درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

1400/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: رد اشکال اشاعره به مبنای اهل حق در مورد طلب و اراده

اهل حق و معتزله در مقابل نظر اشاعره گفتند که طلب و اراده مثل هم هستند و مفارقتی با یکدیگر ندارند ؛ طلب انشائی یعنی ارادة انشائی و طلب حقیقی به معنای اراة حقیقی است اما مُنصَرَفٌ إلیه ‌ها با هم فرق می‌کنند .

مرحوم آخوند میفرماید که در این‌جا توهمی بوجود می‌آید که باید برطرف شود و آن این است که : اهل حق و معتزله گفتند که طلب همان اراده است ، طلب انشائی همان ارادة انشائی است و طلب حقیقی همان ارادة حقیقی است و هیچ صفت و مبحث دیگری که قائم به نفس باشد وجود ندارد .

در مقابل اشاعره میگویند : اگرچه هیچ صفتی قائم به نفس نیست اما برای کلام به هر حال به یکسری صفات قائم هستند مثل ترجّی ، تمنّی و ... این‌ها هم از انشائات هستند ؛ شما گفتید همة انشائات مثل امر است ، هیچ صفتی قائم به نفس نیست مگر همان اراده ، کسی که طلب انشائی می‌کند هیچ صفتی قائم به نفسش نیست مگر همان ارادة انشائیه ؛ اصلاً شمائی که قائل به تمنّی و ترجّی و این صفات متعدد هستید به نظر ما علاوه بر کلام لفظی قائل به کلام نفسی هستید ؛ یعنی وقتی می‌گوئید « إضرِب زیداً » و مدلول این کلام لفظی مطالبة ضرب و زدن است، معلوم می‌شود مدلول این کلام لفظی یک کلام نفسی هم هست و آن همان چیزی است که تمنّی و ترجّی را از درون آن استخراج می‌کنید .

مرحوم آخوند خراسانی میفرماید که حرف همان است که بیان کردم یعنی هیچ چیزی و صفتی برای کسی که طلب می‌کند قائم به نفس نیست جز اراده . به عبارت بهتر حرف مرحوم آخوند این است که ، اهل حق و معتزله می‌گویند که ما یک کلام و لفظ داریم و یک معنا و هیچ چیز دیگری هم وجود ندارد مثلاً کلام شما این بود « إضرِب زیداً » معنایش هم مطالبة ضرب است والسّلام .

به عبارت دیگر مرحوم آخوند می‌فرماید بالاخره این کلام یا اِخبار است و یا انشاء ، از این دو حال خارج نیست . اگر اِخبار باشد نسبت بین یک موضوع و محمول مطرح می‌شود و دوطرف قضیه اثبات می‌گردد یعنی اثبات می‌شود که بین محمول و موضوع نسبت و رابطه‌ای وجود دارد مثلاً در « زیدٌ ضَرَبَ » از رابطة بین زید و ضرب خبر داده می‌شود اما در انشاء ، قصدِ ثبوت حدث از سوی آمر یا متکلم مطرح می‌شود تا محقق گردد مثلاً در امر نکاح آن هم انشاء است ، «أنکحتُ مؤکلتی فلان لِموکّلي فلان » این‌جا نکاح اثبات می‌شود و حاکی از آن است که قصد گوینده ایجاد و اثبات نکاح بین زوجین است .

به عبارت ساده‌تر ، در اِخبار نسبت بین موضوع و محمول گزارش می‌شود اما در انشاء از قصد برای ثبوتِ وصف و حدث برای یک ذات خبر داده می‌شود مثلاً در همان ضیغة نکاح ، عاقد می‌گوید من این نکاح را برای این دو نفر ایجاد کردم و این گزارش و اِخبار نیست بلکه انشاء است لذا اگر در نکاح قصد انشاء نشود آن عقد باطل خواهد بود .

دفعُ وَهمٍ: لا یَخفي أنّه لیسَ غَرضُ الأصحاب وَ المعتَزلة مِن نَفيِ غیرِالصِّفاةِ المشحورَة وَ أنَّه لیسَ صِفَةٌ اُخري قائِمَةٌ بِالنَّفس کانت کلاماً نَفسیّاً مدلولاً بِالکَلامِ اللَفظي کما یَقولُ بهِ الأشاعرة أن َّهذهِ الصِّفاةِ المشهورَة مدلولاتٍ لِلکلام [1] ...

استاد : مرحوم آخوند می‌فرماید : غرض اهل حق و معتزله از این‌که گفته‌اند هیچ صفتی قائم به نفس نیست و ما کلام نفسی نداریم ، این نیست که بگویند این صفات مشهوره مثل تمنی و ترجّی ، مدلولات کلام است ؛ این را اشاعره به اهل حق و معتزله نسبت داده‌اند .

... إن قلت فَماذا یکونُ مدلولاً علیه عندَالأصحاب وَالمعتزلة ...

... قلتُ أمّا الجمَلُ الخَبریَّة فهيَ دالَّةٌ علي ثبوتِ النِّسبَةِ بینَ الطَّرَفَيها أو نفيها في نفسِ الأمر مِن ذِهنٍ أوخارِجٍ کالإنسانُ نوعٌ أو الإنسانُ کاتِبٌ ...

استاد : الإنسانُ نوعٌ را برای جایی مثال می‌زند که فی نفس الأمر ارتباط برقرار می‌کنید ، الإنسانُ نوعٌ ذهنی است یعنی یَنطَبِقُ علی الکثیرین ، اما الإنسان کاتبٌ را جایی می‌گوید که لفظ و کلام ما بازاء خارجی دارد .

... وَ امَّا الصِّیغُ الإنشائیة فَهيَ علي ما حَقَقناهُ في بَعضِ فَوائِدنا موجبَةً وَ أمَّا الصِّیَغُ الإنشائیَّة فهيَ موجدَةٌ لِمَعانیها في نَفسِ الأمر أي قُصِدَ ثُبوتُ مَعانیها وَ تَحقُّقها بِها ...

استاد : در انشائیه فقط می‌خواهید بگوئید می‌خواهم این را محقق کنم و اصلاً قصد اخبار وجود ندارد که یَحتمِلُ الصِّدقَ وَ الکِذب داشته باشد ، بنابراین در مثال نکاح عاقد می‌بایست قصد انشاء می‌کرد تا عقد صحیح باشد و دچار بطلان نشود .

... وَ هذَا نَحوٌ مِنَ الوجود وَ رُبَّما یکونُ هذا مَنشَأً لِانتزاعِ إعتبارٍ مُترتبٍ علیه شرعاً وَ عرفاً آثاراً کما هو الحال في صِیَغِ العقودِ وَ الإیقاعات ...

استاد : مستشکل می‌گوید : گاهی اوقات بر اثر این قصد ثبوت و ایجاد ، آثاری مترتب می‌شود که شما می‌خواهید با آن آثار چه می‌کنید؟ مرحوم آخوند می‌فرماید :

... نعم ، لا مُضایِقَةَ في دَلالَةِ مثلِ صیغَةِ الطَّلَبِ وَ الإستفهام وَ التَّرجي وَ التَّمني بالدَّلالَةِ الإلتزامیةِ علي ثبوتِ هذهِ الصِّفات ...

استاد : ثابت شدن صفات به دلالت التزامی غیر از این است که گفته شود این‌ها مدلول لفظ هستند . مطالب تمنّی و ترجّی که اشاعره می‌خواهند از کلام اهل حق برداشت کنند ، بنا به دلالت التزامی است نه این‌که مدلول لفظ باشند ؛ مدلول لفظ در إخبار، خبر دادن از نسبتی است که بین موضوع و محمول یا قبلاً وجود داشته و یا این‌که در آینده وجود خواهد داشت . اما در انشاء از گذشته و حال و آینده ، خبر داده نمی‌شود بلکه گفته می‌شود این‌کار دارد انجام و ایجاد می‌شود مثلاً در نکاح می‌گوید علقة زوجیت را در بین این دو نفر ایجاد کردم .

بنابراین هیچ یک از حرف‌های بیان شده به این معنا نیست که یک کلام نفسی وجود دارد و یک کلام لفظی ، و کلام نفسی دلالت بر کلام لفظی دارد ؛ لذا اهل حق این مطالب را که اشاعره مطرح نموده‌اند به هیچ وجه نمی‌پذیرند .

ممکن است در این‌جا نکته‌ای مطرح شود که مرحوم آخوند با عنوان « إشکالٌ وَ دَفعٌ » در کلام خود آورده‌اند :

مستشکل به نظر اهل حق اشکال میکند که شما گفتید طلب همان اراده است و اراده هم همان طلب است ؛ پس هرجا خداوند متعال طلب انشائی نموده ارادة انشائی هم نموده است ، در آیة مبارکه « إذا اَرادَالله شَیئاً أن یَقولَ له کُن » نتیجهاش میشود « فَیکون » ولی چرا اینجا « فیکون » نشد؟ مثلاً خداوند فرمود : « إتَّقوا الله » پس چرا همه با تقوا نشدند؟ به عبارت بهتر اینکه قرآن میفرماید خداوند هرجا اراده کند تحقق مییابد ولی چرا در اینجا تحقق نیافت؟

که انشاء الله در ادامه به آن خواهیم پرداخت .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo