درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی
99/06/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب القضاء/احكام اليمين /قسم به غیر خدا
بحث ما در احکام و کیفیت قسم دادن و احلاف بود. گفتیم قسم به غیر خدا جایز نیست. این فتوای مرحوم امام قدس سره بود برداشت ما هم از روایات همین بود.
مرحوم امام چند مسئله فرمودهاند که ما این چند مسئله را سریع بیان میکنیم به این اعتبار که دلیل آنها را گفتهایم.
چند فرع فقهی در لزوم حلف به خدا(مسألة 2): لا فرق في لزوم الحلف باللَّه بين أن يكون الحالف و المستحلف مسلمين أو كافرين أو مختلفين، بل ولا بين كون الكافر ممّن يعتقد باللَّه أو يجحده. ولا يجب في إحلاف المجوس ضمّ قوله: «خالق النور و الظلمة» إلى «اللَّه». ولو رأى الحاكم أنّ إحلاف الذمّي بما يقتضيه دينه أردع، هل يجوز الاكتفاء به كالإحلاف بالتوراة التي انزلت على موسى عليه السلام؟ قيل: نعم، والأشبه عدم الصحّة. ولا بأس بضمّ ما ذُكر إلى اسم اللَّه إذا لم يكن أمراً باطلًا.[1]
توضیح: ولا یجب فی احلاف المجوس .. در قسم دادن مجوس نیاز نیست ضمن اینکه میگوید اقسم بالله، خالق نور و ظلمت را ضمیمه قسم به خدا کند؛ ولو رأی الحاکم (این مطلب را دیروز از قول محقق گفتیم) اگر حاکم نظرش این بود که قسم دادن ذمی به آنچه دینش اقتضا میکند اردع است برای او از این مسیر باطل مثل قسم دادن به تورات برخی ازجمله محقق رحمهالله در شرایع گفتهاند صحیح است او را به غیر خدا قسم دهد. ولی مرحوم امام قدس سره فرمودهاند الاشبه عدم الصحة؛ اشبه و اقوی این است که چنین قسمی صحیح نیست و باید قسم به خدا باشد.
عدم ترتب اثر بر حلف به غیر خدا ولو با رضایت طرفین دعوا(مسألة 3): لا يترتّب أثر على الحلف بغير اللَّه تعالى و إن رضي الخصمان الحلف بغيره، كما أنّه لا أثر لضمّ غير اسم اللَّه تعالى إليه، فإذا حلف باللَّه كفى؛ ضمّ إليه سائر الصفات أو لا، كما يكفي الواحد من الأسماء الخاصّة؛ ضمّ إليه شيء آخر أو لا.[2]
توضیح: مسئله بعدی این است که اگر به خدا قسم خورد ضمیمه لازم نیست ولی اگر ضمیمه هم کرد مشکلی در اصل قسم ایجاد نمیکند. لا بأس بضم ما ذکر باسم الله اذا لم یکن امرا باطلا. ولی نباید قسم به امر باطلی باشد مثل قسم به اب و ابن که دیروز گفتیم. در مذهب نصارا همینجور است ولی شرک است.
دیدگاه مرحوم آیتالله فاضل رحمهالله در حلف غیر معتقد به خدادر اینجا مرحوم آیتالله فاضل بحثی دارند که جای تأمل دارد. گاهی یهودی و مسیحی است که اصل خدا را قبول دارد اینجا قسم به خدا میخورد ولی گاهی شخصی دهری است اصلاً خدا را نه زبانی قبول دارد و نه قلبی قبول ندارد معتقد نیست که عالم خدایی داشته باشد ما چنین شخصی را به خدا قسم بدهیم چه اثری دارد. قبلاً از مرحوم شیخ طوسی رحمهالله نقل کردیم که فرمودهاند این قسم اثر دارد و اثرش این است که گناهش سنگینتر میشود.[3] آقای فاضل میفرماید اما اینکه شیخ طوسی قدس سره فرموده گناهش بیشتر میشود این ثمره قضائی نیست. قسم میخواهید بخورید که در باب قضا تأثیر بگذارد. ایشان یک احتمالی دادهاند که باید محل توجه و تأمل قرار بگیرد و باید تحقیق کنید. فرمودهاند بعید نیست در چنین موردی بگوییم این شخص قسم نخورد و حاکم قسم را به مدعی برگرداند و اگر قسم خورد فصل خصومت کند. یعنی این مدعی علیه و منکر که هیچ اعتقادی ندارد و هزار قسم هم میخورد و میدانیم برایش مهم نیست و قسم رادع او نیست لذا قسم را قاضی به مدعی برگرداند و مدعی اگر قسم خورد طبق قسم او عمل بشود.
دلیل: به خاطر اینکه پیامبر فرموده است انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان.[4] یمین مدعی علیه به خاطر اینکه هیچ ربطی به قضا ندارد موضوعا منتفی است و بینهای هم که در کار نیست باید یمین مردوده الی المدعی باشد تا فاصل خصومت قرار بگیرد. این احتمال را دادهاند و فرمودهاند و یحتمل قویاً.[5]
فرمایش ایشان باید بر اساس ادله بررسی شود ولی صرفاً احتمال بدی نیست.
پس مسئله سوم این است: اثری بر قسم به غیر خدا مترتب نیست گرچه طرفین راضی باشند و رضایت طرفین تأثیری در واقعیت نمیگذارد و قسم باید به غیر خدا نباشد. کما انه لا اثر لضم غیر اسم الله تعالی الیه ... چنانکه اگر به خداوند قسم خورد کفایت میکند و غیر خدا را هم ضمیمه کند مثلاً بگوید به خدا قسم و بعد اضافه کند به انبیا و اولیا قسم میخورم، این قسم به الله کافی است و این ضمایم اثر منفی در قسم نمیگذارد.
کراهت حلف به غیر خدا(مسألة 4): لا إشكال في عدم ترتّب أثر على الحلف بغير اللَّه تعالى، فهل الحلف بغيره محرّم تكليفاً في إثبات أمر أو إبطاله- مثلًا- كما هو المتعارف بين الناس؟ الأقوى عدم الحرمة. نعم، هو مكروه، سيّما إذا صار ذلك سبباً لترك الحلف باللَّه تعالى، و أمّا مثل قوله: «سألتك بالقرآن أو بالنبي صلى الله عليه و آله و سلم أن تفعل كذا» فلا إشكال في عدم حرمته.[6]
توضیح: مسئله بعدی: آیا قسم به غیر خدا فقط ...
س: ...جواب:شاید انکارش انکار حق نیست گاهی مدعی بیخود ادعا کرده است لذا میگویند کسی که منکر است و قسم میخورد معنایش این است که حقی نیست و مدعی هم بینه ندارد. اگر قاضی با قرائن و شواهد میداند این قسم بیخود است اینجا علم قاضی است و اینکه طریق قضا هست یا نه توضیح داده خواهد شد.
س: ...
جواب: اگر بینه نداشت در شریعت میزان قضا این است منکر باید قسم بخورد و الا پرونده مختومه نمیشود.
میفرماید حالا که اثری بر قسم به غیر خدا مترتب نیست آیا این کار علاوه بر اینکه صحیح نیست حرام هم هست یا نه؟ دیروز عرض شد که برخی قائل به حرمت هستند و گفتهاند این کار هم بدعت و است و هم حرام است. و جمع کثیری هم قائل به حرمت نشدهاند. اینجا یک بحثی است که بدعت یعنی ادخال ما لیس من الدین فی الدین یا ادخال ما لم یعلم انه من الدین فی الدین. چیزی را میداند جزء دین نیست داخل در دین بکند یا نمیداند آیا جزء دین است یا نه او را داخل دین قرار بدهد این بدعت است بدعت خودش بعنوانه حرمت دارد اما گاهی فعل ما دو عنوان دارد یکی عنوان ذاتی فعل و یکی عنوان تشریع. بحث ما این است که حلف بنفسه و عنوانه حرام است یا بعنوان انه تشریع حرام است بنابراین اگر کسی نمیفهمد تشریع و بدعت یعنی چه او قصد فعل کرده است قصد ادخال فی الدین نکرده است خود فعل چه حکمی دارد صرفنظر از عنوان تشریع و بدعت. این آقایان فرمودهاند چون بدعت است حرام است ولی ما میگوییم فعل بماهو فعل.
این در مقام قضا است اما در غیر مقام قضا و محکمه که اصلاً نزاع و خصومتی و قضاوتی در کار نیست همینطور بهطور معمول میگوید به ابوالفضل قسم اینجوری است اصلاً محکمهای در کار نیست؛ اگر اینجور قسم بخورد جایز است یا نه؟
انواع قسم به غیر خدااین قسمها دو نوع است گاهی قسم به امام حسین میخورد و گاهی به این تعبیر نمیگوید بلکه میگوید تو را به قرآن این کار را بکن تو را به ابوالفضل این کار را بکن اینجا درخواست است و قسم نیست. درخواست توسل و شفیع قرار دادن است این کار از عنوان قسم خارج است و اشکالی ندارد اما اگر عنوان قسم باشد در غیر مورد قضاوت دلیل بر حرمت وجود ندارد البته کار پسندیدهای نیست.
مرحوم امام قدس سره فرمودهاند: نعم هو مکروهٌ. بعد فرمودهاند اما مثل قوله سالتک بالقرآن او بالنبی ان تفعل کذا فلا اشکال فی عدم حرمته.
در بحث احکام قسم دادن به همین مقدار اکتفا شده است.
مسئله بعدی این است که قسم دادن شخص گنگ و لال چگونه است؟