< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

99/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب القضاء/احكام اليمين /کیفیت قسم دادن اخرس

 

حلف اخرس

(مسألة 5): حلف الأخرس بالإشارة المفهمة، ولا بأس بأن تكتب اليمين في لوح ويغسل ويؤمر بشربه بعد إعلامه، فإن شرب كان حالفاً، وإلّا الزم بالحقّ، ولعلّ بعد الإعلام كان ذلك نحو إشارة. والأحوط الجمع بينهما.[1]

بحث ما در رابطه با احکام قسم بود. قاضی، مدعی علیه و منکر یا مدعی را در یمین مردوده چطور قسم بدهد. گفتیم قسم باید به الله باشد و به اسماء خاصه او. یکی از مواردی که ممکن است مورد مراجعه قاضی باشد این است که اگر منکر و مدعی‌علیه یا مدعیی که یمین مردوده متوجه او شده است اگر گنگ باشد که نمی‌تواند حرف بزند و بگوید بالله و تالله این شخص چطور باید قسم بخورد؟

قول اول

مرحوم امام ابتداءً فرموده‌اند قسم دادن اخرس بالاشارة المفهمه است یعنی اشاره‌ای که از آن قسم فهمیده می‌شود. این اشاره، قسم او به حساب می آید.

دلیل قول اول

نسبت به این موضوع که قسم اخرس با اشاره است؛

اولاً روایات فراوانی است که در تمام ابواب فقه به جای الفاظ اشاره اخرس کفایت می کند

ثانیاً در مسئله اجماع وجود دارد اتفاق نظر علما هست.

ثالثاً در اینجا دلالت اولویت وجود دارد. ما در بعضی از موارد لفظ داریم و عمل به وسیله لفظ انجام می گیرد مثلا در باب قرائت نماز قرائت امر لفظی است و باید الفاظ بکار برده شود حمد و سوره خوانده شود ذکر رکوع و سجده گفته شود. در این موارد مطلوب در عمل خود الفاظ است در این موارد که مطلوب شارع الفاظ می باشد روایات می گوید اخرس اشاره کند کافی است با اینکه مطلوب لفظ است اما در باب قسم با نوشتن هم می تواند قسم بخورد؛ مقصود اصلی در باب حلف لفظ نیست اگر لفظ موضوعیت ندارد در جاهایی که لفظ موضوعیت دارد مثل قرائت گفته اند اشاره اخرس کافی است و روایت گفته کفایت می کند در جایی که لفظ موضوعیت ندارد به طریق اولی اشاره کفایت می کند. پس در اینکه اشاره مفهمه اخرس جایگزین قسم است و قسم به حساب می آید جای بحث و گفتگو نیست. این قول مشهور است بلکه اجماعی است و اخبار نیز بر آن دلالت دارند.

قول دوم

در قبال این قول قول دیگری هست بلکه دو قول دیگر وجود دارد حال قائل دارد یا صرفا احتمال است اینها در فقه آمده است.

قول یا احتمال دیگر این است که اخرس قسمش با نوشتن است. درست است نمی شود حرف بزند اما جمعی از آنها نوشتن بلد هستند؛ بنویسد بالله لیس لفلان علیّ حق مثلا.

قول سوم

قول دیگر و احتمال دیگر این است که این برای اخرس یک قسمی به کاغذی نوشته شود و آن را در آب شستشو دهند و آن آب را به اخرس بدهند اگر آب را نوشید قسم است و اگر امتناع از نوشیدن کرد ابای از قسم است و به عنوان نکول و ابای از قسم با او برخورد می شود.

رجوع قول سوم به قول اول

مرحوم امام رحمه الله از این جهت که این حرف آخر روایتی است که حکایتگر فعل امیر المومنین علیه السلام است می فرماید لاباس به. اگر کسی این کار را انجام داد مانعی ندارد ولی این کار خودش مصداقی از مصادیق اشاره است آنچه در قسم اخرس مهم است اشاره است منتهی یکی از مصادیق اشاره این کار است.

روایت دال بر قول سوم

محمّد بن الحسن بإسناده عن أحمد بن محمّد بن عيسى ، عن محمّد بن أبي عمير ، عن حمّاد ، عن محمّد بن مسلم قال : سألت أبا عبد الله ( عليه السلام ) عن الأخرس ، كيف يحلف إذا ادّعي عليه دين ( وأنكره )، ولم يكن للمدّعي بيّنة ؟ فقال : إنَّ أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أتي بأخرس ، فادّعي عليه دين، ولم يكن للمدّعي بيّنة ، فقال أمير المؤمنين ( عليه السلام ) : الحمد لله الّذي لم يخرجني من الدنيا حتّى بيّنت للاُمّة جميع ما تحتاج إليه ، ثمَّ قال : ائتوني بمصحف ، فأتي به ، فقال للأخرس ، ما هذا ؟ فرفع رأسه إلى السماء ، وأشار أنّه كتاب الله عزَّ وجلَّ ، ثمَّ قال : ائتوني بوليّه ، فاتي بأخ له فأقعده إلى جنبه ، ثمَّ قال : يا قنبر ، عليَّ بدواة وصحيفة ، فأتاه بهما ، ثمَّ قال لأخي الأخرس : قل لأخيك هذا بينك وبينه ( إنّه عليّ ) ، فتقدَّم إليه بذلك ، ثمّ كتب أمير المؤمنين ( عليه السلام ) : والله الذي لا إله إلاّ هو عالم الغيب والشهادة ، الرحمن الرحيم الطالب الغالب ، الضارّ النافع ، المهلك المدرك ، الّذي يعلم السر والعلانية ، إنّ فلان بن فلان المدّعي ليس له قبل فلان بن فلان ، أعني الأخرس حقّ ، ولا طلبة بوجه من الوجوه ، ولا بسبب من الأسباب ، ثمَّ غسله ، وأمر الأخرس أن يشربه ، فامتنع ، فألزمه الدين.[2]

به این روایت توجه کنید روایت محمد بن مسلم قال سالت ابا عبدالله علیه السلام عن الاخرس کیف یحلف اذا ادعی علیه دین فانکره؛ در مورد اخرس از حضرت سوال کردم که چطور قسم بخورد وقتی بر علیه او ادعایی شد و او منکر شد و مدعی بینه نداشت. فرمود امیر المؤمنین وقتی گنگی را پیش ایشان آورده بودند که بر علیه او ادعای دَینی شده بود و مدعی بینه نداشت. امیرالمومنین علیه السلام فرمودند حمد خدایی را که من را از دنیا نبرد تا برای امت همه آنچه به او نیاز دارند را بیان کنم. ثم قال ائتونی بمصحف؛ سپس حضرت فرمودند قرآنی بیاورید و قرآن را آوردند. به اخرس فرمودند ما هذا این چیست؟ سرش را به آسمان بلند کرد و اشاره کرد که این کتاب‌ خدا است. حضرت فرمودند ولیِّ او را حاضر کنید. برادرش را آوردند. برادرش را کنار این شخص گنگ نشاندند. حضرت به غلامشان قنبر فرمودند کاغذ و قلم بیاور. قنبر کاغذ و قلم آورد. به برادر اخرس فرمودند: به برادرت بفهمان که بین خود و خدایش بگوید که این کار علیه اوست فتقدم الیه بذلک. ثم کتب امیرالمومنین علیه السلام: حضرت نوشتند: والله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم الطالب الغالب الضار النافع المهلک المدرک الذی یعلم السر و العلانیة ان فلان بن فلان المدعی لیس له قبل فلان بن فلان اعنی الاخرس حق و لا طلبة بوجه من الوجوه و لا بسبب من الاسباب. این را نوشتند. ثم غسله بعد حضرت این کاغذ را شستند و فرمان دادند اخرس از این آب بنوشد. او از نوشیدن امتناع ورزید. حضرت او را ملزم کردند که دین را بپردازد.

این روایت بیانگر فعل امیر المومنین علیه‌السلام است که کیفیت حلف اخرس را بیان می‌کند.

مرحوم امام در فتوایشان نوشته اند و لاباس بان تکتب الیمین فی لوح. اشکالی ندارد این قسم در لوحی نوشته شود و شسته شود و امر بشود به شرب بعد از اعلام اگر نوشید قسم خورده و الا ملزم به حق می شود بعد می فرماید: و لعل بعد الاعلام کان ذالک نحو اشارة. چون حضرت به او اعلام کردند می خواهم تو را قسم بدهیم و به این شکل او را قسم دادند. مرحوم امام می فرماید که ظاهر این است که این خودش یک نوع اشاره است و از مصادیق اشاره است و یک برنامه و حکم جدید نیست به این معنا که اخرس با اشاره باید قسم بخورد و یکی از مصادیق اشاره این کار است و این برنامه و روش جدیدی نیست.

مناقشه در دلالت روایت

حالا این روایت اولا بیانگر فعل امام است و احتمال دارد مصداقی از مصادیق اشاره باشد و ثانیا شهرت برخلاف آن است لذا این فرمایش امام را بپذیریم فرمایش خوبی است و بگوییم این هم مصداقی از مصادیق اشاره است اشاره باید مفهمه باشد. اشاره مفهمه یک مورد همین است یک مورد دیگرش ممکن است کتابت باشد.

احتیاط در جمع بین قول اول و سوم: مرحوم امام رحمه الله که مبنایشان بر احتیاط کامل است فرموده اند و الاحوط الجمع بینهما احوط در این جا استحبابی است. احوط این است که هردو کار را انجام بدهد یعنی هم اشاره و هم این نوع عملی که امیر المومنین علیه السلام انجام دادند. فالحاصل قسم اخرس با اشاره مفهمه است بای نحو کان اولی این شکلی است که امیر المومنین علیه السلام انجام داده اند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo