درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1402/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /نقد و بررسی نظر شیخ انصاری قدس سره در اقل و اکثر ارتباطی

 

بحث ما در مورد اقل و اکثر ارتباطی بود که اگر شک در مکلف به بود و مورد اقل و اکثر ارتباطی ، آیا قائل به احتیاط بشویم یا قائل به برائت بشویم ؟

در مساله اقوال متعدده وجود دارد:

یک نظریه مطلبی است که به شیخ اعظم انصاری رحمه الله تعالی علیه در کتاب رسائل نسبت داده شده است و آن این است که این علم اجمالی منحل می شود به وجوب اقل علی کل حال و شک در وجوب اکثر. لذا در مورد اکثر شک در اصل تکلیف است و مجرای برائت است هم عقلا یعنی قبح عقاب بلابیان و هم شرعا یعنی رفع مالایعلمون.[1]

کلام شیخ انصاری رضوان الله علیه متفرع بر این موضوع بود که شما بتوانید اثبات کنید وجوب اقل را علی کل تقدیر و علی کل حال، و شما نمی توانید اثبات کنید: زیرا:

اولا وجوب اقل علی کل حال متوقف بر آن است که اجزاء مقدمه باشند برای کل ، مقدمیت داشته باشند.

و ثانیا مقدمه ی واجب واجب باشد به وجوب شرعی نه لزوم عقلی.

اگر این دو مطلب را پذیرفتیم، بله، الاقل واجب علی کل حال، این درست است لذا سخن از انحلال خیلی بی مورد نیست. ولی اگر شما چنانکه جلسه قبل گفتیم اصل مقدمیت اجزاء را برای کل منکر شدید. گفتید کل و اجزاء وجود واحد دارند دو چیز نیستند که یکی را بگویید مقدمه و یکی را ذی المقدمه بگویید اگر این را منکر شدید این استدلال شیخ بهم می ریزد و یا اگر بگویید سلمنا مقدمیت را اما ما قبول نداریم که مقدمه واجب واجب باشد لذا اصلا اقل وجوب غیری ندارد.

پس اینکه می گوئید الاقل واجب علی کل حال و علی کل تقدیر فرمایش قابل قبولی نیست.

 

اشکال مرحوم آخوند بر شیخ انصاری قدس سرهما

مطلب دیگری که به شیخ اعظم انصاری گفته اند و نقد او را کرده اند کلامی است که و مطلبی است که در سخن صاحب کفایه آمده است[2] و آن این است که اصلا انحلال در صورتی است که معلوم بالتفصیل شما عین معلوم بالاجمال شما باشد نه اینکه معلوم بالتفصیل شما شیئی باشد و معلوم به اجمال شما شیئ دیگری باشد. در این صورت انحلال صورت نمی گیرد. شما در مورد بحث دقت کنید آنچه که شما علم به او دارید چیست؟ یک وجوب و تکلیف استقلالی از طرف مولا است. شما علم اجمالی دارید که یک وجوب نفسی مستقلی از طرف مولا آمد. منتهی شک دارید این وجوب نفسی مستقل به اقل تعلق گرفت یا به اکثر ؟ پس علم اجمالی شما یا بفرمایید معلوم بالاجمال شما تکلیف و وجوب نفسی است شما علم اجمالی دارید به وجوب نفسی از طرف خدا آمده است و وجوب نفسی واجب ذی مصلحه کذا و کذا خصائص وجوب نفسی. اما آنی که شما می گویید ما علم داریم به وجوب اقل چه میگویید ؟ میگویید یا اقل واجب به وجوب نفسی است اذا کان هو الواجب و اکثر واجب نباشد و یا در ضمن اکثر واجب است یعنی به وجوب غیری ،پس معلوم بالاجمال شما عبارت است از واجب نفسی و تکلیف نفسی و معلوم بالتفصیل شما امرش مردد است بین واجب غیری و واجب نفسی پس معلوم بالتفصیل غیر از معلوم بالاجمال شماست اگر غیر از معلوم بالاجمال است این معلوم بالتفصیل این علم تفصیلی انحلال علم اجمالی را اقتضا نمی کند و علم اجمالی را منحل نمی کند پس بنابراین این انحلال اصلا جا ندارد.

مضافا به اینکه صاحب کفایه یک حرفی زده که نیاز به توضیح دارد. فرموده : اصلا اگر شما بگوئید علم اجمالی منحل شد یلزم من وجود علم الاجمالی عدمه اگر ما یلزم من وجوده عدمه محال، یعنی چی این حرف؟ عبارت صاحب کفایه را دقت کنید می فرماید به اینکه و توهم انحلاله الی العلم بوجوب الاقل تفصیلا وشک فی وجوب اکثر بدوا ضرورت لزوم الاتیان بالاقل لنفسه شرعا او لغیره کذلک او عقلا و معه لا یوجب تنجز علم اجمالی اگر متعلق به اکثر باشد این توهم فاسد قطعا ، اینکه بگویید اقل علی کل حال واجب است یا به وجوب نفسی یا به وجوب غیری و اکثر را شک دارید پس انحلال حاصل شد این توهم فاسد است ، چرا؟ لاستلزام الانحلال المحال چون این انحلال مستلزم محال است بخاطر اینکه شما کی میتوانید بگویید الاقل واجب علی کل حال؟ وقتیکه علم اجمالی منجز باشد میگویید یا اقل واجب است یا اکثر. پس اقل در ضمن اکثر واجب است اگر شما گفتید نخیر، علم اجمالی منحل شده است چطوری علم پیدا کردید که اقل علی کل تقدیر واجب است؟

ببینید شما می گویید اقل واجب علی کل حال این علی کل حال یعنی چی ؟ یعنی یا خودش واجب است به وجوب نفسی مستقل و یا واجب است به وجوب ضمنی غیری در ضمن اکثر. خب اگر شما گفتید اکثر واجب نیست شما میگویید برائت جاری کنید دیگر انحلال میگی اکثر واجب نیست پس اقل علی کل تقدیر واجب نیست علی تقدیر واجب است دیگر و آن تقدیرش این است که خود اقل واجب است چون اکثر را که شما نابودش کردید اکثری که گفتید نیست دیگر شما مگر نسبت به اکثر برائت جاری نکردید؟ پس اکثری در کار نیست اگر اکثری در کار نیست اقل است فقط و فقط این اقل چطوری شما میگویید علی کل تقدیر واجب است ؟ این تقدیرین ندارد. یک تقدیر بیشتر ندارد که اقل است دیگر اکثر را شما نابودش کردید. اقل در ضمن اکثر نداریم دیگر وقتی نابودش کردید اقل ما یک تقدیر بیشتر ندارد. تنجز علم اجمالی مساوی است با عدم تنجز علم اجمالی ، علم اجمالی اگر منجز باشد اقل حتما واجب است با این انحلالی که شما گفتید گفتید نه دیگر اکثرش که واجب نیست علم اجمالی هم رفت دنبال کارش ، یلزم من وجوده عدمه تا گفتید علی تقدیر واجب است برائت از اکثر پیدا کردید این علی کل تقدیر وجوب اقل ندارید شما ، اقل در ضمن اکثر ندارید.

پس بنابراین این فرمایش فی حد نفسه محال است.

صاحب کفایه یک حرف دیگری هم زده است و حرف دیگر این است که شما تکلیفی که از طرف خدا آمده چیه آیا تکلیف وجوب نفسی از طرف خدا آمده یا وجوب غیری و نفسی قاطی از طرف خدا چی آمده؟ نفسی، شما علم اجمالی دارید به وجوب نفسی ، معنای این حرف این است الاقل واجب بحده و الاکثر ایضا واجب بحده یعنی چی؟ معنای این حرف این است : اقل نسبتش به وجوب و در مقایسه اش با اکثر ماهیت بشرط لا است اکثر هم نسبت به اقل ماهیت بشرط شیئ است بشرطی که اکثر باشد و الا وجوبی نیست معنای این حرف این است ، ماهیت به شرط لا و ماهیت به شرط شیئ دو تا واقعیت و حقیقت اند قابلیت جمع ندارند ، و این دو لحاظ ماهیت با هم هیچ قابل جمع نیستند توضیح این کلام باشد برای جلسه بعد.

و صلی الله علی محمد و آل محمد

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo