درس خارج اصول احمد فرخ‌فال

1400/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تبیین نظر مرحوم آخوند که اگر صیغة امر حقیقت در وجوب نباشد اما ظهور در وجوب دارد

 

استاد : از بیانی که مرحوم آخوند داشتند ، معلوم می‌شود که در خاظر شریف ایشان نسبت به صیغة امر ، تردیدی وجود دارد .

ایشان قبلاً فرمودند : صیغة امر ، حقیقت در وجوب دارد و علامت این حقیقت هم تبادر و انسباق به ذهن است . یعنی تبادر و انسباق وجوب عنداطلاقِ الصیّغَةِ الأمر .

در بیانی که جلسة گذشته از ایشان نقل نمودیم ، ایشان فرمودند : حتی اگر تسلیم شویم و بپذیریم که صیغة امر حقیقت در وجوب نیست ، آیا ظهور در وجوب هم ندارد؟

ایشان حرف اول و آخر خود را در مورد ظواهر بیان نمود و فرمود :

نسبت به ظواهر یا قطع وجود دارد یا وجد ندارد . اگر قطع به ظواهر وجود داشت ، در حجیت آن هیچ شکی نیست اما اگر قطع به ظاهر نبود ، این عدم القطع یا بخاطر احتمال وجود قرینه است یا بخاطر این است که آن‌چه که وجود دارد ، احتمال دارد که قرینه باشد و یا بخاطر شک در معنای لغوی است .

اگر بخاطر احتمال وجود قرینه باشد ، به احتمال وجود قرینه توجهی نمی‌شود زیرا اصل عدم وجود قرینه است ، به این معنا که اصل این است که هر کسی قصد دارد معنایی را بیان کند لفظی را انتخاب می‌کند که بر آن معنا دلالت می‌کند لذا با وجود این اصل ، احتمال وجود قرینه از بین می‌رود زیرا گوینده اگر می‌خواست در کنار لفظش قرینه را می‌آورد تا روشن شود که چه معنایی مورد نظرش بوده پس اکنون قرینه‌ای نیست ، پس معنای مورد نظر همان است که بیان شده . اما اگر عدم قطع بخاطر این است که در کلام ، چیزی وجود دارد که احتمال می‌رود قرینه باشد ( مثلاً یک مسأله حالیه یا مقالیه ) ، این‌جا کلام مجمل می‌شود لذا نمی‌توان به این ظاهر تمسک نمود .

اما اگر عدم القطع به ظهور بخاطر شک در معنای لغوی باشد و این شک برطرف نشد ، این‌جا هم به این ظاهر نمی‌توان تمسک کرد .

این‌ها مطالبی بود که در جلسة قبل بیان شد .

اما در مورد تفاوت ظاهر و نص عرض کردیم ، نص آن است که نسبت به آن تصریح شده و احتمال خلاف آن نمی‌رود و کجا لفظ صراحت دارد و احتمال خلافی بر آن نیست ؟ آن‌جا که برای لفظ تنها یک معنا نقل شده باشد . مثلاً در ﴿قولوا لاإله إلا الله تُفلِحوا﴾ ، « لاإله إلا الله » نص در توحید است ، زیرا « لا » نفی جنس می‌کند یعنی هیچ جنسی از إله وجود ندارد مگر بارتعالی. این نص در توحید است .

اما در « تُقیمواالصَّلاة وَ آتوا الزَّکاة » یا ﴿أقیمواالصَّلاة وَ آتوا الزَّکاة﴾ یا ﴿وَ أمُر بِالمَعروف وَ انهَ عَنِ المُنکر﴾ این‌جا نص است یا ظهور؟

شما ملاحظه نمودید که هم در مورد مادة امر و هم در مورد صیغة امر چه مطالبی بیان شد . در مادة امر نزدیک به ده معنا برای مادة امر بیان شد . خب برای یک لفظی ده معنا می‌شود و اولویت بنابر مباحث مختلف به یک معنا می‌شود ، این یعنی ظهور .

مرحوم امام ، آیت الله خویی و نائینی چه فرمودند ؟ فرمودند : در صیغه وجوب و ندب تصریح نشده بلکه وجوب از اقتضائات فهمیده می‌شود البته خصوصِ وجوب و ندب ، و إلا از صیغة امر طلب فهمیده می‌شود .

آری طلب أن یکونَ وجوبیّاً وَ إلزامِیّاً أو غیرَ حَتمیّاً ، اما این‌که خصوص وجوب یا ندب از آن فهمیده شود ، خیر ، از صیغة امر برداشت نمی‌شود .

خب وقتی می‌بینیم که یک لفظ می‌تواند چند معنا داشته باشد و بعد با ادلة مختلف و با ملاحظات متعدد می‌گوئیم این معنا از بین معناهای متعدد ، اولویت دارد ، این ظهور است .

پس ظهور آن‌جاست که برای لفظ معانیِ متعدد وجود دارد و ما می‌خواهیم یکی از آن معانی را ترجیح دهیم . ترجیح هم بلامرجّح که نمی‌شود پس باید استدلال آورده شود . لذا این معنای ظهور است .

بعضی برای ظهور شرایطی را بیان کرده‌اند که مرحوم آخوند این شرایط را نمی‌پذیرد و زیر بار آن‌ها نمی‌رود .

استاد: نکته‌ای که باید در نظر گرفت این است که بعضی ممکن است بگوئید که بحث مرحوم آخوند در جلد دوم کفایه صفحة 58 در مورد ظواهر قرآن است ؛ خیر ، این حرف درست نیست و کسی که قائل به این حرف است معلوم می‌شود که کفایه را نخوانده و متوجه حرف آن نشده است .

... وَ لا فَرقَ في ذلک بینَ الکتابِ المُبین وَ أحَادیثِ سیِّدِ المُرسلین وَ الائمةِ الطَّاهرین وَ إن ذَهَبَ بَعضُ الأصحاب إلي عَدَمِ الحُجِّیَةِ الظَّاهرِ الکتاب [1] [2] ...

استاد : این‌جا مرحوم آخوند می‌فرماید : ظهورات که می‌گوئیم حجت است ، این ظهورات هم شامل کتاب است و هم سنّت است و لو این‌که بعضی از فقها گفته باشند که به ظهورات کتاب نمی‌توان عمل کرد . بعد هم ایشان وارد گفتمان جدّی شده و همة این اقوال را رد می‌کند .

اما برگردیم به بحث خود مرحوم آخوند که فرمود بعضی برای حجّیت ظهور شرایط قرار داده‌اند: گفته‌اند باید ظن نوعی هم داشته باشد ؛ یعنی اگر خواستید بگوئید « ظاهرٌ فِي الوجوب لَن النَّدب » باید ظن نوعی داشت .

بعضی گفته‌اند ظن شخصی نیاز است . ایشان می‌فرماید اصلاً ربطی به ظن ندارد . بعضی گفته‌اند: عَدَمُ الظَّنِ علَي الخلاف ، کفایت می‌کند .

ایشان میفرماید : این هم لازم نیست .

نکتة دیگری که مرحوم آخوند می‌فرمایند این است که : حجّیت ظواهر مقید به مَن قُصِدَ إفهَامُه نیست ، یعنی بگوئیم ظواهر حجت است برای آن‌هائی که پیامبر گرامی اسلام قصد تفهیم به آن‌ها را داشته‌اند .

ایشان میفرماید : این هم لازم نیست .

نکتة دیگر هم این‌که ، مقیّد به قرآن هم نیست کما این‌که کسانی هم که آمده‌اند در قرآن را نقل کرده‌اند ، آن را هم نمی‌پذیرد .

فَتَلَخَّصَ که مرحوم آخوند خراسانی می‌گوید اگر حرف مرا نپذیری که صیغة امر حقیقت در وجوب دارد به دلالت تبادر و انسباق ، پس باید ظهور صیغه را در وجوب پذیرفت .

بنابراین ، این حرف ایشان با مباحثی که در بیان ظواهر و حجیّت آن مطرح نمودند ، سازگار است و می‌توان گفت که تمایل مرحوم آخوند نه به حرف‌های صاحب معالم بلکه تمایل ایشان به مبنائی است که اکثر فقها پذیرفته‌اند ، مشهور است[3] .

 


[1] - کفایه الاصول، چاپ سنگی ج2 ص59 .
[3] - پس خیلی خلاصه می‌توان گفت که ایشان در مورد معنای صیغة امر می‌فرماید، حقیقت در وجوب است بخاطر تبادر ولی بعداً تمایل خود را به نظر اکثر فقها در ظهور صیغه در معنای وجوب را ابراز می‌دارد و برای حجیت ظواهر هم علی الاطلاق می‌فرماید که قطع به ظواهر حجیت دارد و در مواقعی که بخاطر احتمال وجود قرینه قطع وجود ندارد، اصل عدم وجود قرینه را جاری می‌کند و با جاری کردن اصل، دیگر قطع نیست و ظن است . ایشان عمل به ظن را لازم نمی‌داند . ایشان ظن مطلق را نمی‌پذیرد و ظن خاص هم این‌جا وجود ندارد و ظن خاص هم آن چیزی است که شارع اختصاصاً آن را حجت بداند .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo