنزلة و الأماكن المقدّسة، كالكعبة وغيرها.[1]

قسم به اسماء خاصه و مشترکه خداوند

بحث این است وقتی قاضی مدعی‌علیه یا مدعی را قسم می‌دهد چگونه باید قسم بدهد. مرحوم امام فرموده باید به اسم خدا قسم بدهد و قسم خوردن به غیر خدا جایز نیست جال این قسم به خدا چط.ر باید باشد؟ گاهی با قسم با لفظ جلاله است مثل اینکه بگوید والله، بالله و تالله یا به اسماء مختصه خداوند است اسماء علیای او را مخصوص خداوند است را می گوید مثل اینکه بگوید خالق، رحمن و واجب‌الوجود. این قسم به لفظ جلاله نیست ولی قسم به اسماء مختصه است و گاهی قسم به اسماء مشترکه است ولی با قرینه مثل اینکه می گوید قسم به عالم. صفت عالم هم بر خدا اطلاق می‌شود و هم بر غیر خدا. اگر قرینه نیاورد و فقط بگوید عالم کفایت نمی‌کند ولی اگر قرینه بیاورد مثلاً العالم الذی لایعزب عنه مثقال ذرة (عالمی که ذره ای از اشیاء از دید او پنهان نیست) با این قرینه عالم در این جمله اختصاص به خدا پیدا می کند گرچه عالم مشترک است ولی با این قرینه ظهور بلکه نص در خداوند تعالی می شود. این نوع سوم از انواع قسم است. مرحوم امام در ابتدای مسئله فرموده است لایصح الحلف الا بالله تعالی و لا یترتب علی غیر اسقاط حق او اثباته. قسم باید به خدا باشد و بر غیر خدا قسم بخورد بر آن اسقاط حق (اگر مدعی علیه قسم بخورد) یا اثبات آن (اگر مدعی قسم مردوده را اقامه کند) مترتب نمی‌شود.

احوط در قسم

مرحوم امام قدس سره در پایان مسئله فرموده‌اند احوط عدم اکتفا به اخیر است یعنی به اسم جلاله بخورد درست است و به اسماء مختصه قسم بخورد درست است و عیب ندارد و به اسمای مشترکه قسم بخورد اشکالی ندارد ولی در پایان مسئله فرموده اند: احوط این است که به اسماء مشترکه قسم نخورد و احوط از آن عدم اکتفا به غیر جلاله است یعنی فقط به لفظ جلاله باشد و حتی به اسماء مختصه نباشد. این احوط استحبابی است زیرا احتیاط بعد از فتوا احتیاط استحبابی است و هر دوی این احوط ها بعد از فتوا است لذا احتیاط استحبابی است.

 

جهت احوط بودن

اما منشأ این احتیاط استحبابی چیست؟ شاید در روایات که فرموده‌اند به خدا قسم بخورید ممکن است گسی بگوید این روایات اطلاق ندارند و شامل غیر لفظ جلاله نمی‌شود . احتمال عدم اطلاق وجود دارد گرچه اطلاق را می‌توان درست کرد ولی همینکه احتمال عدم اطلاق در قسم به غیر خدا می دهیم کفایت می کند که در مسئله راه احتیاط را پیش بگیریم که فرمود لیس بناکبٍ عن الصراط من سلک طریق الاحتیاط. هرکسی در این موضوع و مشابه آن احتیاط بکند از طریق منحرف نخواهد شد و الاحتیاط سبیل النجاة.

عدم صحت قسم به مقدسات

در ادامه مسئله می‌فرماید قسم به مقدسات مثل انبیا و اولیا و کتب آسمانی و اماکن مقدسه کعبه و حرم امام رضا علیه السلام صحیح نیست و در باب قضا کفایت نمی کند. صحیح نیست یعنی اثر بر آن مترتب نمی شود؛ اثر اسقاط حق یا اثبات حق ندارد. حکم تکلیفی و عدم جواز و حرمت آن مدنظر نیست. بیان حکم تکلیفی موضع دیگری دارد که باید بررسی شود که آیا چنین قسمی جواز تکلیفی دارد یا نه.

دلیل مسئله دو صحیحه از امام باقر علیه‌السلام است که دیروز خواندیم که می فرمود خدا می تواند به مخلوقاتش قسم بخورد ولی مخلوقات به غیر خالق نباید قسم بخورند. [2] [3]

حکم قسم کافر

اما مسئله بعدی که تقریباً اختلافی است:

(مسألة 2): لا فرق في لزوم الحلف باللَّه بين أن يكون الحالف و المستحلف مسلمين أو كافرين أو مختلفين، بل ولا بين كون الكافر ممّن يعتقد باللَّه أو يجحده. ولا يجب في إحلاف المجوس ضمّ قوله: «خالق النور و الظلمة» إلى «اللَّه». ولو رأى الحاكم أنّ إحلاف الذمّي بما يقتضيه دينه أردع، هل يجوز الاكتفاء به كالإحلاف بالتوراة التي انزلت على موسى عليه السلام؟ قيل: نعم، والأشبه عدم الصحّة. ولا بأس بضمّ ما ذُكر إلى اسم اللَّه إذا لم يكن أمراً باطلًا.[4]

در اینکه باید قسم به خدا باشد فرقی نیست که بین اینکه قسم خورنده و قسم دهنده هر دو مسلمان باشند یا هر دو کافر باشند یا یکی مسلمان و یکی کافر باشد. گاهی بین دو فرد مسلمان نزاع می شود و پیش قاضی می آیند تا فصل خصومت کند. اینجا یقینا باید قسم به خدا باشد. گاهی دو یهودی در ذمه اسلام و در کشور اسلامی بینشان نزاع افتاده است و به قاضی مسلمان مراجعه کرده اند تا بینشان قضاوت کند اینجا هم باید قسم به خدا باشد. قسم به غیر خدا صحیح نیست. گاهی یک مسلمان است و یک کافر و یهودی با هم نزاع دارند باز هم اگر بنا شد قاضی احدهما را قسم بدهد قسم باید به خدا باشد و قسم به غیر خدا جایز نیست. ما گفتیم دو کافر یهودی باشند که خدا و حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام را قبول دارند. شما دو کافر را فرض کنید که اصلا خدا را قبول ندارند مثل اینکه دهری باشند نه یهودی است نه مسیحی است نه زرتشتی است (اگر زرتشتی را اهل کتاب بدانیم) هیچ کدام از اینها نیست. فرقی نمی کند باز هم قسم باید به خدا باشد و قسم به غیر خدا جایز نیست چه حالف و قسم دهنده و مستحلف و کسی که قسم می خورد مسلمان باشند یا مختلفین باشند. کافر خدا را قبول داشته باشد یا منکر خدا باشد. این مطلب را مرحوم امام فرموده اند.

دلیل لزوم قسم کاافر به خدا

دلیل آن دو صحیحه متقدمه است. یک روایت صحیحه محمد بن مسلم از امام باقر علیه‌السلام: ان لله عزوجل ان یقسم من خلقه بماشاء و لیس لخلقه ان یقسموا الا به. [5] [6] مخلوق اعم است از اینکه مسلمان باشد یا کافر باشد یا یکی کافر و یکی مسلمان باشد کافرش منکر خدا باشد یا منکر خدا نباشد. هکذا صحیحه علی بن مهزیار که مشابه روایات قبلی است.

کلام فقها در مسئله

صاحب جواهر می‌فرماید: (و) لا خلاف في أنه (لا يستحلف أحد) لإيجاب حق أو إسقاطه (إلا بالله) تعالى شأنه (ولو كان كافرا) بإنكار أصل واجب الوجود نعوذ بالله فضلا عن غيره، بلا خلاف أجده في ذلك نصا وفتوى.[7] هیچ کس حق ندارد برای اثبات حق یا اسقاط حق به غیر خدا قسم بخورد. ایشان نفی خلاف کرده یعنی فرموده المسئلة اجماعیٌ. بعد فرموده ولو کافر باشد و اصل خدا را قبول نداشته باشد تا چه رسد به کافری که خدا را قبول دارد و بعض امور دیگر را قبول ندارد. بعد می فرماید در اینجا اختلافی که به او دسترسی پیدا کرده باشیم نیست نه از نظر روایت و نه از نظر فتوا یعنی هم روایات و هم علما متفق القول هستند که قسم به غیر خدا جایز نیست.

در کتاب مبسوط مرحوم شیخ طوسی رحمه الله فرموده است: وإن كان وثنيا معطلا أو كان ملحدا يجحد الوحدانية لم يغلظ عليه، (وعندي أن الوثني والملحد يستحلف بالذي يعبده ويعتقد أنه الخالق والرازق أو أنه الرازق، اعتقد وحدته أو تعدده أو بإحدى العبارتين، وإن قيل له إن الله هو الخالق الرازق واستحلف بالله ثانيا كان أولى، واقتصر على قوله: والله،)[8] فان قيل كيف حلفته بالله وليست عنده بيمين قلنا: ليزداد إثما ويستوجب العقوبة.[9] [10]

شیخ طوسی رحمه الله در مبسوط مطلبی را فرموده است که با ادعای صاحب جواهر همخوانی ندارد. صاحب جواهر فرمود ولو اینکه کسی که می خواهد قسم بخورد بت پرست باشد و کافر باشد باز هم باید قسم به خدا باشد اما شیخ طوسی فرموده اگر قسم خورنده بت‌پرست است وثنی است یا کلا منکر خداست سخت‌گیری بر او نمی‌شود و بعد می فرماید: نظر من این است که وثنی و بت پرست و ملحد کسی که منکر خداست قسم به چیزی بخورد که او را عبادت می‌کند و اعتقاد به خالقیت او دارد یا اعتقاد به رازقیت و به خالقیت کاری نداشته باشد حال آنچه که اعتقاد به خالقیتش دارد واحد باشد یا متعدد باشد مثل اینکه بگوید خالق نور و ظلمت یزدان و اهریمن قائل به دو خدا بشود فرقی نمی کند فرموده به هر چه معتقد است به همان قسم بخورد. بعد شیخ می فرماید یا اینطور باشد یا باحدی العبارتین باشد یعنی به این صورت باشد اول به او بگویند ان الله هو الخالق الرازق خدا خالق رازق است بعد بگویند حالا به خدا قسم بخور می فرماید اگر اینطور باشد اولی خواهد بود. شیخ به صورت ان قیل فرموده چطور او را به الله قسم بدهیم در حالی که این قسم پیش او قسم جساب نمی شود. در جواب فرموده: این کار را بکنید تا گناهش عقوبت اخروی اش بیشتر بشود. خلاصه نظر شیخ رحمه الله این است که اگر قسم خورنده کافر است یا باید به همان چیزی که او معتقد است او را قسم بدهد و یا اینکه اول به او بگوید ان الله هو الخالق الرازق بعد به خدا قسمش بدهد.

 


[8] قسمت داخل پرانتز در کتاب مبسوط نیست و نقل فوق از صاحب جواهر بوده و ایشان نیز باواسطه نقل نموده‌اند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo