درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1402/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تبیین دوران بین اقل و اکثر

 

بحثی که در سال قبل مطرح کردیم بحث اصول عملیه بود. اصل برائت را توضیح دادیم. اصل احتیاط را هم توضیح دادیم. وارد شدیم در بحث تنبیهات احتیاط. تنبیهات متباینین را تمام کردیم. گفتیم شک در مکلف به که مجرای احتیاط است یا بخاطر دوران امر بین متباینین است. من یقین دارم تکلیفی به دوش من آمده و نمی دانم مکلف به فعل اول هستم یا فعل دوم و اینها هیچ ربطی هم به هم ندارند متباینین هستند هیچ ربطی به هم ندارند؛ اینجا را یقینا علم اجمالی منجز تکلیف است و قاعده احتیاط است تنبیهاتی در این باب بود که تمام شد.

 

تبیین اقل و اکثر استقلالی

قسم دوم از شک در مکلف به، دوران بین اقل و اکثر است یعنی یقین دارم به اصل تکلیف و نمی دانم تکلیف تعلق گرفته به فعل اول یا فعل دوم ، مکلف به یعنی متعلق تکلیف مردد و مشتبه است در اینجا گاهی این اشتباه ما و تردید ما بین اقل و اکثر غیر ارتباطی است یعنی چی؟ یعنی این اقل هیچ ربطی به اون اکثر ندارد مثل این است می دانم از من نماز قضا شده است نمی دانم دو شبانه روز قضا شده است یا سه شبانه روز قضا شده است ؟ پس اقل و اکثر است به این معنا که سه شبانه روز است یعنی پانزده تا نماز از من قضا شده است یا دو شبانه روز است یعنی ده تا نماز از من قضا شده است من خلاصه ده تا نماز بخوانم یا پانزده تا بخوانم؟ این ده تا هیچ ربطی به اون پنج تای دیگر ندارد هر کدام وجود مستقلی دارند و هیچ ربطی به دیگری ندارند پنج تا نماز روز اول هیچ ربطی به پنج تا نماز روز دوم ندارد فقط در همین مقدار هست که علی کل حال اقل است یعنی تعداد کمتر یا اکثر است یعنی تعداد بیشتر اینجا را گفتند اقل و اکثر استقلالی یعنی اکثری که مستقل است و اقلی که تکلیف مستقل است ، اقل و اکثر استقلالی ، در اینجا یقینا علم اجمالی شما انحلال پیدا میکند یقین دارید دو شبانه روز که حتما قضا شده است نسبت به شبانه روز سوم تردید دارید شک در تکلیف است علم ندارید دیگر ، لذا یقینا نسبت به اکثر برائت جاری میشود ، اینجا علما خیلی هم بحث نکردند و از کنارش رد شده اند ، شک در زائد داری شک بدوی است مجرای برائت است اینجا خیلی مهم نیست.

 

تبیین اقل و اکثر ارتباطی

نوع دوم از اقل و اکثر ، اقل و اکثر ارتباطی است یعنی تکلیف و فعل یکی بیشتر نیست این تکلیفی که یکی بیشتر نیست مردد است بین فعل دارای ده جزء یا فعل دارای نه جزء. پس یک فعل بیشتر نیست آن یک فعلتان را نمی دانید ده جزئی است یا نه جزئی است. پس اقل مرتبط به اکثر است یعنی فعل واحد است دو تا فعل نیست. فعل واحد است. اقل و اکثر به هم ربط دارند. به یک شکلی باهم یکی هستند. دو چیز نیستند. اگر دوران امر بین اقل و اکثر ارتباطی باشد اینجا آیا مجرای احتیاط است اصاله الاحتیاط باید جاری کنید پس باید اکثر را انجام بدهید یا اصاله البرائه هست و نسبت به زائد شک در تکلیف است لذا برائت جاری میکنید میگویید به اقل اکتفا می کنم؟ چه باید کرد ؟ آیا انحلال علم اجمالی ممکن است یا انحلال علم اجمالی ممکن نیست؟

علما حرف های زیادی دارند فرمایشات آنها را خواهیم خواند.

اما مطلب اساسی اینجا این است که این مطلب اساسی را دقت کنید ، میتوانید به نتیجه زود برسید و آن این است: آیا ما برای اقل وجود مستقلی قائلیم و برای اکثر نیز وجود مستقلی قائلیم ؟ شما میگویید الاقل شیئ و الاکثر شیئ آخر اینجوری میگویید ؟ پس هم اقل وجود منحاز و مستقل دارد و هم اکثر وجود منحاز و مستقل دارد ، اقل در ضمن اکثر شیئ برأسه چنانکه اکثرش هم شیئ برأسه ، اگر شما برای این مطلب یعنی اقل و اکثر وجود منحاز و مستقل قائل شدید و گفتید الاقل تکلیف مستقل سواء تحقق الاکثر او لا و الاکثر تکلیف مستقل ایضا. آیا این حرف را می گویید؟ پس علی کل تقدیر اقل مکلف به است. اگر این حرف را زدید وقتی که شما فرمودید علم اجمالی دارم به اصل تکلیف مکلف به من مردد است بین اقل و اکثر در اینجا اقل را یقین دارید تکلیف دارد چه در ضمن اکثر چه فی حد نفسه ، نسبت به مقدار زائد مردد هستید که آیا تکلیف دارید یا تکلیف ندارید که میشود شک در اصل تکلیف تا شد شک در اصل تکلیف مجرای برائت هست و راحت هست. این در صورتی است که شما اقل را تکلیف مستقلی بدانید بگویید در ضمن اکثر اقل واجب است مثلا ، در مستقل هم اگر باشد باز هم واجب است. پس الاقل واجب علی کل تقدیر چه در ضمن اکثر چه مستقلا. در اینجا انحلال صورت می گیرد. یعنی علم اجمالی شما تبدیل می شود به یک علم تفصیلی و یک شک بدوی ، علم تفصیلی وجوب اقل است شک بدوی وجوب مقدار زائد است. تا تبدیل شد و انحلال شد گفته اند پهلوان را زنده خوش است پهلوانی که مرد از او کاری ساخته نیست علم اجمالی تا هست اثر دارد وقتی انحلال پیدا کرد تمام است. وقتی تمام شد دلیلی ندارد که برای ما تکلیف بیاورد ، پس برائت جاری است. اما بخلاف اینکه اگر شما بگوئید دوران بین اقل و اکثر معنای او این است؛ اگر اکثر واجب باشد لیس للاقل وجوب اصلا ، فقط اکثر وجوب دارد اقل اصلا وجوب ندارد و اگر اقل فقط است و اکثر هیچ دخالتی در تکلیف ندارد حالا اقل وجوب دارد پس الاقل لیس بواجب علی کل حال و علی کل تقدیر ، علی تقدیر وجوب دارد و علی تقدیر هیچ وجوبی ندارد علم اجمالی شما کجا انحلال پیدا میکند؟ علم اجمالی به حال خود باقی است مثل دوران امر بین متباینین است. لذا هیچ راهی ندارید جز احتیاط. باید یک نوبت اتیان به اقل کنید و یک نوبت اتیان به اکثر کنید تا به مقتضای علم اجمالی عمل کرده باشید.[1] پس ریشه و اساس بحث این است حالا باید دعوا کنیم بررسی کنیم آیا اقل وجوب علی کل تقدیر دارد ؟ یا اقل وجوب دارد علی تقدیر دون تقدیر؟ که اگر دوم بود احتیاط است انحلال ممکن نیست و اگر اول بود انحلال علم اجمالی است برائت جاری میکنیم حالا چه باید گفت خواهیم گفت.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 


[1] در دروس آینده استاد اشاره می کنند به اینکه احتیاط به این نحو را کسی ملتزم نشده است بلکه احتیاط به اتیان اکثر است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo