درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1402/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /معقول نبودن انحلال علم اجمالی در اقل و اکثر ارتباطی در کلام محقق نائینی رحمه الله

 

بحث ما در رابطه با اقل و اکثر ارتباطی بود، بیانی را از امام نقل کردیم مبنی بر برائت عقلی با مقدماتی و گذشت ، کلامی را در جلسه ی قبل از مرحوم آیت الله خوئی اعلی الله مقامه نقل کردیم که ایشان هم در بحث اقل و اکثر ارتباطی قائل به برائت عقلی بودند منتهی سبکی که ایشان پیموده اند با سبکی که امام پیموده اند متفاوت بود نتیجه ی کلام امام این بود که علم اجمالی به انحلال حقیقی منحل شده است به وجوب اقل و شک در اکثر لذا نسبت به اکثر برائت جاری می کنیم پس انحلال، انحلال حقیقی است با همان مقدماتی که از این بزرگوار نقل کردیم.

مرحوم آیت الله خوئی رحمة الله علیه فرمودند انحلال هست اما انحلال حقیقی نیست انحلال حکمی است ، چرا؟ دیشب عرض کردم فرمودند: دلیل بر تنجز علم اجمالی عدم جریان اصل در دو طرف علم اجمالی است؛ یعنی اگر در هر دو طرف اصل جاری بشود تعارض می کنند تساقط می کنند علم اجمالی به حال خود باقی است، در مورد اقل و اکثر وجوب اقل لابشرط است وجوب اطلاقی است وجوب اکثر بشرط شیئ است وجوب تقییدی است اطلاق و سعه برای مکلف مشکلی درست نمی کند تا شما اصل برائت جاری کنید نیاز به اصل برائت ندارید چون انتم فی سعة، میخواهی اقل را انجام بده میخواهی اکثر را انجام بده. پس شما ضیقی برایتان درست نشده است تا قبح عقاب بلابیان ضیق را بردارد. پس برائت در ناحیه ی اقل جاری نمیشود. در ناحیه ی اکثر برائت بلامعارض جاری میشود چون طرف مقابلش که اصلی نداشت که تعارض بکند بلا معارض اصل جاری میشود قبح عقاب بلابیان جاری میشود لذا علم اجمالی واقعا و حقیقتا از بین نرفته است ولی حکما مثل اینکه بی خاصیت است کأنه نیست پس انحلال حکمی شده است.

این حرف را مرحوم آیت الله خوئی رضوان الله علیه فرمودند ما هم قول ایشان را نقل کردیم.

معقول نبودن انحلال علم اجمالی در کلام محقق نائینی رحمه الله

اما محقق نائینی رضوان الله علیه فرموده است به اینکه انحلال ممکن نیست ، چرا انحلال ممکن نیست؟ بخاطر اینکه در مورد اقل و اکثر شما یک علم تفصیلی دارید ولی آن علم تفصیلی علم اجمالی را منحل نمی کند.[1]

توضیح کلام محقق نائینی رضوان الله علیه این است : شما وقتی که علم اجمالی پیدا می کنید به وجوب اقل یا وجوب اکثر ،علم اجمالی دارید که تکلیفی از طرف خداوند متوجه شما شده است آن تکلیف یا تعلق گرفته است به اقل و یا تعلق گرفته است به اکثر، از آن جهت که اقل شما لابشرط است جنبه ی اطلاقی دارد لذا می توانید بگوئید که اقل علی کل حال واجب است اما چجور وجوبی دارد؟ الوجوب المردد بین کونه بنفسه و استقلالا و وجوبه فی ضمن الاکثر ، پس علم تفصیلی شما دارید الاقل واجب این را یقینا علم تفصیلی دارید اما یک وجوب مهملی دارید شما علم به جامع دارید آن جامع یا صدق بر اقل میکند یا بر اکثر به تعبیر دیگر الاقل واجب نه اینکه به تفصیل و با تمام مشخصات هو الواجب لاغیر اینجور چیزی نیست. شما اقل را می دانید واجب است یا به تمام خصوصیات اقلی یا در ضمن اکثر این همان معنای علم اجمالی است یک چیز جدیدی نشد همین الان هم شما علم تفصیلی دارید به جامع مبهم. واجبی هست یا اقل به تنهایی یا در ضمن اکثر این جامع را علم تفصیلی دارید ،بله، اما مشخصات اقلیت را علم دارید؟ مشخصات اکثر بودن را علم دارید؟ علم ندارید این همان علم اجمالی است هر علم اجمالی ای تفصیلی است من جهةٍ، اجمالی است من جهةٍ. از نظر جامع و کلی تفصیلی است می دانید حتما واجبی هست اما از نظر مشخصاتش هو الاقل او الاکثر این مشکوک است. پس بنابراین هر علم اجمالی تفصیلیٌ من جهةٍ و اجمالیٌ من جهةٍ اخری ، از نظر جامع کلی تفصیلی است علم به جامع دارید اصلا هیچ تردیدی هم ندارید اما مشخصات اقلی بودن و اکثری بودنش مشکوک است اگر بنا باشد با چنین علم تفصیلی علم اجمالی را منحل بکنید این قضیه در متباینین هم وجود دارد شما علم اجمالی دارید یا ظهر واجب است یا جمعه در یوم الجمعه پس شما علم به جامع دارید احدهما یقینا واجب است به علم تفصیلی اما خصوصیت جمعه بودن چی ؟ نمی دانید خصوصیت ظهر بودن چی؟ نمی دانید ، اگر علم تفصیلی به جامع سبب انحلال علم اجمالی می شود باید در متباینین هم حرف همینجوری بگویید. بگویید در متباینین هم علم تفصیلی به جامع دارید که واجبی دارم احدهما یا جمعه یا ظهر واجب است پس این علم تفصیلی دارید به جامع اگر علم تفصیلی به جامع دارید چرا آنجا نمی گویید علم اجمالی منحل شد قائل به احتیاط میشوید ؟ چرا آنجا نمی گویید انحلال؟ اگر علم تفصیلی به جامع کفایت بکند در انحلال علم اجمالی باید در دوران بین متباینین هم انحلال بشود اگر در متباینین انحلال نمی گویید واقعا هم علم اجمالی به حال خود باقی است، در اقل و اکثر هم انحلال نباید بگویید واقعا از شما سوال میکنیم به قسم حضرت عباس علم اجمالی هست یا نیست؟ میگویید بله هست ، پس کجا علم اجمالی منحل شد ؟

پس اینکه میگویید علم اجمالی منحل است پس قائل به برائت عقلی می شویم، این فرمایش ناتمام است کلام صاحب کفایه درست است که فرمود احتیاط عقلی.

سوال...

جواب و ادامه بحث: مرحوم میرزا که نمی فرماید متباینین می فرماید اقل و اکثر است در عین حال ما از شما سوال میکنیم در بحث اقل و اکثر شما علم به وجوب اقل دارید منتهی کدام اقل؟ اقل من جمیع الجهات مشخص و معلوم؟ نه ، یا در ضمن اکثر یا خودش ، پس بنابراین یک جامع مهملی را می دانید الاقل واجب اما بنفسه و استقلاله او فی ضمن الاکثر پس بنابراین یک جامع مرددی دارید یک مهملی دارید علم تفصیلی به اهمال به جامع مهمل موجب انحلال علم اجمالی نمی شود. علم اجمالی به جای خود محفوظ است اگر بنا باشد در اقل و اکثر که علم تفصیلی به جامع مهمل دارید علم اجمالی منحل بشود باید در متباینین هم همینجور علم تفصیلی دارید باید منحل بشود. چرا آنجا می گویید منحل نمیشود اینجا میگویید منحل بشود؟ پس همانطور که صاحب کفایه فرمود باید قائل به احتیاط عقلی بشویم و برائت عقلی نگوییم.

 

جواب مرحوم آیت الله خوئی رحمه الله

مرحوم آیت الله خوئی به استاد عظیم الشأنشان فرمودند[2] که فرمایش شما بسیار متین است و خیلی خوب است ولی ما گفتیم انحلال حکمی نگفتیم انحلال حقیقی ، انحلال حقیقی در کار نیست. حرف شما درست است. علم تفصیلی به جامع مبهم داریم درست است. لذا انحلال واقعی اصلا نشده است. ما هم قبول داریم. گفت بر منکر امام زمان لعنت. اینجا که کسی منکرش نیست. ما حرفمان این است که آن چیزی که علم اجمالی را مرد میدان کرد تا بتواند کارائی داشته باشد عدم جریان اصل فی الطرفین بود. زیرا اگر اصل در طرفین جاری بشود تعارض میکند تساقط میکنند این تعارض اصلین فی اطراف العلم الاجمالی موجب شد که علم اجمالی مرد میدان بماند. ولی در مورد بحث گفتیم اقل جنبه ی اطلاقی دارد ضیقی برای مکلف ایجاد نکرده بود تا قبح عقاب بلابیان ضیق را از بین ببرد لذا اصلا قبح عقاب بلابیان در این طرف جاری نمی شود چون جاری نمی شود قبح عقاب بلابیان در طرف مقابل بلا معارض جاری میشود. لذا این بیچاره ی علم اجمالی از هستی ساقط شد. به حال خود باقی است ولی وقتی اثری ندارد مثل این است که نیست. لذا ما قائل به انحلال حکمی شدیم. اگر انحلال حقیقی می گفتیم فرمایش شما درست بود ولی ما قائل به انحلال حکمی هستیم یعنی چون اصل در هر دو طرف جاری نمی شود یک طرف اطلاق است و سعه است نیاز به قبح عقاب بلابیان نیست من آزادم ، قبح عقاب بلابیان میخواهد برای من آزادی ایجاد کند، من آزاد هستم دیگر او جاری نمیشود. در طرف مقابل قبح عقاب بلابیان جاری میشود اکثر را از بین می برد پس بنابراین انحلال حکمی است انحلال حقیقی نیست تا اینکه فرمایش شما را بگوییم چون انحلال نشده برائت عقلی نمی توانیم بگوییم باید قائل به احتیاط عقلی بشویم، قائل به برائت میشویم و انحلال علم اجمالی شده منتهی انحلال حکمی پس بنابراین دلیلی و برنامه ای برای اثبات احتیاط عقلی نداریم میگوییم برائت عقلی تمام.

 

اشکال آخوند خراسانی رحمه الله به برائت عقلی (شک در مُحَصِّل)

کلام محقق نائینی و جواب شاگرد محققشان گذشت ، یک بحث از صاحب کفایه نقل کردیم و یک جوابی مجملا از آن دادیم؛ صاحب کفایه میگوید ما که میگوییم احتیاط عقلی بخاطر اینکه مورد از موارد شک در محصِّل است. هر جا مورد از موارد شک در محصل باشد مجرای احتیاط است و قبح عقاب بلابیان جاری نمی شود ، این حرف را صاحب کفایه بیان فرمودند.[3]

شاگرد عظیم الشأنشان مرحوم محقق اصفهانی رضوان الله علیه از این حرف جواب داده و مقداری هم میرزای نائینی توضیح داده است که آیا اگر شک در محصل بود برائت عقلی جاری نمیشود و باید گفت احتیاط عقلی یا نخیر برائت عقلی جاری میشود؟ ان شاء الله خواهیم گفت.


[1] فوائد الاُصول، الغروي النّائيني، الميرزا محمد حسين، ج4، ص160.. و العلم التفصيليّ بوجوب الأقلّ المردّد بين كونه لا بشرط أو بشرط شي‌ء هو عين العلم الإجمالي بالتكليف المردّد بين الأقلّ و الأكثر و مثل هذا العلم التفصيليّ لا يعقل أن يوجب الانحلال، لأنّه يلزم أن يكون العلم الإجمالي موجبا لانحلال نفسه

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo