درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

1400/08/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی نظر مرحوم آیت الله خویی در مورد این‌که مادة امرحقیقت در وجوب است یا اعم از وجوب واستحباب

مرحوم آخوند در مورد شک در مراد و شک در اراده و استفاده از اصول عملیه به تفصیل مطالبی را بیان نموده بودند .

مرحوم آیت الله صافی اصفهانی در تقریر مطالب مرحوم آیت الله خویی ، در این موضوع که آیا لفظ امر و مادة امر، حقیقت در وجوب است یا اعم از وجوب و استحباب است ...

توضیح استاد : هیچ کس نمی‌گوید امر حقیقت در وجوب است یا حقیقت در استحباب ، بلکه طرح بحث این‌گونه است که مادة امریعنی « أ م ر » حقیقت در وجوب است یا حقیقت در اعم از وجوب و استحباب .

بعضی خواسته اند با تمسک به « اصالة العموم » حتی در هنگام شک در اراده نیز با تمسک به « اصالة العموم » پیش بروند ؛ مرحوم آیت الله خویی در مقابل اینها دو کار انجام دادهاند ، اول این‌که فرموده‌اند در شک در مراد می‌توانید به « اصالة العموم » استناد کنید اما در شک در عموم نمی‌توان به « اصالة العموم » تمسک کرد ، زیرا « اصالة العموم » با افراد و مصادیق کار دارد ، دامنه و وسعت را به برکت « اصالة العموم » وسیع بگیرید تا افراد و مصادیق بیشتری وارد شوند یا این‌که دامنه و بستر این موضوع را تنگ بگیرید تا بعضی از مصادیق را شامل نشود . « اصالة العموم » با دامنة مصادیق و افراد کار دارد نه با نحوة اراده شدن آن .

شک در اراده یعنی ابهام در این است که نحوة اراده به چه صورت بوده و این ربطی به موضوع ندارد . لذا ایشان می‌فرمایند در شک در مراد به « اصالة العموم » تمسک کنید اما اراده ونحوة اراده باید معلوم باشد . مثلاً : گوینده می‌گوید « رأیتُ أسداً » اما مخاطب نمی‌داند منظور از « أسد » حیوان مفترس است یا چیز دیگری است ، مخاطب می‌گوید این‌جا شک در مراد دارم یعنی نمی‌دانم گوینده ارادة معنای حقیقی کرده که بشود حیوان مفترس یا این‌که ارادة معنای مجازی نموده که بشود انسان شجاع و دلیر . در صورت اول شک در اراده وجود ندارد ، می‌دانید لافظ و گوینده ارادة معنای حقیقی کرده و شک در مراد است یعنی نمی‌دانید که لافظ رجل شجاع را در نظر داشته یا حیوان مفترس را . پس چطور در مراد شک بوجود می‌آید؟ زیرا بعضی حقیقت ادعایی می‌سازند مثل « سکاکی » که ارادة معنای حقیقی یا همان حیوان مفترس کرده اما منظور وی رجل شجاع است .

بنابراین مرحوم آیت الله خویی گفته‌اند در هنگام شک در اراده نمی‌توانی « اصالة العموم » را جاری کنی و دوم این‌که در نگاه ابتدائی ، لفظ امر ، حقیقت در قدر مشترک بین وجوب و ندب است و نهایتاً در ماحصل این دو می‌فرمایند یمکن که همان وجوب است ؛ زیرا انسباق و تبادری که در امر وجود دارد این است که « أنّه حقیقةٌ في الوجوب » .

بعضی به مرحوم آیت الله خویی نسبت داده‌اند که ایشان معتقد است که این آیات و روایات هیچ‌گونه دلیلی بر این‌که مادة امر حقیقت در وجوب دارد ، نیست پس ایشان قائل به قدرمشترک بین حقیقت و ندب است .

کسانی که چنین چیزی را عنوان کرده‌اند گویا تتمة بحث مرحوم آیت الله خویی را ندیده‌اند زیرا اگر بحث ایشان بطور دقیق مورد مطالعه واقع شود روشن خواهد شد که ایشان گرایش به حقیقت در وجوب دارد و قائل به قدرمشترک نیست .

... وَ بعبارةٍ اُخري السّیرَةُ القَطعیَةُ منَ العُقَلاء جارِیَة ٌفي العملِ بِأصالةِ العموم إذا کانَ إجراءُ الأصلِ لِکَشفِ المراد وَ العَمَلِ به لا مطلقا حتّي فیما إذا کانَ المرادُ معلوماً [1] ...

... فَانقَدَحَ ممّا ذُکر أنّ لفظَ الأمرِ حقیقةٌ في القدرِ المشترک بینَ الطَّلبِ الوجوبي وَ النَّدبي [2] ...

استاد : در وهلة اول هرکس با این جمله روبرو شود و مطالبی را که ایشان در مورد تمسک به « اصالة العموم » مطرح کرده‌اند ببینید این‌گونه به ذهنش خواهد رسید که ایشان قائل به همین ادعاست در صورتی که ایشان در ادامه می‌فرماید :

... وَ الإستدلال أوِ التأیید بِآیةِ الحَذرِ وَ الرِّوایتینِ المَذکورَتین في المتن بأنَّ مُقتَضاها ثُبوتُ الملازمة بینَ الأمر وَ العُقوبُ علی المخالَفة وَ المشقَّة وَ الکُلفَة فَما لیسَ فیه عُقوبَةٌ علی مُخالَفة أو مشَقّة فی إمتثاله فَلَیسَ بِأمرٍ ...

استاد : مقام چه مقامی است ؟ مقامی است که دارد با عقل کار می‌کند

... لا یُجدي في المقام لِأنَّه لیسَ للعُقلاء بناءٌ علي العَملِ بِالظَّواهرِ وَ العموماتِ وَ المطلَقات إلا في تعیینِ المراد لا تشخیصِ الوضع بعدَ معلومیةِ المراد ...

استاد : پس تا این‌جا مرحوم آیت الله خویی فرمودند : شک گاهی در اراده است و گاهی در مراد . آن‌جا که شک در مراد است به « اصالة العموم » تمسک می‌شود و آیات و روایات را هم به عنوان دلیل و مؤید نمی‌گیریم و ظاهر این است که امر برای قدر مشترک وجوب و ندب است. تا این‌جا نظر مرحوم آیت الله خویی این‌گونه بود اما ایشان در مطالب بعدی بگونه‌ای مباحث را شروع می‌کنند و پیش می‌برند که از آن مشخص می‌شود ایشان با استفاده از سیره و بنای عقلاء ، تبادر و انسباق تمایل به این دارند که لفظ امر ، حقیقیت در وجوب است .

...فَاتَّضَحَ أنَّ الوجوبَ لایُستَفادُ مِنَ الأمر بل هو( وجوب ) مُستَفادٌ مِن مُقَدِّمَةٍ خارجیَةٍ عقلیَةٍ وَ التَّعبیر بأنَّ الأمرَ دالٌّ علی الوجوب أو ظاهرٌ فی الوجوب تعبیرٌ مسامحيٌّ [3] ...

استاد : ایشان در این‌جا به مرحوم آخوند حمله می‌کند ، این‌که شما می‌گویید دلالت بر وجوب می‌کند یا ظهور در وجوب دارد و این دلالت‌ها و ظهور را مستند به لفظ می‌کنید بالمسامحه این را گفته‌اید . بالمسامحه یعنی « بِنَظَرِالإبتدائیِ الأوّلي » اما اگر دقت کنید می‌بینید این خاصیت لفظ نیست ، عقل است ؛ عقل وقتی ظاهر مولا ، دستور او از بالا به پایین را می‌بیند می‌گوید این وجوب است اما این وجوب نه این‌که خاصیت لفظ است یا در آیه یا در روایت یا در مادة امر باشد بلکه خاصیت عقل است .

... وَ ظَهَرَ أیضاً ممّا ذکرنا أنّه لیسَ هناکَ جامعٌ بینَ الوجوبِ وَ الإستحباب یکونُ هو مَعنَي الأمر لِما عرفتَ مِن أنَّ إستعمالَ لَفظِ الأمر في الطَلَبِ الوجوبي بِعینِهِ هو استعمالُه فِي الطَّلَبِ الإستِحبابي فقولُهُ علیهالسّلام إغتَسِل لِالجنابَ وَ الجُمعَة إستعمالٌ واحدٌ في مَعني فارد وَ هو إظهارُ میلِ المولي بِغُسلِ الجِنابَةِ وَ الجُمعَة وَ لولا دَلیلٌ خارجی علی استحباب غُسلِ الجُمعَة وَ التَّرخیص في تَرکِهِ لِحُکمٍ بِمقتَضي حُکمِ العَقل [4] ...

استاد : ایشان در این‌جاست که می‌فرماید اصلاً قدر مشترکی وجود ندارد و این‌ها مباحث الفاظ است که دارد انجام می‌شود اما باید عقل و درایت به کارگرفته شود و به ماده و لفظ کاری نداشت بلکه بایستی به مجموع مطالب توجه شود یعنی به عبارت دیگر این لفظِ امر است که همه گفته‌اند در استعمال آن علوّ شرط است و بعضی قائلند که علاوه بر علو ، استعلاء نیز در آن شرط است ، آن وقت عقل حکم می‌کند که این لفظ حقیقتاً در معنای وجوب بکار رفته و استعمال شده است .

این آخرین کلام ایشان است و کسانی که به این مطلب توجه نکرده‌اند و ادعای قدر مشترک نموده‌اند این را چگونه جواب می‌دهند .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo