درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

1400/09/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نظر مختار استاد در خصوص امر و طلب و اشکال ایشان به مرحوم آخوند خراسانی (ره)

مرحوم آخوند فرمود ماده و معنای لفظ امر طلب است و طلب همان اراده است و اگر کسی بگوید که اراده از مراد تخلف پیدا نمی‌کند ممکن است شبهة جبر پیش آید .

آخرین مطلبی که مرحوم آخوند فرمودند این بود که : قبل از این که ارادة حق تعالی تحقق یابد مقدماتِ تحقق این اراده بصورت اختیاری در ید قدرت مکلف است ، این جبر نمی‌شود .

کسی اشکال کرد : ارادة حق تعالی تخلف از مراد پیدا نمی‌کند ، با مقدماتی که در اختیار مکلف است . اما به هر صورت آن‌چه که حرف آخر را می‌زند ارادة حق تعالی است ؛ پس نمی‌توان از جبر فرار کرد .

ایشان در جواب اشکال فرمود : چون سعادت یا شقاوتش به نفسه است یعنی سعادت یا شقاوت ، ذاتی اوست و « الذّاتي لا یُعَلَّل » در نتیجه سئوال پرسیدن از ذاتی ممنوع است .

عرض کردیم این‌طور نیست ( نظر مختار استاد ) :

درست است که « الذّاتي لا یُعَلَّل » اما در اینجا سعادت و شقاوت ذاتی نیستند بلکه « صِفَةٌ عَرَضَت عَلَي الجَنین » و این صفتِ عارضه با تدابیری که خداوند فرموده قابل تغییر است ، یعنی با هدایت تکوینی و هدایت تشریعی به شکل عام و به شکل خاص ، این صفت قابل تغییر است برای این‌که « کُلُّ مولودٍ یولَدُ عَلَي الفطرة ... » .

اما مرحوم آخوند در این‌جا نکتة دیگری را هم مطرح می‌فرماید : « وَهمٌ وَ دَفعٌ » ...

استاد : در خلال بحث مرحوم آخوند نکته‌ای را فرمود که این‌جا دو مرتبه قصد احیاء کردن آن را دارد .

مستشکل اشکال کرد که اگر طلب به معنای اراده است ، اراده هم از مراد نمی‌تواند تخلف کند پس بنابراین باید گفت علّت کفرِکافر و ایمان مؤمن همان ارادة باریتعالی است ؛ اراده یعنی این.

مرحوم آخوند فرمود : اراده یک وقت ارادة تکوینی است و یک وقت ارادة تشریعی .

ایشان فرمود : ارادة تکوینی یعنی علم به نظام ، علم به عالم هستی و ارادة تشریعی یعنی علم به مصلحت عباد . لذا آن‌چه که از اراده در تشریعیات گفته می‌شود یعنی علم به مصلحت عباد .

مرحوم آخوند اینجا می‌فرماید که امکان دارد کسی اشکال کند که :

مگر می‌شود گفت که طلب عین علم به مصلحت عباد است؟ ( استاد : ما نیز چنین اشکالی در حین بحث کردیم و گفتیم کجا در لغت گفته شده اراده به معنای علم است؟ ) بنابراین ایشان در قالب « وَهمٌ وَ دَفعٌ » همان اشکال را بیان می‌کنند .

... لَعَلَّکَ تَقُول إذا کانتِ الإرادَةُ التَّشریعِیَّةُ منهُ تَعالي عَینُ عِلمِهِ بِصَلاحِ الفِعلِ لَزِمَ بنَاءً علَي أن تکونَ عینَ الطَّلَبِ کونُ المُنشَئِ بِالصِّیغَةِ فِي الخِطاباتِ الإلهیَّةِ هو العِلم وَ هو بِمَکانٍ مِنَ البُطلان [1] ...

استاد : مستشکل می‌گوید : اگر بگوئید اراده تشریعیه عین علم به مصلحت عباد است ، لازمه‌اش این است که هر طلبی با صیغة امر در خطابات الهی ، علم به مصلحت عباد باشد که حرف باطلی است .

و ما در آن‌جا عرض کردیم که اراده چیزی است و علم چیز دیگری . علم؛ اندوختة انسان راجع به چیزی را می‌گویند علم . اراده ، آن شوق مؤکدی است که نسبت به چیزی تحریص شود .

مستشکل به مرحوم آخوند می‌گوید شما گفتید :

اراده یعنی علم به مصلحتِ فعل عباد و اگر چنین شود نتیجه‌اش این می‌شود که مفاد امری که از سوی باریتعالی صادر شده است عینِ علم به فعل باشد و این حرف از نظرلغت باطل است .

ممکن است علم مقدمة اراده باشد اما علم عین اراده نیست . اراده چیزی است که بعد از علم حاصل می‌شود ، مثلاً فردی علم دارد که در منزلش برای وعدة غذایی پیش رو نان برای خوردن ندارد ، بر اساس این علم نسبت به موجودی نان ، اراده به خرید و تهیة نان می‌کند .

... لکنَّکَ غَفَلتَ عَن أنَّ إتَّحَادَ الإرَادَةِ مَعَ العِلمِ بِالصَّلاحِ إنّما یکونُ خَارجاً لا مَفهوماً في وِئاءِ( بستر) الذِّهن ...

استاد : ایشان می‌فرماید که من نگفتم این‌ها در ذهن وحدت دارد بلکه وحدت آن‌ها در خارج ذهن است . در خارج یعنی چه؟ طلب کردن ، یعنی چیزی خواستن . اراده کردن چیست؟ اراده یعنی شوق مؤکَّد نسبت به موضوعی ؛ یعنی مولا بگوید که من شوق مؤکّد دارم که تو نماز بخوانی .

ایشان می‌فرماید : اگر می‌گوئیم علم همان اراده است ، آن چیزی که در ذهن است مدِّ نظر ما نیست بلکه چیزی که در خارج از ذهن است و واقع شده را بیان می‌کنیم .

... وَ قد عَرَفتَ أنَّ المُنشَئ لَیسَ إلا المَفهوم لا الطَّلَبُ الخَارِجّي ...

استاد : تو از گفته‌هایم فهمیدی که ، چیزی که با امر ایجاد شد مفهوم نبود بلکه طلب خارجی بود . حال این طلب خارجی همان مطلوب خارجی است ؟ زیرا طلب در وجود طالب رخ می‌دهد .

آن وقت طلب خارجی یعنی چه ؟ طلب و اراده در خارج ، مگرچنین چیزی داریم؟ آری ، در خارج مطلوبی هست که مورد طلب مولا قرار گرفته است ، در خارج مرادی هست که مورد ارادة حق تعالی واقع شده ، اما مگر طلب و ارادة خارجی هم داریم؟ مگر طلب و اراده در وجود آمر موجودیت نمی‌یابد؟!

اگر ایشان نفس مطالبه را به معنای خارج معنا می‌کند و می‌گوید همین که مولا گفت : « أمَرتُکَ أن تَفعَلَ کَذا » منظور از طلب در خارج همین است ، می‌گوئیم پس چرا فرمودید : علم به مصلحت شی است یا مقدمة آن علم به مصلحت شیء است ؟! یعنی مثلاً مولایی که می‌گوید : «أقمِ الصَّلاة» آیا این امری که فرموده ،خودش در خارج علم به مصلحت شی است یا نتیجة علم به مصلحت شی است یا مقدمة مصلحت است ؟

آمر اگر عاقل باشد بر اساس علم به مصلحت در او شوق مؤکد ایجاد می‌شود ، اراده می‌کند و می‌گوید : « کُن » بعد از آن هم « فَیَکون » به اختیار مکلف است که ﴿إمّا شاکِراً وَ إمّا کَفوراً﴾ .

بالاخره جناب آخوند خراسانی ، شما هر چه این مطلب را به این طرف یا آن طرف بیندازید ، این طلب و علم به مصلحت عبد ، غیر از این طلب است و نمی‌توانید از این حرفی که زدیم فرار کنید ؛ پس بنابراین نمی‌توانید بگوئید طلب یعنی علم به مصلحت ، علم به مصلحت مقدمة طلب می‌تواند باشد اما خود طلب نیست ؛ لذا شما اراده را نباید علم به مصلحت معنا کنید و اشکال شما در این مطلب است .

شما برای این‌که قائل به جبر نشوید و نفرمائید پروردگار باریتعالی موجب کفر کافر شده است و موجب ایمان مسلم ، فرمودید ارادة خداوند در آیة مبارکه ، ارادة تکوینی است و ارادة تشریعی به معنای علم به مصلحت است یا به عبارت دیگر اراده‌ای که موازی با طلب است معنا نمودید به معنای علم به مصلحت در حالی که علم به مصلحت مقدمة مطالبه است ، مقدمة شوق مؤکّد است لذا وقتی در آیه نقل می‌کند که ملائک عرضه داشتند چرا انسان را خلق کردی؟ فرمود : ﴿إنّي أعلَمُ ما لاتَعلَمون﴾ یعنی چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید ؛ بر اساس آن‌چه که باریتعالی می‌داند ارادة خلقت نمود ، ارادة شریعت نمود ، مطالبة ایمان نمود ، مطالبة صلاه و خمس و زکاه و حج نمود ، بر اساس آن‌چه که می‌دانست و دیگران نمی‌دانستند ، پس چرا شما می‌فرمائید ارادة تشریعی به معنای علم به مصلحت است؟!

نظر مختار استاد : پس طلب را نمی‌شود علم به مصلحت معنا کرد بلکه علم به مصلحت مقدمة آن طلب است .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo