درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی
99/06/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب القضاء/احكام اليمين /حلف به غیر خدا
بحث ما در این بود که در محکمه قضا در مواردی که قضیه قسم مطرح است باید قسم به خدا بخورد حال یا به لفظ جلاله یا به اسماء مختصه. این مسئله اقوال دیگری هم داشت. سه دسته روایات وجود داشت که روایات را توضیح دادیم. نتیجهای که گرفتیم این بود که چنانچه مرحوم امام رحمهالله در متن فرمودند استحلاف بغیر الله صحیح نیست و بر آن اثری مترتب نمیشود چه در اثبات حق و چه در اسقاط حق. در جلسه قبل مطلبی از مرحوم آیتالله خوئی رضوانالله تعالی علیه در کتاب مبانی تکملة المنهاج بیان کردیم که ایشان در برخی موارد قائل به جواز حلف بغیرالله شده بودند. ما مطلب ایشان را نقل کردیم و آنچه به ذهن قاصر ما آمد این بود که لایمکن المساعدة علی ما قاله رضوانالله علیه.
کلام مرحوم محقق عراقی (قدس سره) در قسم به غیر خداامروز کلام مرحوم آقا ضیاء عراقی را نقل میکنیم. ایشان در رساله قضاء[1] الفصل الثالث فی الاستحلاف از ص 97 شروع میشود و در ص 99 چنین فرموده است: و من التامل فیما ذکرنا کله ظهر انه لا یجوز الحلف بغیر اسماء الله اگر دقت کنید در آنچه ما ذکر کردیم در دو صفحه قبل تا اینجا مطلب آشکار میشود که به غیر اسماء خدا قسم به چیز دیگری جائز نیست. بعد میفرماید: بل و فی بعض الاخبار این بعض الاخبار روایاتی است که قبلاً گفته نشده بود به این روایات توجه کنید که برای استنباطات آینده ما اثر دارد و فی بعض الاخبار من حلف بغیر الله فقد اشرک کسی که قسم به غیر خدا بخورد مشرک شده است؛ و فی آخر فقد کفر در نسخه و روایت دیگر آمده کسی که قسم به غیر خدا بخورد کافر است. الی غیر ذلک من الاخبار. روایاتی که الآن بیان میکنند روایاتی است که قبلاً خوانده بودیم. منها صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر الباقر علیهالسلام: ان لله عز و جل ان یقسم من خلقه بما شاء و لیس لخلقه ان یقسموا الا به. خدا حق دارد به مخلوقات قسم بخورند ولی مخلوقات حق ندارند به غیر خدا قسم بخورند. بعد میفرماید: و قد یقال بعضی گفتهاند این روایات که میگوید من حلف بغیر الله فقد اشرک یا من حلف بغیر الله فقد کفر یا روایت اخیر محمد بن مسلم از اینها استفاده میشود که قسم به غیر خدا حرام است چه در مقام فصل خصومت و نزاع و قضاوت باشد یا در مقام نزاع نباشد و اساساً نزاع و محکمهای در کار نیست همینطور دارد صحبت میکند و قسم میخورد و محکمه قضایی نیست اصلاً قاضی نگفته بیاید قسم بخورد همینطور که با دوستش صحبت میکند قسم میخورد لازمه این روایات این است که قسم به غیر خدا جائز نیست فصل خصومت باشد یا نباشد. فرموده من حلف بالله نفرموده من حلف بالله فی القضاء یا فی المحکمة این اعم است میفرماید مطلق قسم جائز نیست. میفرماید: و قد یقال. این قدیقال که صیغه مجهول است اشعار دارد به اینکه این مطلب را خودشان قبول ندارند. و قد یقال ان ظاهر هذه الروایات خصوصاً الاخیرة حرمة الحلف بغیر الله فی مطلق الموارد حتی فی غیر مورد فصل الخصومة.
اشاره بهحکم تکلیفی قسم به غیر خدا در کلام محقق عراقینعم فی دلالتها: این نعم مطلبی را بیان میکند که بعداً مطرح میکنیم که قسم به غیر خدا جایز نیست یعنی حرمت تکلیفی دارد یا عدم صحت و عدم ترتیب آثار است؟ آیا عدم صحت فقط عدم ترتیب آثار است که لایصح فقط حکم وضعی باشد یا عدم صحت حرمت است که حکم تکلیفی را میگوید یا هردو را میگوید؟
عدم دلالت روایات بر عدم ترتب اثر بر قسم به غیر خداایشان (محقق عراقی) میفرماید: نعم فی دلالتها علی نفی الفصل بها اشکال. اینکه این روایات دلالت بکنند بر اینکه آثار مترتب نمیشود اشکال است زیرا اینجا نهی در معامله است که موجب فساد معامله نمیشود. فرموده قسم نباید بخورد قسم خوردن و نخوردن که عبادت نیست مثل نماز نیست. نهی در عبادت مستلزم فساد عبادت است ولی نهی در معامله مثلاینکه فرموده یا ایها الذین آمنوا اذا نودی للصلاة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله ذروا البیع که ما را از بیع هنگام نماز جمعه منع کردهاند حرمت تکلیفی دارد ولی اگر کسی معاملهای انجام داد معاملهاش باطل است و لایترتب علیه اثر؟ فرمودهاند نهی در معاملات موجب فساد و بطلان نیست. اینجا هم فرموده من حلف بغیرالله فقد اشرک یا فقد کفر یعنی این قسم خوردن حرام است ولی اگر کسی قسم خورد لایترتب علیه الاثر میفرماید این مطلب استفاده بشود محل اشکال است. نعم فی دلالتها علی نفی الفصل بها اشکال من جهة عدم اقتضاء النهی عن المعاملة فسادها. بعد این روایات که فبها ولی روایات دیگری داریم که آنها همه آثار را نفی میکند چه آثار وضعی و چه آثار تکلیفی. این روایاتی که ایشان اشاره نموده است همان روایاتی است که در روزهای قبل خواندیم چه روایاتی که مطلق بود و چه روایاتی که در خصوص یهود و نصارا بود.
مقتضای اصل در مسئلهبل لولا هذه الاطلاقات؛ اینجا دقت کنید که چقدر فاصله است بین کلام این محقق بزرگ (محقق عراقی) و کلام مرحوم آیتالله خوئی رحمهما الله. میفرماید فرض کنید اطلاقات حرمت قسم به غیر خدا را نمیداشتیم که گفتیم طایفه اول و دوم را داریم فرض کنید این روایات را نمیداشتیم درعینحال نمیدانیم قسم به غیر الله میزان قضا هست یا نه بر اساس آن قضاوت میشود کرد یا نه؟ شک در میزان بودن قسم به غیر خدا برای قضا داریم. شک در اینجا مساوی است با عدم میزان قضا بودن پس قسم به غیر خدا اعتبار ندارد. بل لولا هذه الاطلاقات اگر این اطلاقات نمیبود در نفی میزان بودن قسم به غیر الله اصل کفایت میکند بعد عدم الاطلاق فی دلیل الیمین من هذه الجهة.
مناقشه در فرمایش مرحوم آیتالله خوئی رحمهالله در اخذ به اطلاقات یمینمرحوم آیتالله خوئی فرمودند: در تعارض اگر روایات تساقط کردند به عمومات یمین رجوع میکنیم. به انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان و اطلاقات مشابه آن رجوع میکنیم. این اطلاقات می گویند ما طبق یمین قضاوت میکنیم و یمین به غیر الله مشمول این اطلاقات میشود پس قضاوت طبق آن درست است. [2] ولی مرحوم محقق عراقی رحمهالله میفرماید این روایت که میگویید اطلاق دارد اطلاقش در خصوص موردی که شما میگویید اعتبار ندارد زیرا کلام زمانی اطلاق دارد و اطلاقش اعتبار دارد که متکلم در مقام بیان باشد اگر در مقام بیان نیست کلام اطلاق ندارد و کلامی که اطلاق دارد باید از همان جهت که متکلم در مقام بیان است اخذ به اطلاق بکنید. فقها فرمودهاند: فکلوا مما امسکن از شکاری که سگ شکاری صید کرد شما بخورید. اطلاق این جمله دلالت میکند که صید کلب صید ذبح شرعی حساب میشود لذا میته نیست و قابلخوردن است ازاینجهت اطلاق دارد ولی آیا میتوانید بگویید اطلاق دارد لذا جای دندانهای سگ پاک است یا باید آب بکشد؟ آیه ازاینجهت در مقام بیان نیست اطلاق هم ندارد. انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان ازاینجهت که یمین میزان قضا است در مقام بیان است و اطلاق دارد لذا همهجا یمین میزان قضا است اما یمین چگونه باشد به الله باشد یا به غیر الله باشد از جهت حلف بغیر الله در مقام بیان نیست. این فرمایش محقق عراقی رحمهالله است و کلام ایشان ادامه دارد.